فرا رسیدن سال نو مسیحی خجسته باد

شاهرخ احکامی

ــــ «میراث ایران»، شماره ۱۰۳، زمستان ۱۴۰۰ ــــ

فرا رسیدن سال نو مسیحی را به تمام هم‌وطنان و آنهایی که پایبند این رسوم جشن و شادی هستند، شادباش می گویم و امیدوارم  سال نو، سالی سرشار از خبرهای خوب و شادی‌آور برای ایرانیان ستمدیده و دردمند، و نیز سایر جهانیان باشد. آرزو می‌کنم همه مردم جهان که در بیش از یک سال گذشته با انبوه مرگ و میری باورنکردنی و دور از تصور انسان به دلیل بیماری مهلک کرونا دست و پنجه نرم کرده‌اند و هم از نظر جانی و هم از نظر مالی خسارت‌های غیرقابل جبرانی را متحمل شده‌اند، رهایی یابند و بار دیگر در سلامت و آرامش زندگی کنند. بیماری کرونا علاوه بر خطرات جانی و مالی، تأثیرات عجیبی نیز بر روان و اعصاب انسان‌ها به‌جای گذاشته است و با تشدید ناملایمات و افسردگی‌ها، چه بسیار کسانی که با خودکشی و اعتیاد مواد مخدر و الکل جان‌شان را از دست داده‌اند و چه تعداد زیاد خانواده‌هایی که از هم پاشیده شده‌اند! مشکل ایرانیان درون مرزی علاوه بر نرسیدن به موقع واکسن و بی‌توجهی مأموران حاکم، نداشتن دوا و درمان، نداشتن بیمارستان و مراکز درمانی کافی که به نسبت جمعیت ایران تلفات ناشی از کرونا را می‌شود در ردیف کشورهای پر جمعیت نظیر آمریکا، هندوستان و روسیه گذاشت. در آمریکا با داشتن تسهیلات فراوان و مقدار واکسن‌های بیش از اندازه مورد نیاز، مقاومت و نپذیرفتن واکسن بیش از ۶۰ میلیون آمریکایی یا ساکنین خارجی آن، باعث ادامه تلفات زیاد انسانی شده است. اما در ایران کمبود وسایل پیشگیری و درمانی، تبلیغات و بی‌سیاستی‌های دکانداران دین و دعوت از مردم ساده و مؤمن به مسجد و روضه و نماز جماعت، دست در دست هم باعث شده تا تعداد بیشتری بی‌پناه و محروم از دارو و درمان به نیستی و مرگ کشانده شوند.

