بار دیگر نوروزتان فرخنده و پیروز و چهره‌تان پر لبخند باد

شاهرخ احکامی

ــــ میراث ایران، شماره ۱۰۴، بهار ۱۴۰۱

نوروز باستانی، زادروز بهار و بیداری طبیعت همراه با تولد و آغاز به کار «میراث ایران» است. ۲۶ سال پیش در بهار ۱۳۷۵، «میراث ایران» با متعهد شدن برای حراست از فرهنگ ایران و معرفی آن به نسل دوم و سوم ایرانیانی که اجدادشان به اختیار یا به اجبار زادگاه خود در ایران را ترک و به دیار غربت روی آورده‌اند، انتشار خود را آغاز کرد. و در تمام این ۲۶ سال، تا حد امکان، با همه مشکلات با یاری همکاران صدیق و وفادارش صادقانه و عاشقانه تلاش کرده تا از تعهد وجدانی خود سرباز نزند و در انتشار آن وقفه‌ای نیفتد. نوروز، یادگار هزاران ساله ایرانی و تحفه سازندگان ایران باستان به همه ایرانیان در گذشته و حال است برای جشن و شادی به پیشواز بهار به عنوان آغاز سال نو. آغاز سال نو را هم‌زمان با ۲۶ سالگی «میراث ایران» از طرف خودم، یاران بی‌همتای «میراث ایران» به تمام ایرانیان درون و برون مرز و دوستداران ایران و ایرانیان شادباش می‌گویم و آرزو می‌کنم تا امسال همراه با مرگ و نابودی سرما و تاریکی زمستان، و بیداری طبیعت، دردها و رنج‌های همه مردم جهان پایان یابد، به ویژه بیماری مهلک کرونا که دو سال است سایه شوم خودرا بر سر جهانیان از پیر و جوان وکودک گسترده است. امیدوارم امسال، سال رهایی مردم جهان از فقر و گرسنگی، زورگویی وبی‌عدالتی؛ سال پایان جنگ‌ها که جز خرابی، ویرانی، آوارگی، گرسنگی و دربدری و کشتار نتیجه‌ای ندارد؛ و سال برقراری صلح، امنیت، صفا و یکرنگی و شادمانی برای همه جهانیان باشد.

این روزها همه توجه جهانیان به جنگ روسیه و اوکراین که در حقیقت نظیر سایر جنگ‌های اخیر در خاورمیانه و سایر نقاط دنیا، جنگ بین قدرت‌های بزرگ است، و قربانی اصلی آن مردمان کشورهای درگیر می‌باشد و تمام رسانه‌های خبری شبانه‌روز، در حال انتشار تحولات مربوط به آن هستند. در رابطه با این جنگ، ممکن است این نوشته باعث خشنودی بسیاری از خوانندگان «میراث ایران» نگردد و هر کس برحسب سلیقه وعقیده سیاسی و مرامی که دارد، گفته‌ها و درد دل های مرا آن جور که دلخواه خودش است تفسیر نماید و سیل انتقاد و حتی بدگویی را به سوی من بفرستد. ولی من در ظرف این ۲۶ سال با پوست کلفتی، هر گونه انتقاد و برچسبی را تحمل کرده‌ام، اما به خط مشی و اصولی که به آن معتقد هستم، وفادار مانده‌ و بی‌مهری‌ها را به فراموشی سپرده‌ام.

مهم‌ترین نکته‌ در این جنگ، مثل هر جنگ دیگری، متأسفانه همان جان عده زیادی مردم بی‌گناه، کودک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان است که از دست خواهد رفت، و در سوی دیگر پایداری مردم اوکراین به رهبری مردی است که قبل از آن که رئیس جمهور بشودو هنرپیشه و کمدینی بیش نبوده است. حال ممکن است عده‌ای با روش و مقاومت و ایستادگی او موافقتی نداشته باشند، او را آلت دست قدرت‌های غربی بدانند که کشورش را فدای امیال و اهداف غرب و آمریکا کرده است. عده دیگری هم، تصمیم او برای ترک نکردن اوکراین و پناهنده نشدن به غرب را ستایش کنند. از وی نقل می‌شود که پاسخ او در مقابل این پیشنهاد این بوده که به جای این توصیه‌ها برای او اسلحه و مهمات جنگی بفرستند تا بتواند از کشورش در مقابل دشمن مهاجم دفاع کند. عکس‌هایی هم از او با لباس نظامی در سنگرها دست به دست می‌شود، که به قصد نشان دادن او در مقام سرداران بزرگ جنگ در تاریخ جهان است. عکس‌هایی  یادآور تصویر سرداران و پادشاهان دلاوری نظیر کوروش و نادرشاه و نیز مهاجمان غارتگری نظیر اسکندر مقدونی در کتاب‌های درسی. سردارانی که با شهامت و دلیری پیشاپیش قشون خود در جنگ‌ها حضور می‌یافتند و برای دفاع از کشورخود و یا به قصد کشورگشایی می‌جنگیدند. این در حالی است که عده‌ای‌هم این عکس‌ها را متعلق به یک سال پیش می‌دانند و معتقدند که انتشاراین عکس‌ها ساختن یک قهرمان دروغین از وی است.رفتار مردم اوکراین هم در این روزها، رفتاری بسیار خارج از عرف و معمول و قابل ستایش بوده است.

