توافق وین و دغدغه های ایرانیان

سخنی با خوانندگان – شاهرخ احکامی – میراث ایران، شماره ۷۹، پاییز ۱۳۹۴

در اوایل تابستان، پس از چندین سال کشمکش، بالاخره دولت ایران با کشورهای قدرتمند جهان ۱+۵ بر سر فعالیت مراکز هسته‌ای خودبه توافق اجمالی رسید و موجی از شادی و امید و آرامش نه تنها در داخل و خارج ایران بلکه در سراسر دنیا را فرا گرفت و پیام‌های تأیید و تشویق ازسراسرجهان به گوش رسید. اما هنوز دو هفته‌ای از این حس وحال نو نگذشته بود که دیدیم که نیروهایی در داخل و خارج آمریکا تلاش می‌کنند تا با صرف هزینه‌های کلان برای تبلیغات گسترده علیه ایران، از تصویب و تأیید این موافقت‌نامه در کنگره آمریکا جلوگیری نمایند و با نگرانی شاهد بودیم که تبلیغات ضدایرانی گسترده، که با هزینه‌های کلان درتلویزیون‌ها و رسانه‌های آمریکایی از سوی مخالفان توافق با ایران به راه انداخته شد، تأثیراتی روی افکار عمومی گذاشت و برخی از نظرخواهی‌ها حکایت از افزایش نظر منفی علیه ایران داشت. اما خوشبختانه امروز که این یادداشت را می‌نویسم، مطلع شدیم که تعداد آرای مورد نیاز برای خنثی کردن تلاش مخالفان تصویب این موافقت‌نامه در کنگره آمریکا به حد لازم دست یافت. به نظر می‌رسد بعد از سال‌ها درد و رنج تحمیل شده بر زندگی مردم ایران،دریچه‌هایی برای بهبود اوضاع گشود شده است. حالا مردم ایران در انتظار لغو هرچه سریع‌تر تحریم‌ها و سایر فشارهای خارجی هستند،تا شاید با رونق گرفتن کسب و کار و تولید، درمانی برای دردهای بی‌شمارشان پیدا شود. واقعیت این است که تخصیص بودجه‌های کلان برای گسترش این مراکز در ایران، و فشارهای خارجی و تحریم‌های همه جانبه از طرف دولت‌ها ونهادهای مالی و اقتصادی جهانی، باعث بسته شدن مراکز و کارخانجات تولیدی کشور و گسترش بیکاری، فقر، گرانی افسارگسیخته و هزاران مصیبت اجتماعی و انسانی در ایران گردید. همچنین مردم ایران امیدوارند که با رفع این موانع و بهبود اوضاع اقتصادی، حکومت ایران سایر فشارهای اجتماعی بر زندگی مردم را نیز کاهش دهد و صلح و صفا و یکپارچگی به ایران بازگردد.

در زمانی که مردم ایران انقلاب کردند امید داشتند تا ایرانی دمکراتیک و آزاد بسازند ودولت و حکومت منتخب مردم به سازندگی و آبادانی ایران بپردازد. اما متأسفانه این آمال و آرزو به خصوص در میان جوانان خیلی زود به یأس و ناامیدی بدل گشت. آزادی انتخاب پوشش برای زنان، که نیم بیشتر فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های ایران را تشکیل می‌دهند، به سرعت از میان رفت و ابراز عقیده با دشواری‌های جدی از جمله حبس و زندان مواجه شد. اقلیت‌های مذهبی روز به روز تحت فشار بیشتر قرار گرفتند و بسیاری از آنها از ترس جان، خانه و زندگی‌شان را در ایران رها کرده و از مرزهای گوناگون گریختند و هزاران نفر نیز به جرم دگراندیشی و باورهای دیگر دینی و اجتماعی و سیاسی جان خود را از دست دادند.
هنوز اندکی از انقلاب نگذشته بود که که صدام در اثر تحریکات خارجی و برخی شیطنت‌‌های دولت ایران، جنگی خانمانسوز علیه ایران را آغاز کرد و متأسفانه در حالی که بعد از سه سال، صدام حاضر به پرداخت بیش از ۶۰ میلیارد دلار خسارت به ایران بود، به دلیل عدم پذیرش ایران، جنگ با بجای گذاشتن صدها هزار کشته و قریب به یک میلیون معلول و میلیاردها دلار خسارت، هشت سال به درازا کشید.

