شاهرخ احکامی
ـــ میراث ایران، شماره ۱۰۵، تابستان ۱۴۰۱ ـــ
یکی از گرفتاریهای همکاران گرامی من در «میراث ایران»، نوشتن یادداشت سردبیری برای بستن مجله و فرستادن آن به چاپخانه است. تلاش من همیشه این بوده که تا آخرین لحظات منتظر شنیدن یا خواندن یک خبر خوب و شادیبخش از ایران و همطنان درون مرزم بمانم تا شاید با انعکاس آنها سهمی در شادی و سرور عزیزان خود و خوانندگان «میراث ایران» و کارکنان صبورش داشته باشم. اما دیگر کاسه صبر همکاران لبریز شده و چاپ مجله را هم نمیشود بیش از این به تأخیر انداخت. این در حالی است که تا این لحظه متأسفانه نه تنها پیام و خبر امیدوارکنندهای از ایران عزیز ندارم، بلکه نگرانیام برای آینده میهنم و هموطنان عزیز درون مرز روز به روز بیشتر شده است.
قدرتهای خارجی برای به زانو درآوردن حاکمان ایران، هر روز میزان تحریمها را بیشتر میکنند و دائماً با ادعای خطر امنیت جهانی از طرف پاسداران و ملایان در رسانههای گوناگون، آمادگی خود را برای حمله و جنگ احتمالی به ایران اعلام میکنند. انتشار فیلمها یا گزارشهای تلویزیونی چنان در دل و فکر بینندگان و شنوندگان آمریکایی و اروپایی وحشت ایجاد کرده است که نابودی، تجزیه و تکهتکه شدن ایران، نه تنها سبب غم و اندوهی در آنها نمیشود، بلکه ادعای شکست و نابودی یک دشمن هولناک شادی و شعفشان برمیانگیزد. یکی از این اقدامات تحریکآمیز برای فریب مردم، فیلم جدید تام کروز، هنرپیشه معروف سینما و به عبارتی «جان وین» جدید پردههای سینماست که در هفته اول نمایش فیلم خود ۱۰۰میلیون دلار درآمد داشت. داستان این فیلم خراب کردن و نابودی یک کشور خیالی و خطرناک است که بیننده را متوجه ایران کنونی میکند و قهرمان فیلم به خاطر این مثلاً پیروزی مورد تمجید و تشویق قرار میگیرد. این فیلم مرا به یاد «بدون دخترم هرگز» در زمان جنگ عراق و کویت و به اصطلاح «جنگ خلیج» انداخت. فیلم مبتذلی از مادری که بچهاش را دزدیده و از ایران فرار میکند. من در همان زمان نمایش این فیلم نوشتم که آمریکا در دو جبهه، یکی در جنگ با صدام، و دیگری با این فیلم مبتذل برای خراب کردن و بیآبرو ساختن ایران و ایرانیان، پیروزی را از آن خود کرده است.
دیگری فیلم آقای بن افلاک درباره فراری دادن گروگانهای آمریکایی از تهران بود که همسر رئیس جمهور آمریکا جایزه اسکار آن را به ایشان داد. این فیلم هم سعی میکرد به بیننده این را القا کند که نباید مسئله گروگان گیری در ایران را فراموش کرد و نظری خوب و مثبت درباره ایران و ایرانی داشت.
متأسفانه مردم ستمدیده و رنج کشیده ایران در کنار چنین دشمنان قدرتمندی در دنیا و تلاش آنها برای آماده ساختن افکار عمومی برای هر گونه حمله، خرابی، ویرانی ایران و کشتار ایرانیان بیگناه، دشمنانی هم در داخل دارند که همه اعمال و کردارشان آشکارا نشان میدهد که آنها نیز هیچ نیت و هدفی جز ویران کردن و به غارت دادن و خرابی آن مملکت و گرسنه نگاه داشتن مردم ندارند.
فاجعه فرو ریختن ساختمان نوساز مرکز تجاری متروپل در آبادان که تا امروز باعث مرگ ۴۲ نفر شده است، یکی دیگر از نمونههای آشکار چگونگی فعالیتهای ضد ایرانی دشمنان داخلی است. هنوز دهها کارگر بیگناه و بینام و نشان در زیر آوار ساختمان ماندهاند و دسترسی کامل به طبقات زیرزمین این ساختمان هنوز میسر نشده است. بوی تعفن اجساد فاسد شده ناپدید شدگان موجب پرهیز مردم از نزدیکی بیشتر به محل شده است. وزیر کشور در نهایت بیشرمی دستور توقف جستجوی بیشتری را داده است. این وضع اسفناک، سؤالات بسیاری را ایجاد میکند. مردم با شنیدن وابستگی سران رژیم با مالک و سازندگان این مجتمع بهشدت خشمگین و ناراحت هستند. عامل اصلی و صاحب این ساختمان از وابستگان نزدیک پاسدار شمخانی، مشاور امنیت ملی رهبری است. میان اسامی شرکا و طراحان این ساختمان نام پسر پاسدار محسن رضایی، معاون رئیسجمهور و همینطور پسر ولایتی مشاور امور خارجی رهبری دیده میشود. در اخبار آمده است که استاندار سابق خوزستان و همسرش به آن طرف خلیج فارس فرار کردهاند.
