سخنی با خوانندگان – میراث ایران، شماره ۷۵، پاییز ۱۳۹۳- شاهرخ احکامی
چند ماه اخیر، دنیا شاهد تحولات بسیارسریع و در عین حال وحشتناکی بوده است. پیدایش و پیشرفت گروه وحشی، آدمکش و ویرانگرداعش دنیا را در بهت و هراسی عظیم فرو برد. جنایاتی که این گروه سفاک زیر پرچم دین، تا کنون در عراق و سوریه مرتكب شدهاند چنان شنیع و گسترده است که زبان از بیان تصویر آن ناتوان است. کشتارهای فردی و دستهجمعی «داعش» در میان مردم بیپناه و بیگناه کرد، ترکمن، ایزدی و مسیحی در عراق و سوریه و سلاخی اسیرانشان، چنان منزجركننده و غیرانسانی است که حتی شنیدن این اخبار دلخراش غیرقابل تحمل میباشد، چه رسد به دیدن تصاویر چگونگی تجاوز، خونریزی و خونخواری آنها . در تاریخ قرون وسطی و پیشتر از آن خوانده بودم که در جنگهای تن به تن، چگونه جنگجویان حریفان خود را با تبر و نیزه و شمشیر تکه تکه میکردند، چیزی که تا چندی پیش اگر کسی آنها را در کتابها میخواند، گمان میبرد افسانه است و چنین خشونت و سبعیتی نمیتواند در دنیای واقعی روی دهد و باورم نمیشد در زمان حیات خود در قرن بیست و یکم شاهد وقوع چنین بربریتی باشم. بایستی از خدا خواست که به این سبعیت و بیرحمیها پایانی داده شود. همیشه فکر میکردم که فقط اتفاقات و مشکلات ایران و ایرانیها و آمریکا وآمریکاییها برایم اهمیت واولویت دارند و مسایل مردمان این دو کشور ،که دوستشان دارم و به آنهاعشق میورزم، مرا تحت تأثیر قرار میدهد. ولی این روزها با این رویدادهای غیرانسانی در سطح جهان، به خود میگویم که چگونه کسی میتواند این بیرحمیها و خشونتها را به آسانی نادیده بگیرد و از کنار آنها بیاعتنا بگذرد. به خود میگویم، مگر نه اینکه تمام مدعیان ادیان گوناگون، همواره از دل رحمی، شقفت، مهربانی، گذشت و بخشایش، دستگیری و کمک به همنوعان سخن میگویند، پس این همه توحش و خونخواریای که به نام دین به دست گروههایی انجام میشود را چگونه میتوان تفسیر و حلاجی کرد؟ چگونه است که رهبران دینی کشورهای همسایه، از جمله ترکیه، عربستان، عراق، مصر و سایر کشورهای خاورمیانه مهر سکوت بر لب گذاشته و در این باره هیچگونه اعتراض علنی و آشکاری نمیکنند؟ آیا هدف از این سکوت این نیست که به جهانیان بگویند واقعیت واصل دیانت اسلام بر خشونت و کشتار و بیرحمی پایه گذاشته شده است؟ و این سکوت نشانه رضا به بهانه اجرای اصول دینی است یابعضاً تأیید چنین جنایاتی ؟
همین چند روز پیش یکی از مأموران سابق «سیا» در تلویزیون درباره اینکه چرا رئیسجمهور آمریکا چنین با بیتفاوتی درباره این کشتار رفتار میکند، گفت که اصولاً این امر به آمریکا مربوط نیست و بگذار شیعیان و سنیها همدیگر را قتل عام کنند تا بدین ترتیب کمکم خودشان نسل خود را براندازند.
