سخنی با خوانندگان – میراث ایران، شماره ۷۸، تابستان ۱۳۹۴ – شاهرخ احکامی
چند هفته پیش، سناتور لیندسی گراهام، یکی از چهرههای سرشناس حزب جمهوریخواه، که کاندید ریاست جمهوری آمریکا در انتخابات سال آینده نیز هست، او در یک سخنرانی بیپروا ایرانیان را دروغگو و غیرقابل اعتماد خواند. خوشبختانه این بار ایرانیان با نفوذ مقیم آمریکا، بلافاصله با انتشار بیانیههایی به حرفهای بیپروا و نادرست این سناتور، اعتراض کردند و به اشکال گوناگون نارضایتی خود را از طریق سازمانهای خود ابراز کردند واز دیگر ایرانیان نیز خواستند تا در برابر این حرفهای گستاخانه و نادرست سکوت نکرده و از حیثیت و موقعیت اجتماعی و اخلاقی خود دفاع کنند. اما ببینیم که سناتور لیندسی گراهام درباره ایرانیان چه گفته است: او در سخنرانی خود گفت: «پدر من مالک یک فروشگاه مشروبفروشی، یک سالن بیلیارد و یک رستوران بود. هر چه من درباره ایرانیان میدانم آن را در قمارخانه یاد گرفتم. آموزش واقعاً خوبی بود و به همین دلیل است که من میدانم ایرانیها دروغ میگویند. افرادی مانند ایرانیها به اتاقهای شرطبندی میآمدند و شما نمیتوانید به آنها اعتماد کنید.» سناتور لیندسی گراهام در جمع قانونگزاران و هواداران حزب جمهوریخواه گفت: «از هنگامی که در دوران کودکی در اتاق مخصوص بیلیارد کار میکردم، درباره ایرانیان مطالبی آموختم.من ایرانیان دروغگوی زیادی را دیدهام و میدانم که ایرانیان دروغگو هستند. آقای گراهام در بخشی از سخنانش، که ازطریق ویدئو در واشنگتندی.سی نیز پخش میشد اضافه کرد، که او در دوران نوجوانی پدر و مادر خود را از دست داده و برای تأمین مالی خود و نگهداری خواهر کوچکش در آن سالن بیلیارد کار میکرده است.
شاید جناب سناتور با افزودن این جملات به توهینهای تند و بیمهابای خود به ایرانیان، و اینکه در نوجوانی با داشتن خواهری یتیم،مجبور به کار بوده، میخواسته که شنوندگان را تحت تأثیر احساسی و عاطفی قرار دهد و آنها را متقاعد کند که با تجاربی که از نوجوانی دارد میتواند رهبری قابل و مدیر باشد. سؤال اینجاست که چگونه یک سناتور سرشناس ۵۹ ساله، با وجود داشتن تحصیلات و همچنین تجربیات کار و فعالیت اقتصادی و اجتماعی زیاد ،خدمت سربازی و برخورد با هزاران هزار انسان در طول زندگیاش، برای قضاوت درباره مردم یک کشور، باید دست به دامن خاطرات دوران کودکی خود در یک شهر کوچک در ایالت کوچکی مانند کارولینای جنوبی بشود؟ واقعاً برخوردهای این نوجوانِ بعدها سناتور معروف و سرشناس در آن سالن بیلیارد (قمارخانه) با کدام ایرانیها بوده؟آیا قضاوت درباره مردم یک سرزمین براساس گروه کوچکی از آنها که به کازینوها رفت و آمد میکنند، میتواند قابل اعتنا باشد؟ ای کاش آقای سناتور شهامت آنراداشت که نام آن ایرانیان به قول آقای سناتور دروغگو را میبرد؟ آیا ایشان «دروغگویی» ایرانیان را موقع بازی بیلیارد با حریفانشان، که همگی با دروغ و کلک بر حریف غلبه میکنند، مشاهده کرده است؟ یا اینکه در برخورد با ایشان دروغهایی گفتهاند. برایم جالب است که آقای سناتور گراهام چگونه میتواند با ملاقات چند نفر در آن شهر بسیار کوچک کارولینای جنوبی نتیجه بگیرد که او ایرانیها را خوب میشناسد و آنها (ایرانیان)افرادی دروغگو هستند. آیا صرفاً با شناختن چند نفر، ناگهان ۷۵ میلیون ایرانی همه دروغگو،شیاد و حقهباز هستند؟
حتماً سناتور لیندسی گراهام،به لحاظ پست و مقام سیاسی و اجتماعیاش، تا به حال ایرانیان برجسته متعددی را در جلسات مجلس سنا، یا ملاقاتها در کاخ سفید و گردهمآییهای دیگر دیده است که همگی مایه افتخار ایرانیــ آمریکاییها میباشند.