این روزها دایم اخبار مربوط به مردم کشورهای سوریه، افغانستان و لیبی را در رسانه‌های سراسر جهان می‌شنویم که تلاش می‌کنند تا برای رهایی از جنگ و مصایب ناشی از آن خود را به کشورهای اروپایی برسانند. در خبرها گفته می‌شود که در سال جاری فقط ۲۶۴هزار و پانصد نفر از راه دریای مدیترانه به سواحل اروپایی آمده‌اند و تا کنون هزاران نفر از این مهاجران و آوارگان جنگی به ساحل نرسیده در دریای مدیترانه غرق شده و جان خود را از دست داده‌اند. در اخبارآمده است که با وجود این که دولت مجارستان در مرزهای خود سیم‌های خاردار با تیغ‌های برنده نصب کرده تا مانع عبور مهاجرین، از کودک تا کهنسال، به داخل خاک کشورش شود، هنوز دیده می‌شود که مهاجرین همچنان خطر کرده و سعی می‌کنند خود را از جهنمی که هواداران جنگ و ویرانی به پا کرده‌اند به جای امن‌تری برسانند و این در حالی است که سرنوشت نامعلوم و مصیبت‌‌باری قدم قدم در انتظارشان کمین کرده است. این اخبار توجه بیش‌تر مرا به برگزیدگان این شماره مجله برای گفتگو جلب کرد، دو ایرانی موفقی که تصویرشان جلد شماره پاییزی مجله «میراث ایران» را مزین کرده و هر دو از افتخارات جامعه ایرانیان در برون و درون ایران به شمار می‌روند. دکتر سیروس امیرمکری و دکتر کامشاد رئیس زاده. دکتر سیروس امیرمکری با دو مدرک دکترا از دانشگاه‌های هاروارد و شیکاگو، از معتبرترین مراکز تحصیلی جهان که تا معاونت وزارت دارایی آمریکا بالا رفت و به دلخواه خود از ادامه مشاغل دولتی دست کشید،یکی از موفق‌ترین ایرانی‌آمریکایی‌ها می‌باشد.

دکتر کامشاد رئیس‌زاده، از هم‌کلاسان دوران کودکی و نوجوانی دکتر سیروس امیرمکری در دبستان ایران زمین تهران با عنوان فوق تخصص در رشته جراحی‌های ستون فقرات، امروز یکی از موفق‌ترین جراحان آمریکا است که درحین اشتغال به طبابت، تا به حال چندین اختراع داشته و از تلاش برای آسان کردن اعمال جراحی‌های ستون فقرات لحظه‌ای باز نمی‌ماند.
اما هر دوی این شخصیت‌ها که مایه افتخار ما ایرانی‌ها هستند، پدر و مادرشان سرنوشتی مشابه داشته‌اند. به این معنا که پدر و مادر سیروس امیرمکری، که دو تن از ورزیده‌ترین و بهترین پزشکان ایران بودند، در اوج شهرت در زمینه تخصصی‌شان به خاطر انقلاب و جنگ حدود سی سال پیش مجبور به ترک وطن می‌شوند. همچنین است داستان زندگی پدر و مادر دکتر کامشاد رئیس‌زاده،که پدر رئیس یکی از دانشکده‌های تهران و مادر پزشکی موفق بودند، در همان سال‌ها مجبور به مهاجرت به آمریکا آمدند. هر دو خانواده از بخت خوب با همه مشکلات و گرفتاری دوری از وطن و شروع زندگی نوین در کشوری دیگر با فداکاری و پشتکار توانستند نه تنها خودشان در سرزمین جدید سر و سامانی داشته باشند، بلکه فرزندان‌شان نیز به بالاترین درجات علمی و شغلی نایل آمدند.

در ظرف ۳۵ سال گذشته نزدیک به۶میلیون ایرانی به اجبار ایران را ترک کرده و در اقصا نقاط دنیا جایگزین شده‌اند، اما نکته این است که از این ۶ میلیون،همه شانس و اقبال امیرمکری‌ها و رئیس‌زاده‌ها را نداشتند و متأسفانه قادر به حمایت و مراقبت مناسب از فرزندانشان نبودند. چه بسا عده زیادی که هنوز در کمپ‌های مهاجرین در بدترین شرایط زندگی می‌کنند و شانس چندانی برای رهایی از این شرایط و آغاز زندگی آبرومندانه‌ای را ندارند. با دیدن سرنوشت مهاجرین و آوارگان جنگی در روزهای اخیر در وسایل ارتباط جمعی جهان و مطالعه زندگی این شش میلیون مهاجر ایرانی در سی و چند سال گذشته، تصور این که روزی، در اثر حمله نظامی از طرف کشورهای همسایه به ایران و بمباران آن، چه بر سر مردم ما خواهد آمد، آرام و قرارم را می‌گیرد. اگر ۲۶۴هزار و پانصد نفر از مردم سوریه از راه دریا توانسته‌اند خود را به ساحل دیگر برسانند، چنین دریایی برای ایرانیان وجود ندارد. اگر از پهنه خلیج فارس عبور کنند دشمنان عرب آنها در آن طرف آب در کمین‌شان نشسته‌اند. درترکیه به اندازه کافی به پناهندگان ایرانی توهین و جسارت شده و می‌شود…
با این همه گرفتاری‌ها و مصیبت‌هایی که در انتظار مردم بی‌پناه است، وقت‌آن رسیده که پس از قریب به ۴۰ سال رهبران ایران، خط و مشی خودشان را عوض کنند. و مشکل بی‌اعتمادی دنیا به خود را رفع و رجوع نمایند و با رعایت حقوق بشر و کاهش اعمال خشونت علیه مخالفان خود، درهای بسته به روی ایرانیان مهاجر را که آرزوی دیدار و بازدید وطن و خویشان خود را دارند، و با دنیا از در آشتی درآیند.