این مسایل بغرنج و کشت و کشتار ،مرا هم مانند بسیاری دیگر که از حوادث جاری بیزار و خستهاند، به شک و تردید در وجود چیزی به نام انسانیت کشانده است. همزمان با این مسایل بشدت دردناک در جهان،خبرهای تأسفباری هم از ایران مرا متحیر و به خود جلب کرد. در رسانهها خواندم که یکی از مراجع تقلید شیعه در پاسخ به استفتایی از ارائه «خدمات اینترنت پر سرعت» ابراز نگرانی کرده است. با این حال وزیر ارتباطات ایران میگوید «این خدمات با در نظر گرفتن برخی محدودیتها ارائه خواهد شد». بدین ترتیب نسل سوم تلفنهای همراه در ایران با خدمات محدود ارائه میشوند،و به گزارش «صدای آمریکا»، «بخش ارسال عکس و تماس تصویری تا زمان تهیه پیوست فرهنگی مسدود است.» چند روزی از فتوای آن مرجع تقلید نگذشته بود که خود ایشان در نشستی با رئیس مجلس شورای اسلامی مدعی شد که سخنانش درباره اینترنت پرسرعت «تحریف» شده است، اما همچنان بر لزوم «تصفیه تکنولوژی غربی» پافشاری نمود. جای تعجب است در زمانی که هر خبر و اتفاقی،به کمک و یاری همین اینترنت در چند لحظه در سراسر جهان پخش میشود؛ در دنیایی که فیسبوک و توییتر و «گوگلپلاس» و سایر شبکههای اینترنتی، دنیا را به دهکده کوچکی تبدیل کردهاند و هر کس براحتی میتواند هر روز، هر ساعت، هر دقیقه و هر لحظه كه بخواهد از حال و روز دوستان، عزیزان و یارانش درسرتاسر جهان خبردار شود، چگونه یک مرجع بزرگ دینی به این نتیجه میرسد که باید با فتوایی جلوی چنین صنعتی را در ایران گرفت. ایشان فکر میکند در پی نظر ایشان، جوانان، یا حتی خردسالان ایرانی، که با تسلط غریب خود بر این تکنولوژی، که با تمام زندگیشان گره خورده است، از استفاده از آن دست خواهند کشید؟ یکی از کنجکاویهای هر روزه من این است که در فیس بوک، مطالبی را که قوچانیهای پیر و جوان و زن و مرد درباره خود یا شهر قوچان و اطراف آن می گذارند مطالعه کنم. در این گردش اینترنتی از آشنایی با جوانان، نویسندگان، شاعران، هنرمندان موسیقی و دیگر افراد برجسته زادگاهم، به خود میبالم و از تغییرات و تحولات در آن دیار لذت برده و اشک شوق بر صورتم جاری میشود. سؤال من از این گونه مراجع تقلید این است که بر چه اساسی ایشان به خود اجازه میدهند که چنین این سخنانی را به زبان بیاورند كه بعد هم ناچار به تکذیبش شوند. این روزها به آسانی نمیتوان مردم را مهار کرد؛ لبهای آنان را دوخت، بر چشمانشان چشمبند زد و گوششان را با پنبه پر کرد تا به زعم عدهای مانع رشد و پرواز فکر و اندیشه انسانها شد و آنها را در عصر تکنولوژی به زندگی در قهقهرای قرنهای گذشته وادار کرد. دیگر ارابه پیشرفت و تکنولوژی با سرعتی اعجابانگیز رو به تحول است و سالیان دراز فشار و زور و ستم بر مردم ایران، نتوانسته آنها را از پیشروی و همگامی با پیشرفتهای علمی و تکنولوژی باز دارد… با وجود جوانان ایرانیی نظیر خانم مریم میرزاخانی، که در ۳۷ سالگی بالاترین مدال ریاضیات جهان را نصیب خود کرد، چگونه میتوان بیشرمانه به جوانانی که نظیر این نابغه ایرانی، هوش و ذکاوت و درایت دارند گفت که حق استفاده از آخرین محصولات زاییده فکر و علم انسانی نظیر تلفنهای تصویری و نوشتاری را ندارند!
روزهایی که نوههای چهار ساله تا دوازده ساله من به خانه ما میآیند، خیلی زود پس از ابراز ادب، هر کدام در گوشهای با کامپیوتر روی میز، با آیپد، یا تلفنهای همراه، به خواندن کتابهای دیجیتال، تماشای فیلم یا موزیک ویدئوها یا بازیهای گوناگون کامپیوتری مناسب سن و سالشان مشغول میشوند . دیدن این صحنه برای من هم هیجانانگیز و هم شگفتانگیز است. میبینم که این کودکان با چه مهارتی از این وسایل استفاده میکنند و تا به امروز نه تنها شاهد هیچ گمراهی و یا حرکت غیراخلاقی از آنها نبودهایم، بلکه دانش و آگاهیای که از این طریق کسب کردهاند باورنکردنی است. این مرجع تقلید شاید اطلاع نداشته باشد که بسیاری از سیستمهای اینترنتی توسط همین نوجوانان تازه به حد بلوغ رسیده ساخته شدهاند. اگر ایشان نظری به مخترعین و طراحان و برنامهنویسان فیسبوک، اپل، مایکروسافت و بسیاری از این شبکههای غولپیکر اینترنتی بیاندازندخواهند دید که این نوابع همه در سنین بین ۱۶ تا ۲۸ سالگی به چنین نتایج قابل اهمیتی دستیافته و بانی این مؤسسات ارتباطی عظیم جهانی گردیدهاند.