حتماً آقای گراهام وقتی که به کاخ سفید برای دیدار رئیس جمهور میروند، منشی مخصوص آقای اوباما را که یک دختر خانم شایسته ایرانیــ آمریکایی است، ملاقات کردهاند. مسلم میدانم که اگر ایشان در کمیسیون خارجی مجلس سنا بودهاند، در موقع انتخاب سفیر آمریکا در سوئد، خانم سفیر را که یک بانوی شایسته ایرانیــ آمریکایی است، دیدهاند. حتماً جناب گراهام تا به حال بارها شخصیتهای ایرانینظیر دکتر سیروس امیرمکری، معاون سابق وزارت خزانهداری، آقای شیرزاد معاون سابق وزارت بازرگانی و عضو شورای امنیت ملی، خانم گلی عامری معاون فرهنگی سابق وزارت خارجه آمریکا، و یا همسر سفیر انگلستان در آمریکا، خانم سوزی نمازی را تا به حال دیدهاند… فکر میکنم آقای سناتور گراهام، که کاندید احتمالی ریاست جمهوری آمریکاست، نه تنها لازم است، بلکه باید کمی درباره آمریکاییهای مهاجر با قومیتهای گوناگون مطالعه کند. او در این مطالعه بزودی درخواهد یافت لازم است هنگام قضاوت درباره ایرانیها با توجه به ایرانیآمریکاییهای برجسته که از تحصیلکردهترین و منضبطترین قومیتها در برابر قوانین آمریکا هستند، باید با احتیاط بیشتری حرف بزند. برای کمک به سناتور گراهام در این مطالعه، یادآور میشوم که در آمارگیری سال۰ ۲۰۱، یک و نیم میلیون ایرانی در آمریکا زندگی میکنند که هفتصدهزار نفر آنها در لسآنجلس میباشند. از این جمعیت در لسآنجلس، ۲۰درصد ساکنین ثروتمند بورلیهیلز ایرانیان میباشند. ایرانیان مقیم آمریکا دارای مذاهب گوناگون از مسلمان گرفته تا یهودی، زرتشتی، مسیحی، بهایی، ارمنی، آسوری و کسانی که هیچ مذهبی را باور ندارند، میباشند. آقای گراهام بایستی بداند، بیش از ۵۰درصد ایرانیهایی که در ایران به دنیا آمدهاند ولی حالا در آمریکا زندگی میکنند، دارای مدرک لیسانس یا بالاتر میباشند. درحالی که این رقم برای سایر ملیتهای ساکن آمریکا ۲۴درصد است. آقای لیندسی گراهام بایستی بداند که ازهر چهارنفر ایرانیان «دروغگوی» مقیم آمریکا، یک نفر فوق لیسانس یا دکترا مدرک دارد. در میان بیست گروه موفق در آمریکا ایرانیان بیشترین مالکیت مراکز تجاری دارند. یک خانواده از هر دو خانواده ایرانی در آمریکا درآمدی بیش از صدهزاردلار دارد، در حالی که این نرخ در کل جمعیت آمریکا یک خانواده از هر پنج خانواده است.
