ملانصرالدین
March 28, 2017 by Editor
دکتر م. مایکلز (فیلادلفیا)
ملا یا خواجه نصیرالدین (خواجه به معنی ارباب) قهرمان و سازنده لطیفهها و داستانهای فکاهی بیشماری است که قرنها موجب خنده مردم جهان از مراکش تا مرزهای چین و از سیبری تا شبهجزیره عربستان بوده است. آن لطیفهها و داستانهای مربوط به ملانصرالدین به چهل زبان ترجمه شده و رواج دارند.
داستانهای او نه تنها فکاهی بوده و از سادهلوحی و خوشگذرانی صحبت میکند، بلکه در عین حال فلسفه عیمق عامیانه را در بردارد. در واقع گفتههای وی جنبه مبارزه با خشونت و اختناق اجتماعی داشته که به صورت طنز و فکاهی جلوه میکنند.
ملانصرالدین کیست؟
نظریات مختلف در مورد ملا وجود دارد. به باور عدهای چنین شخصی وجود نداشته و او محصولی از افسانههای عامیانه میباشد. به باور برخی از سایر مردمان او واقعاً وجود داشته و بسیاری از کشورها او را متعلق به خود دانسته و به وجودش افتخار میکنند. بهرحال دراین زمینه چند نکته را میتوان بیان کرد: ۱. ملا قهرمان فکاهی جهان اسلامی میباشد که در قرون وسطی ظهور کرده و شهرت جهانی یافته است. داستانهای مربوطه به او در ایران، ترکیه، مصر، سوریه، یوگسلاوی، بلغارستان، یونان، هندوستان، پاکستان، چین، انگلستان، آمریکا، شوروی سابق و غیره انتشار یافته و حتی فیلم روسی از او تهیه شده است.
۲. به روایت دیگر،ملا در حدود هشتصد سال پیش در دهکده کوچک هارتو نزدیک شهر بودی حصار (در شرق آنکارا، پایتخت ترکیه) زاده شده است. ولی بیش از صد سال است که دانشمندان میکوشند زادگاه اصلی او را پیدا کنند. سالیانه در آقشهر (در ترکیه) جشنی به نام او ترتیب میدهند. ظاهراً او در این شهر، بدرود حیات گفته است. طبق نوشتهای که بر روی دیوار مسجدی وجود داشته گمان میرود که ملا در سال ۱۳۹۲ شمارش جدید (میلادی) فوت کرده است، ولی مدرک موثقی در این مورد در دست نیست.
در افسانهای قدیمی گفته شده که در اطراف قبر ملا فقط ستونی موجود بوده است که تنها دری به آن اتصال داشته و بر آ ن در قفلی بدون کلید وصل بوده ولی هیچگونه دیوار و یا نردهای به ستون متصل نبوده است از این رو میگویند این حکمت ملا بوده که میگفته «درها به روی دشمنان بسته و به روی دوستان بازاست».
۳. به روایت دیگر مشهور است که ملا در قرن دهم میلادی در دوره خلافت عباسیان میزیسته است. هنگام منازعههای مذهبی او را به بیدینی متهم میکنند و او برای نجات خود، خود را به دیوانگی میزند.
۴. به روایت دیگر او درقرن ۱۳ یا ۱۴ میلاد ی در آسیای صغیر زندگی میکرده است.
۵. باز به روایت دیگر میگویند که ملا در زمان سلطان بایزید به هنگام جنگ با تیمور لنگ میزیسته که اواخر قرن ۱۴ یا اوایل قرن ۱۵ میلادی است.
و اما چند حکایت از ملا
روزی ملا به همراه تیمور لنگ بوده است. مردم آینهای از طلای سفید به عنوان هدیه به تیمور دادند. تیمور با دیدن خودش در آن آینه گریه سر داد. پس از آنکه تیمورگریهاش را تمام کرد، ملا همچنان میگریید. تیمور از ملا پرسید چرا میگریی؟ ملا در حالی که اشکهایش را پاک میکرد گفت «شما یک لحظه خودتان را در آینه دیده و گریه میکنید. من که تمام روز شما را میبینم، نباید این همه گریه کنم؟!»