شاید ایشان و بسیاری از همسالانشان، منجمله خود من، به یاد بیاوریم که در دوران کودکی برای طی کردن یک فاصله چهل کیلومتری در شهرستانهای ایران، بایستی از وسایلی چون الاغ، اسب، گاری و درشکه کمک می گرفتیم، اما بعدها کمکم پای اتوبوس و اتوموبیلهای شخصی به همه جا راه یافت و امروز براحتی حتی در کوچه و پس کوچه روستاهای ایران ماشینهای شخصی جای چارپایان را برای حمل و نقل گرفتهاند. آیا امروز که مراجع تقلید بلند پایهای نظیر ایشان، با آخرین مدل ماشینهای غربی و هواپیماهای مجهز از جایی به جایی میروند، میتوانند فتوا بدهند که استفاده از ماشینهای غربی منع شرعی دارد؟! البته ایشان هم هیچ اعتراضی برای استفاده از تکنولوژی غربی که به ایشان راحتی وآسودگی داده، ندارند و خواهان ایجاد محدودیت مثلاً برای ورود ماشینهای آخرین مدل خارجی نیستند. همچنین، همگی بخوبی آگاه هستند که همین آقایان از همین تکنولوژی دیجیتال در کلاسهای درس خود و تبلیغات نظری و ایدئولوژیکی به وفور بهره گرفته و می گیرند. مخالفت ایشان فقط با استفاده عموم مردم است والا برای خواص هیچ مانعی وجود ندارد! نمیدانم این گونه فتواها، نظیر جمع کردن بشقابهای (دیش) ماهوارهای و بسیاری فشارها و محدودویتها فقط جهت سرگرم کردن مردم و تشویش افکار عمومی برای چند صباحی است تا بدین ترتیب مانع توجه مردم به مسایل جدیتر شده و بتوانند برنامههایی را که به ضرر قاطبه مردم است پنهان از مردم به انجام برسانند؟!
شنیدن اینگونه نظرات و فتواها، با آن دید منفیای که دنیای آزاد به ایران و ایرانیان دارد، شرایط و فضای حاکم بر زندگی هموطنان ما را در همه جای دنیا خرابتر میکند. چه خوب میشد بجای این گونه حرکات مخرب، میکوشیدیم که ایران و ایرانی را آن طور که شایسته و بایسته مقام تاریخی و فرهنگی وعلمی اوست به جهانیان معرفی کنیم و بر پایه تاریخ پرافتخار و درخشان این سرزمین و با کمک فرهنگ و ادبیات غنی خود، بر پایه انسانیت، مهربانی و مهماننوازی، نظرات منفی و گاهاً آغشته با کینه و خصومت را به دوستی و روابط صمیمانه تبدیل کنیم. به هر حال در این دنیای بسیار وابسته به همدیگر، چه خوب میشد که مردم شرافتمند و فهمیده ایران را از این گونه قید و بندها رها بودند تا با آزادی وآرامش برای برآوردن آرزوهای خود تلاش کنند. در پایان دلم میخواهد به یک نکته دیگر اشاره کنم. امیدوارم روزی برسد تا حاکمان ما به خود آیند و درها را به روی بیش از دومیلیون ایرانی دورشده از ایران و خواهان بازگشت به وطن چه برای زندگی و چه برای دیدار زادگاه خود باز نمایند. این اقدام باعث سرازیر شدن سرمایهای هنگفت چه از نظر مالی و چه از نظر معنوی برای ایران و ایرانیان خواهد گردید. امیدوارم آن روز برای افرادی از نسل من دیر نباشد و مام وطن فرزندان به اجبار به غربت کشیده شده خود را در آغوش گیرد. روزهای خوب، پر از صفا و آرامش و خوشی را برای همه آرزو می کنم.