طبق آمار و مطالعات دانشگاه «ام.آی.تی»، مالکیت یا مدیریت بیش از یک تریلیون دلار سرمایه، در دست ایرانیان مقیم آمریکا میباشد. آیا سناتور گراهام میداند که بیش از دههزار پزشک ایرانیآمریکایی در آمریکا به طبابت و یا کار در مؤسسات پزشکی دانشگاهی و درمانی مشغولاند؟ آیا سناتور گراهام میداند که این ایرانیان «دروغگو»، که ایشان همه آنهارا میشناسند، دارای کمترین تعداد مجرمین و متخلفین جنایی و جزایی در آمریکا هستند؟ و این میزانِ قابل توجه و تحسین در تاریخ آمریکا چشمگیر میباشد. آقای سناتور گراهام میداند که تعداد قابل توجهی از این «دروغگویان»، سازمان فضایی آمریکا را داره میکنند و در فرستادن سفینه به مارس نقش و حضور درخشانی داشتند. آقای اوباما رئیس جمهور در سخنرانی سالانه خود در مجلس مشترک کنگره آمریکا، از بابک فردوسی، جوان برازنده آمریکاییایرانی، مدیر اعزام سفینه کنجاوی به فضا، به نام، یاد کرد. آیا سناتور گراهام میداند که ایرانیانآمریکایی حدود دههزار استاد در دانشگاههای گوناگون آمریکا دارند که ۷۵درصد آنان در دویست دانشگاه رده بالای این کشور (در آمریکا چهارهزار دانشگاه هست) مشغول به کارند؟ آیا سناتور گراهام میداند که ایرانیتباران بسیاری در سطوح بالای مؤسسات مهمی نظیر ماکروسافت، اپل، یوتیوب، اورکل، دراپباکس و گوگل و …. کار میکنند؟
آقای سناتور گراهام عزیز ، اجازه دهید کمیهم درباره یک «دروغگوی» دیگر که نویسنده این سطور است برایتان بگویم: صاحب این قلم، متخصص جراحی زنان و بیست سال است که سردبیر و ناشر مجله دوزبانه «میراث ایران» میباشد. اقدام به انتشاراین مجله، به منظور شناساندن فرهنگ و ادب ایران به ایرانیان خارج از ایران و همچنین مردم کشورهای میزبان، نظیر جنابعالی بوده است. این جانب از روز ورود به آمریکا، صادقانه به عنوان یک جمهوریخواه، به اصول بسیاری از معتقدات این حزب پایبند بوده و با وجود خطاهایی که از بسیاری از رهبران جمهوریخواه سرزده، هنوز هم به آن پایبند هستم.
همسرم تحصیلکرده آمریکا در رشته طراحی و دکوراسیون داخلی است. هر سه فرزندم دارای تحصیلات دانشگاهی از بهترین دانشگاههای آمریکا میباشند. و شاید با نام دخترِ نقاشم هم روبرو شده باشید. نامی که برای علاقمندان هنر در جهان نامی آشنا و قابل اعتنا میباشد. بنابراین همانطور که سناتور گراهام ملاحظه میکنند، ایرانیان از لحظه پای گذاشتن به آمریکا،با عشق و علاقه و پشتکار و با احترام به قوانین کشور میزبان، توانستهاند تا حد زیادی دین خود را به مردم مهربان و مهماندوست ونجیب آمریکا ودولت آن ادا نمایند. بایستی به سناتور گراهام گوشزد کنم که هفتاد و پنج میلیون ایرانی در ایران، انسانیهایی دروغگو، دغل و حقهباز نیستند. ایرانیهای مقیم ایران از اولین مردمان خارج از آمریکا،و بخصوص در خاورمیانه بودند که بعد از حوادث شوم یازدهم سپتامبر، با روشن کردن شمع، تأسف وتأثر خود برای قربانیان این فاجعه نشان دادند. در میان کشورهای قدرتمند، ایرانیان مقیم ایران برای مردم آمریکا ار ج و ارزش زیادی قائل هستند. مشکل بزرگی که شاید آقای سناتور لیندسی گراهام موقع ایراد آن سخنرانی داشته، این بوده که میخواسته عدهایی از دشمنان ایران را خشنود سازد. اگر جناب سناتور قادر باشد حساب مردم هر کشور را از دولت آن جدا کند، در آن صورت شاید مجاز باشد با هر زبانی که دلش میخواهد از دولت ایران یا هر دولت دیگری که به زعم ایشان با دولت آمریکا سر دوستی و رفاقت ندارد، یاد کند.
آقای لیندسی گراهام خوب میداند که سیاستمداران و دولتمردان کشورهای مختلف، نه تنها به مردم خودشان، بلکه به سایر دولتها، در مذاکرات و قول و قرارهایشان دروغهای زیادی میگویند. همینطور نامزدهای نمایندگی مجالس و یا ریاست جمهوری موقع انتخابات به رایدهندگان وعده و وعیدهایی میدهند که بعد از گذشتنِ، به اصطلاح ایرانیها، «خرشان از پل» به آسانی فراموش میشود و هنگام یادآوری آنها را دروغهای «مصلحتآمیز» [!!؟؟] میخوانند.
امیدوارم آقای لیندسی گراهام، همانطور که بیپروا زبان به بدگویی به ایرانیان باز کرد، شهامت آن را هم داشته باشد که نه تنها از ایرانیآمریکاییهای مقیم آمریکا، که افتخارآورندگان کشور میزبان هستند، بلکه از هفتاد و پنج میلیون ایرانی شریف و بافرهنگ ساکن ایران پوزش بخواهند. قبول کردن اشتباه، شهامت زیادی میخواهد و من مسلم میدانم آقای لیندسی گراهام لیاقت داشتن چنین شهامتی را دارد.