کمک‌های بی‌دریغ و سخاوتمندان و حاتم طایی‌مأبانه به کشورهای نادوست عرب را که نتیجه‌ای جز دشمن‌سازی برای ایران و ایرانیان ندارد، باید خاتمه دهند و به جای آن به فکر سازندگی و کمک به مردم درمانده و جوانان بیکار درون مرز باشند. تأسف آور است که یکی از مسؤولان امر، چندی پیش گفته که می‌شود تحصیل‌کرده‌های بیکار را به خارج صادر کنیم!! عجبا پیش‌تر فرار مغزها را دیده بودیم، حالا اظهار نظرهای غیرمسؤولانه را‌ درباره صدور جوانان تحصیل‌کرده‌ای می‌شنویم که کشور برای سازندگی به آنها شدیداً نیازمند است. انگار که صحبت از صادرات کالا است. روشن است که این گفته شرم‌آور ناشی از افزایش سرسام‌آور بیکاری از سویی و خالی بودن خزانه دولت از سوی دیگر است، اما باید روزی بر این مشکلات اقتصادی و اجتماعی نقطه پایان گذاشت. امیدوارم این پایان با انداختن بمبی از طرف کشورهای همسایه و یا دخالت قدرت‌های بزرگ برای از هم پاشیدن و تجزیه مملکت نباشد، و درایت و هم آهنگی و دلسوزی قدرت حاکمه بتواند این نگرانی‌ها را خاتمه بخشد و اعتماد جهان را به سوی خود جلب کند. ایرانی‌های خارج از کشور هم وظیفه دارند با سرمایه فراوان علمی و مالی که در اختیار دارند، در راه حفظ و صیانت استقلال و یکپارچگی ایرانی، که همگی مدیون آن هستند تلاش کنند. ایرانیان سرشناس مقیم آمریکا و اروپا می‌توانند از طریق رسانه‌ها و منابع گوناگون، نظر منفی مردم را نسبت به ایران و ایرانی تغییر داده و آنها را نسبت به واقعیات ایران و ایرانی آگاه سازند. مردم دنیا، به ویژه آمریکاییان باید بدانند که مردم ایران به هیچوجه خواستار جنگ و ستیز با هیچ همسایه و هیچ دولت و ملتی نیستند و تاریخ چندصدساله اخیر نشان ایران داده که ایران و ایرانی به هیچ کشوری حمله نکرده و هیچ جنگی را آغاز ننموده است. اما همواره مردم ایران در موقع لزوم در دفاع از استقلال و حیثیت و یکپارچگی ایران عزیز از بذل جان و مال خود دریغ نکرده‌اند.

امیدوارم زمانی که این شماره مجله به چاپ می‌رسد واین نوشته به دست خوانندگان وفادار «میراث ایران» می‌رسد تب و تاب خواستاران جنگ با ایران فروکش کرده باشد و ایرانیان برون و درون مرز با آسودگی خیال بتوانند به زندگی خود ادامه دهند و برای سازندگی ایرانی نوین سخت کوشش کنند.  شاید اتفاقات چند ماهه و تبلیغات دعوت به جنگ برای نابودی و خرابی ایران، درسی برای ما ایرانیان برون مرز باشد که کمی بیشتر به فکر اتحاد و یگانگی و یک‌صدا شدن باشیم تا بتوانیم با توان مالی بهتر و قدرت معنوی افزون‌تری به آگاه ساختن جهانیان بر له ایران و ایرانی اقدام کنیم. صلح و آرامش، یکپارچکی و آینده افتخارآمیز را برای ایران و ایرانیان آرزو می‌کنم.