حرف از بی لیاقتی مأموران حکومتی شد. در شماره گذشته بسیار تلاش کردم تا وارد مسایل غم‌انگیز روزمره داخلی نشوم و به مسایل و موضوعات دیگری بپردازم، اما راه فراری نیافتم. یعنی در واقع نتوانستم خودم را قانع کنم تا چشم و گوشم را ببندم و به بدبختی‌ها، دردها و گرفتاری‌های مردم کشوری که شالوده زندگی فعلی من و خانواده‌ام در آن ریخته شده است، بی‌اعتنا بمانم. راستش وقتی بعضی از دوستان و آشنایان را می‌بینم که چگونه با فعالیت‌های گوناگون خود را سرگرم می‌کنند و اوقات خود را تنها با گردش و تفریح، گاهی هم شعرخوانی و مشاعره پر می‌کنند، و به بهانه وارد نشدن در سیاست به درد و غم هم‌وطنان خود پشت می‌کنند، شگفت‌زده و حیران می‌مانم. چطور می‌توان به تظاهرات و اعتراضات مردم خوزستان که از تشنگی شکایت دارند و برای یک قطره آب در آن گرمای سوزان فریاد می‌زنند، بی‌اعتنا ماند؟ خوزستانی‌های خرد و بزرگ و پیر و جوان از بی‌آبی و تشنگی له‌له بزنند و به دلیل اعتراض روانه زندان‌ها شوند!  این در حالی است که می‌دانیم چگونه آب شیرین آشامیدنی همین مردم در زمان آقای خاتمی (مبتکر گفتگوی تمدن‌ها) به کویت فروخته شده و حالا رودخانه کارون خشک و خوزستان بعد از عمری که بزرگ‌ترین مزارع کشاورزی و تولید نیشکر و … بود به این روز بیفتد و مردمش در حسرت آبی بمانند. عده‌ای دزدِ‌بی‌مایه هم به همین بهانه خشکی و کم‌آبی، درخت‌های نخل را از ریشه بِکَنند و به اماراتی‌ها بفروشند و بعد وقتی افتضاح ماجرا بالا می‌گیرد امارات ۶۰۰ تن آن را برگرداند. زمانی بعد از عراق، ایران بزرگ‌ترین محصولات خرما را داشت، بسیاری از نخلستان‌های خوزستان را صدام به آتش کشید و به تل خاکستری تبدیل کرد، حالا این بی‌شرمان درخت‌های باقیمانده را از ریشه درآورده و به خارج صادر می‌کنند. جایی که صادرات قالی، پسته و زعفران ما، نزدیک به صفر رسیده و زعفران پرورده افغانستان به نام زعفران ایرانی هر انسی ۱۶۰ تا ۳۰۰ دلار به فروش می‌رسد. صنعت نفت نزدیک به تعطیل است و امروز دولت اعلام کرد شرکت‌های خصوصی (که حتما از خود آقازاده‌ها هستند) به شرط بازگرداندن پول به ایران، اجازه دارند  نفت صادر کنند. غافل از آن که پیش از این هم بابک زنجانی‌ها چندین بیلیون  از این پول‌ها را به بهانه تحریم‌های اقتصادی به ایران بازنگرداندند. دکل نفتی خریداری شده توسط پسر آقای احمدی‌نژاد ناگهان از نظرها دور و ناپدید شد.

حالا هم بعد از خوزستان، شاهد فاجعه زاینده‌رود و خشک‌ شدن آن و اعتراضات مردم رنجدیده اصفهان هستیم. اصفهانی که در  ۸ سال جنگ تحمیلی  با مجموع ۲۱۸۰۶ شهید بیشترین تعداد شهید را در کشور داشت. حالا اصفهانی، اخلال‌گر و ضدانقلاب خوانده می‌شود و به اتهام اعتراض به ظلمی که به او، شهر و کشاورزی و وضعیت زاینده رودش شده، به بند کشیده می‌شود و خطر شکنجه حتی طناب دار زندگی‌اش را تهدید می‌کند. اصفهانی‌های باهوش و صلح‌جو و حق طلب برای آن که بهانه‌ای به عوامل و اجانب حکومتی ندهند به جای آن که در خیابان‌ها و میدان‌های شهر صدای اعتراض‌شان را بلند کنند، تصمیم گرفتند در بستر خشک و ترک‌خورده رودخانه زاینده‌رود بست بنشینند، زیرا می‌دانستند که در صورت حضور در میدان‌ها و خیابان‌ها، آناً چماق به دستان و لباس شخصی‌ها با آتش زدن بانک‌ها و غارت مغازه‌ها، و انداختن تقصیر این خرابکاری‌ها به گردن معترضین و تظاهرکنندگان  زمینه حمله و سرکوب آنها را فراهم می‌کنند. اما بالاخره مأموران معذور ماهیت خود را نشان دادند و شروع به کتک زدن و دستگیر کردن تظاهرکنندگان کردند. جالب اینکه رهبر هم علناً در سخنرانی‌اش به زبانی ساده و بیانی روشن گفت، یک ضربه بزنی، ضربه محکم‌تری خواهی خورد.