نکته‌ای که مرا در این جنگ به تعجب و حیرت وامی‌دارد عکس‌العمل هم‌وطنانم در داخل و خارج است. اینکه عده‌ای موافق روسیه و عده‌ای مخالف روسیه و ستایشگر مقاومت مردم اوکراین باشند، ظاهراً جو عمومی است. اما برخی از هم‌وطنان ما، در روسیه‌ستیزی چنان اغراق می‌کنند که انگار هنوز دوران روسیه تزاری است. دورانی که در بیش از ۱۰۰ سال گذشته روسیه تزاری بلاهای بسیاری بر سر ما آورد و بخش‌هایی از کشور ما را تصاحب کرد که امروز هر یک، کشور مستقلی هستند. این عده‌ با جوش و خروش زایدالوصفی ادعا می کنند که روسیه در حال حاضر هم مانند خرسی چنگ و دندانش را برای تجزیه ایران و تصاحب بخش‌هایی از آن تیز کرده است. خلاصه به‌شدت غیرتی شده و آرام و قرار از دست داده‌اند. اما این یادآوری تاریخی آنها تنها یادآوری گوشه‌ مورد علاقه‌آنهاست و عامدانه دیگر بخش‌ها را نادیده می‌گیرند، مثلاً خیانت‌های انگلستان و دسیسه‌های فرانسه را در همان زمان قاجارها و امضای قرارداد ترکمان‌چای، و اینکه نقش آنها در تحمیل چنین قراردادهایی به مردم ایران چه بوده است را به فراموشی می‌سپارند. آنها فراموش کرده‌اند که چگونه انگلستان با ایجاد قحطی و مصیبت در جنگ اول جهانی بیش از ۱۰میلیون ایرانی بی‌گناه را به نیستی کشاند. آنها فراموش کرده‌اند که از زمان دارسی و استخراج نفت، انگلستان گذشته از غارت نفت ایران،چه صدمات و زیان‌هایی به ایران و ایرانی وارد کرده است. آنها فراموش کرده‌اند که چگونه انگلستان با تحریک و به جلو انداختن آمریکا، حکومت‌های قانونی ایران را عوض کرده است.

مشکل دیگری که این روزها شاهد آن هستیم، تفاوت رفتار عده‌ای در مقابل مسایل مشابه است. این عده تمام حواس‌شان به مرزهای شمالی و غربی و کشورهای ماورای خلیج فارس است و در هر حادثه‌ای، خود را دلسوز و همدرد آنها نشان می‌دهند ولی در مقابل کشتار و آوارگی مردم افغانستان و برخی دیگر کشورها مانند یمن و سوریه اصولاً بی‌اعتنا هستند و کمترین نگرانی و دلواپسی برای آنها ندارند.

اگر ترکیه و آذربایجان قصد گرفتن و تصاحب شهرهای مجاور و هم‌مرز آذربایجان را داشته باشند، هیچ صدا واعتراضی از آنها به گوش نمی‌رسد.

نکته جالب دیگر که هم تأسف و هم حسرت مرا برمی‌انگیزد، دیدن کمک‌های انسان‌دوستانه و صمیمانه مردم آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی برای کمک‌رسانی به آوارگان و صدمه دیدگان این جنگ چند روزه است که امیدوارم به هفته‌ها و ماه‌ها و سالها کشانده نشود… و نیز گشودن مرزهای خود به روی پناهندگان اوکراینی است. بسیاری از ثروتمندان شرافتمندی، که برخی از آنها ریشه و اصل و نسب اوکراینی دارند، با اهدای میلیون‌ها دلار برای ساختن هرچه سریع‌تر پناهگاه برای این درماندگان جنگ‌زده است، در حالی که هر روز اخبار تکان‌دهنده‌ای از وضعیت میلیون‌ها آواره پناه برده به ترکیه، یونان، ایتالیا و استرالیا از کشورهای خاورمیانه، آفریقا و آسیا هستیم. چه تفاوتی بین آوارگان جنگی اوکراین با آوارگان جنگی یمن، سوریه، لیبی، افغانستان، عراق و … وجود دارد که این‌ها باید روزها و ماه‌ها در شرایط بسیار خطرناک و غیرانسانی دربدر بمانند؛ بسیاری از آنها در دریاها و اقیانوس‌ها غرق شوند؛ از سرما و گرسنگی بمیرند؛ یا زیر انواع فشار کشورهای به اصطلاح پناه‌دهنده باشند و حتی مورد تجاوزهای جنسی و جانی قرار گیرند؟