حکایت دیگر: ملا و زنش رختشویی میکردند کلاغی صابون آنها را دزدید و گریخت. «ملا گفت ولش کن، او از ما کثیفتر است!»
حکایت دیگر: ملا روزی در حمام آواز می خواند و از آواز خودش خوشحال و شادان بود. در نیمه آن روز به میدان شهر آمد و به بالای منارهای رفت و شروع کردن به اذان مغرب گفتن. فردی با تحکم به ملا گفت با آن صدای ناموزنت چه وقت گفتن اذان است، ای فلان فلان شده. ملا با آرامی جواب داد به جان تو قسم، اگر آدم خیری پیدا میشد و در این مناره حمامی میساخت، میدیدی با صدایم چه محشری میکردم!!»
حکایت د یگر: کسی به ملا میگوید آن غازی را که می رود نگاه کن. ملا گفت «به من چه ربطی دارد!» مرد گفت «رفته به خانه تو» ملا گفت «به تو چه ربطی دارد.»
ملا نصرالد ین مورد نظر نویسنده روسی، لئونید گولوویف قرار گرفته است. نویسندهای از یوگسلاوی اسلاوکومیکانوویج نیز کتابی به نام «ملانصرالد ین در استانبول» نوشته است.
ملا را عوام به شکل پیرمردی ریش سفید با دستار بزرگی بر سر با لباسی محقر و ژنده که وارونه برخر نشسته نشان میدهند. وارونه نشستن او بر خر برای این است که می گفت «میخواهم مطمئن باشم که خرم راه درست می رود. زیرا خرم کارها را برعکس من انجام میدهد.»
شخصیت ملا:
ملا معجونی است شگفتانگیز از فرزانگی و رندی. از این رو سخنان او از ادبیات عامیانه ترکی فراتر رفته و وارد فولکلور مردم بالکان، صربها، کرواتها، یونانیان، مسلمانان بوسنیا، بلغار، آلبانی و غیره شده است. همچنین داستانهای او بین ایرانیان، مردم قفقاز و ارمنستان، گرجستان و ترکستان و غیره رواج دارد. حتی او را در کنارههای دریای مدیترانه میتوان یافت. از این جهت او را به اسامی مختلف ذیل میشناسند: در ایران ملانصرالدین، بین اعراب جوجه یا حجه، بین بربرها سیدجی یا جی، بین مردم مالت جیهان و در میان مردم سیسیلی جیوفا و غیره.
ملا درعزای مردن خرش بیشتر گریست تا در مرگ همسرش. گفتند چرا؟ گفت «وقتی زنم مرد، دوستان گفتند غصه مخور زن دیگری برایت میگیریم، ولی هیچکس نگفت خر بهتری برایت میخریم. برای این است که گریه می کنم.
این نوشته را با لطیفهای از ملا که اینجانب نویسنده به نظم درآوردهام خاتمه می دهم:
ملا و کدخدا
ز ملانصرالدین جُوکی بسازم
به عقل و هوش آن مردک بنازم
که ملا کرد کار خوشپسندی
برای کدخدا برد گوسفندی
بشد آن کدخدا زین کار خوشنود
صدا کرد نوکرش را امر فرمود
چوملا کرده از من این چنین یاد
ببخشیدش الاغی تا شود شاد
برفت ملا که بیند کدخدا را
کند عرض تشکر با دعاها
ولی دستپاچه شد ملا چه گوید
چگونه او ره اخلاص جوید
بگفتش کدخدا شرمنده هستم
غلام و چاکرت این بنده هستم
الاغی بهر من، زحمت چو داری؟
که بیش از صد الاغ ارزش تو داری!
نتیجه
داستانها و یا طنزهای ملا شوخی اجتماعی نیست، بلکه درکی است از واقعیات زندگی که به صورت فکاهی یا کمدی انتقادی درآمده وعامه مردم را با خنداندن،باعث تسکین آلام درونی و ناملایمات و سختیهای اجتماعی آنان میگردد.
Comments