هم‌زمان در حالی که راجع به این چند روز تظاهرات عظیم و اعتراضات چند ماه پیش خوزستان فکر می‌کردم، دوستی ویدیویی از سخنرانی آقای خمینی در ایام انقلاب را  برایم فرستاد. تاریخ سخنرانی مشخص نیست. آقای خمینی در اینجا می‌گفت اگر شاه کارهای زیادی برای آبادی و پیشرفت و مدرن کردن ایران انجام داده، اگر شاه ایران را دوست داشته و برای ایران کار زیاد کرده، اما مردم ایران با اعتراض و تظاهرات دسته‌جمعی خطاب به شاه می‌گویند که ما ترا نمی خواهیم و باید استعفا بدهی و بروی. آقای خمینی بعد نتیجه می‌گیرد، خوب با اعتراض مردم، شاه باید محترمانه استعفا بدهد و برود و انتخاب زندگی و حکومت را به مردمش واگذارد، چون این خواسته ملت است.

عجبا، آیا حاکمان فعلی، به این گفته رهبرانقلاب و پدر جمهوری اسلامی احترام می‌گذارند؟ مگر نه اینکه گفته‌های او را مثل آیه‌های قرآن می‌دانند؟ پس چه شد که این همه اعتراض آرام و بدون خشونت را با گلوله و خشونت جواب می‌دهند و احترامی به خواسته مردم نمی‌گذارند؟؟

جالب‌تر این‌که آقای خامنه‌ای در سخنان اخیرش انتقاد کشورهای غربی از ایران و حکومتش به دلیل خشونت و بدرفتاری و عدم احترام به حقوق بشر را مسخره کرد و گفت، در فرانسه پلیس چشم‌های معترضین را کور می‌کند کسی چیزی نمی‌گوید ولی به ما اعتراض می‌کنند که با مردم با خشونت رفتارمی‌کنیم. عجب مقایسه‌ و یکی کردن بین رفتار پاسداران و بسیجی‌ها و لباس شخصی‌ها با پلیس فرانسه! یادآوری این بی‌رحمی‌ها و بی‌لیاقتی‌ها، بسیار قابل انزجار و شرم‌اورست.

در حال جمع آوری اطلاعاتی درباره مسایل ایران مثل گرانی و کمبود مواد غذایی  برای نوشتن سردبیری بودم  که خبر وارد کردن گاز از ترکمنستان به ایران را دیدم. وارد کردن گاز به مملکتی که دومین ذخیره و مخزن گاز دنیا را دارد! رفتن آقای دکتر آیت‌اللـه رئیسی، (با مدرک ششم ابتدایی دکتر و با سه سال درس دینی، آیت‌اللـه و حرف زدنش در مقام رئیس دولت مایه خجالت و شرمندگی برای ایران و ایرانی‌ها) به جلسه رؤسای دولت‌ها و امضای قرارداد انتقال گاز و احتمالا آب، از خبرهای دردآور این روزها بود. اما از آن دردآورتر خبر عضویت «سردار دکتر خلبان!!» قالیباف و آقای زاکانی شهردار جدید تهران، بسیجی سابق با دیپلم پزشکی در رشته طب هسته‌ای (؟؟) در هیأت امناء دانشگاه تهران توسط وزیر علوم بود.

جالب است بدانیم که در هیأت امناء دانشگاه در سال ۱۳۳۵-۱۳۵۰ شخصیت‌هایی نظیر پروفسور محمود حسابی، علی اصغر حکمت، دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر عیسی صدیق، دکتر محمود افشار، محمدعلی فروغی بودند و امروز افرادی مانند قالیباف، زاکانی، محمد مهدی اسماعیلی وزیر کنونی ارشاد، جواد ساداتی‌نژاد نماینده مجلس از کاشان! قالیباف با چه صلاحیتی به این عضویت مفتخر شده است؟ کسی که از ۲۰ سالگی وارد سپاه پاسداران شده و اینکه در ایام جنگ، چطور وقت داشته خلبانی یاد بگیرد و دکترا بگیرد و سال‌ها هم شهردار تهران باشد و چندبار هم کاندید ریاست جمهوری و حالا رئیس مجلس شورای اسلامی؟! به قول کسی که این نام ها را در فیس‌بوک گذاشته بود، «بهترین راه برای نابودی هر کشوری بی‌ارزش کردن علم و دانش و دانشگاه در آن کشور است. دانشگاه باید دانشگاه باشد (آری بابک نیا).