در این ۴۰ سال بارها با تعجب و شگفتی شاهد بی‌اعتنایی و بی‌رحمی بسیاری از ایرانیان متمکن و پولدار مقیم آمریکا و اروپا بوده‌ام که حاضر نیستند کمترین توجهی به هزاران هزار آواره ایرانی در ترکیه، یونان و برخی کشورهای اروپای شرقی بکنند. این عده از ایرانیان در تمام این سال‌ها از ارائه هر گونه کمک مالی و انسانی خودداری کرده‌اند. در سال ۲۰۱۸، اهدای جایزه ادبی ویکتوریا در استرالیا به بهروز بوچانی، روزنامه‌نگار و مدافع حقوق بشر آواره ایرانی، پرده از رفتار  خشن و غیرانسانی دولت استرالیا با پناهندگان برداشت. بوچانی از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ در جزیره‌ای تحت سلطه استرالیا همراه دیگر پناهندگان در وضعیتی شبیه زندانیان نگهداری می‌شد.

دیدن و شنیدن وضع اسفناک این آواره‌گان بی‌گناه موجب هیچ عکس‌العمل قابل توجهی در این ایرانیان ثروتمند و قدرتمند نشد… خوشبختانه نسل دوم و سوم ایرانی‌ها در آمریکا و بسیاری از کشورها از نظر ثروت و احراز مقام‌های عالی حتی حکومتی در کشورهایی نظیر آمریکا، سوئد، نروژ، آلمان یا فرانسه، آنها را زبانزد کرده است، ولی متأسفانه وقتی پای نیازمندی‌های اجتماعی، فرهنگی، انسانی ایرانیان خارج از کشور در میان است، شاهد کوچک‌ترین توجه و اعتنایی از جانب این دسته نیستیم.ا البته گروه های کوچک و انسان‌های خوب، جوانان با غیرت و پرجوشی هم هستند که گرچه قدرت مالی آنچنانی نداشته و ندارند، اما سال‌ها است که بی‌هیچ سر و صدا و تظاهری، به کارهای انساندوستانه خود و یاری‌رسانی به پناهندگان ایرانی ادامه می‌دهند.

امیدوارم که صاحبان ثروت و قدرت ایرانی با دیدن آوارگان اوکراینی و چگونگی کمک و یاری دولتمندان و ثروتمندان اوکراینی‌الاصل به آنها، به خود بیایند و دستی برای یاری هم‌وطنان خود تکان دهند. شاید حرکت آنها تلنگری به میلیونرها و میلیاردهای ایرانی مقیم خارج باشد تا مگر انسانیت و غیرت و مردانگی‌شان به جوش بیاید و برای یاری نیازمندان آواره ایرانی که عده کمی هم نیستند، بشتابند.

متأسفانه چنان تمامی حواس بسیاری از ما به این است که شاید دست غیبی، یا یک ترامپ دیگر پیدا شود و کلک ملایان و آخوندهای حاکم را بکند و مثلاً ایران وایرانی را نجات دهد، که اصلاً فکر نمی‌کنیم که هر یک از ما برای هم‌وطنان خود چه می‌توانیم انجام بدهیم. وهر وقت صحبتی در این موارد می‌شود می‌شنویم که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است! و این به‌شدت تأسف‌بار است.چرا نباید هر یک از ما آستین‌ها را بالا بزنیم و در این دنیای بی‌در و دروازه به یاری همدیگر بشتابیم؟ تعویض دولت و حکومت ایران را به دست سیاستمداران و آنانی که جرأت، شهامت و توانایی تغییر رژیم و حکومت را دارند بسپاریم تا شاید روزی مردم ستمدیده و رنجدید و مظلوم ایران بتوانند به حق رأی، حق انتخاب مذهب، حق انتخاب پوشش و آرایش، آزادی بیان و عقیده دست بیابند و همه انسان‌های خوب و نازنین ایران صرف‌نظر از تفاوت عقاید سیاسی و مذهبی،زن و مرد دست در دست هم و در کنار یکدیگر صلح و صفا و مهربانی زندگی کنند.

بیش از چهل و چند سال است که مردم درون و برون مرز در چنین آرزویی به سر می‌برند. مردمی که پایه‌های فکری شان از «کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک» سرچشمه گرفته، شایستگی و لیاقت زندگی شرافتمدانه و محترمانه‌تر را دارند.

بار دیگر با آرزوی صلح و آرامش در جهان برای همه مردم خوب دنیا و به امید آن که روزی مردم گرانقدر ایران سروری و جایگاه پرقدر تاریخی‌خود را دوباره به دست آورند و جهانیان ببیند که ایرانیان مردمانی شریف، صلح‌دوست و فرهیخته هستند.

بار دیگر نوروزتان فرخنده و پیروز و چهره‌تان پر لبخند باد.