تأسف و رنج بسیاری از ایرانیان دلسوز میهن‌دوست این است که با پایین آوردن سطح فرهنگ و دانش مردم، امکان زوال و نابودی کشور بیشتر میسر می‌شود. وقتی مردم را تا این حد به خرافات و توهمات آلوده می‌کنند و پیشنماز شارلاتانی نظیر علم‌الهدی، با بی‌شرمی زیاد در پاسخ به تظاهرات مردم اصفهان به خاطر خشکسالی می‌گوید: «مشکل آب با تجمع حل نمی‌شود؛ نزولات آسمانی کاهش یافته، در مقابل خدا که تجمع فایده ندارد، به‌جایش نماز باران بخوانید.»! چگونه مردم چنین فرد حقه‌باز با پدر عراقی و زاده و پرورده عراق و حالا سلطان خراسان و دامادش رئیس جمهور را باور می‌کنند‌؟ملاهایی نظیر علم‌الهدی که در زمان شاه هم ثناگوی او بودند (سخنرانی‌ها و ثناگویی‌هایش در حضور شاه در یوتیوب موجود است)، شنونده‌هایش را چقدر ساده دل می‌پندارد که این چنین یاوه‌گویی می‌کند؟

نتیجه این گونه اهمال‌ها و بی‌خردی‌ها  فرار بیش از پیش مغزها و پناه بردن آنان به کشورهای دیگر است. نمونه آن انتخاب دکتر  مسعود قره‌خانی رئیس جدید پارلمان نروژ و خشایار فرمانبر برای وزارت انرژی و اردلان شکراتی برای وزارت امور بیمه‌های اجتماعی سوئد  و دیگر نخبگان ایرانی است که بیشتر آنها از دانشگاه‌های معتبری چون شریف و تهران و … فارغ‌التحصیل شده‌اند و امروز در بهترین مراکز علمی جهان از وجود آنان استفاده می‌شود. امثال پروفسور مریم میرزاخانی، دانشمندان و مدیران سازمان فضایی آمریکا (ناسا)، سیلیکون ولی و بسیاری از سازمان‌های اداری و مالی.

در پایان دادن این نوشته پر درد و غم‌انگیز، بار دیگر با آرزوی سالی نو برای همه هم‌وطنان درون و برون مرز و انسان‌های خوب جهان امیدوارم که دغدغه‌های ناشی از کرونا، مشکلات مالی و سلامتی به‌زودی برطرف شود و روزی برسد که مردم نازنین ایران هم حق انتخاب دین، مرام، و بیان آزادانه دردها و خواسته‌هایشان را داشته باشند و دیگر هیچ گونه سرکوب و فشار و ظلمی وجود نداشته باشد. با یک خبر خوش حرف‌هایم را به پایان می‌برم: به گزارش صدای آمریکا: «شرکت گوگل، ۳۰ نوامبر، هم‌زمان با سالگرد ابداع منطق فازی با انتشار تصویر پروفسور لطفی‌زاده، بنیانگذار این نظریه، در لوگوی روز یا دودل (Doodle) خود از وی قدردانی کرد.  در این دودل تصویری از پروفسور لطفی‌زاده همراه با اعداد و نشانه‌های ریاضی دیده می‌شوند که نمادی از دستاوردهای ارزنده علمی او محسوب می‌شوند.

پروفسور لطفی زاده یکی از چهره‌های شاخص ریاضیات جهان بود که با نظریه فازی و مباحث مرتبط با آن مانند مجموعه‌های فازی، کنترل فازی، تحول بزرگی در این عرصه پدید آورد.»

کاشکی روزی به جای فرار مغزها از ایران، این مغزهای برجسته و نخبه برای سازندگی ایرانی نوین، آزاد، و در کنار سایر کشورهای متمدن دنیا، تلاش کنند و با کمک دیگر نخبگان و حاکمان دلسوزِ مردم و ایران، با حفظ استقلال کشور و همبستگی  یاری و همدلی همه ایرانیان، آینده خوبی را برای مردم این سرزمین کهنسال به ارمغان آورند.

به امید آن روز