این ناهنجاری متعلق به سالهای ۱۳۹۳-۹۸ است. زمانی که تذکر ایرادات ایمنی و فنی این ساختمان از طرف اولین مهندس ناظر، با دادن رشوه به این و آن نادیده گرفته شد. اولین مهندس ناظر تمام مشکلات را طی گزارش مفصلی به اطلاع نهادهای مربوطه رسانده بود، ولی رشوههای کلان، گوشی برای شنیدن آنها نگذاشته بود. همزمان که از بابت این رشوهها چندین شهردار و مهندس ناظر به ثروتهای کلانی میرسیدند، بدون مجوز بر تعداد طبقات این ساختمان اضافه میشد. و در حالی که هنوز جواز پایان کار را دریافت نکرده بود، واحدهای آن اجاره داده شد و عدهای با هزار امید مشغول کاروکسب خود شده بودند. باور کنید شرف و وجدان دزدان سرگردنه قدیم از این راهزنان امروز سرمایه، جان و امنیت مردم بیشتر بود. کسی نیست به این راهزنان بگوید شما که شرکای جرم و دزدیهاتان در دبی و امارات مشغول زندگی و کاسبی هستند، وقتی به آن طرف آب نگاه میکنید و شیوه ساختمانسازی و آباد کردن شهرهای آنجا را میبینید، شرمتان نمیآید؟ شهرهای نوینی که دنیا را به شگفتی انداخته است. آیا شما که برای عیش و نوش در رفت و آمد به این کشورها هستید، کمترین توجهی به سازندگی و آبادی کشور خود ندارید؟ اسم این کار چیزی جز خیانت و خباثت و بیحیایی نیست. شمایی که تنها به فکر پر کردن حسابهای پساندازتان در بانکهای خارجی با دزدی از مردم ایران هستید و حتی چند نسل آینده خود را از کار و زحمت بینیاز کردهاید، کمترین احساسی از همدردی و شرم در برابر هممیهنان خود دارید؟
یکی از افرادی که از قدرت خود بیش از اندازه بهره برده ،حداد عادل است. وی در زمان پهلوی از خدمتگزاران و کارکنان دفتر ملکه ایران بود و پس از انقلاب با بلندتر کردن ریش به ریاست مجلس رسید و بعد به مشاغل متعددی دست یافت، از جمله ریاست فرهنگستان ایران! دختر عادل عروس رهبر است. او و همسرش مالک چندین مدرسه خصوصی دخترانه و پسرانه هستند که گویا داشتن حجاب در آنها اجباری نیست.
زندگی بسیاری از آقازادهها در خارج باور نکردنی است. یکی از آنها خاوری مدیر عامل سابق بانک ملی گویا با بیش از سههزار میلیارد تومان (معادل ۳ میلیارد دلار در آن زمان)، روزی که حکم بازداشتش صادر شد، به کانادا پرواز کرد، کشوری که مرکز دزدان و چپاولگران میلیونر و میلیاردر ایران است. و حالا عکس یکی از پسران او جزو موفقترین تاجران جهان جلد یکی از مهمترین مجلههای کانادا را مزین کرده است و عکسهای خود آقای رئیس بانک سابق هم در کازینوهای کانادایی دست به دست میشوند.
همانطور که گفتم اینها تنها نمونههای کوچکی از نهایت اداره طایفهای امور مملکت است. تمام دزدان و افراد فاسد در حاکمیت ایران مثل حلقههای زنجیر به هم پیوستهاند و شکستن هر حلقه به تنهایی با شرایط فعلی تقریباً غیرممکن به نظر میآید. همین جماعت تا کنون مسبب دو ویرانی تاریخی در آبادان بودهاند. یکی آتشسوزی سینما رکس که با بیشرمی کامل آن را به گردن رژیم سابق انداختند و صدها بیگناه راه به کشتن دادند و خشم و خروش مردم علیه آن رژیم را شدیدتر کردند، دیگری همین ساختمان متروپل که به فاجعه دیگری منجر شد و باعث تظاهرات و اعتراضات گسترده مردم شده است. خشم و نگرانی مردم با وجود همه قولها و وعده وعیدهای دروغین حکومت فروکش نکرده و دامنه اعتراضات و تظاهرات همچنان روز به روز گستردهتر میشود.
همزمان با فاجعه متروپل در آبادان، شاهد اعتصابات و اعتراضات بازنشستگان در ایران هستیم. حقوق بازنشستهها با توجه به گرانیهای سرسامآور و افزایش هر روزه قیمتها کفاف یک زندگی آبرومندانه را نمیدهد. گستردگی اعتراضات آنها موجب ترس و نگرانی حاکمان شده است، اما همچنان بجای تلاش برای پیدا کردن چارهای برای مشکلات بیشمار مردم، عامل این اعتراضات را به رسانهها و حکومتهای خارجی نسبت میدهند.
شکی نیست که بسیاری از بحرانها و گرانیها به دلیل تحریمهای شدید و بیرحمانه اقتصادی است و این تحریمها و فشارهای اقتصادی بجای آنکه دولت حاکم را از پای درآورد، مردم ظلمدیده وبیپناه را مستأصلتر و گرسنهتر کرده است. هرچه مردم ضعیفتر و ناتوانتر باشند، امکان تلاش برای اعتراض به حکومت کمتر میشود. زیرا برای مثال، مردان و زنانی که صبح برای کار از خانه بیرون میروند، آن قدر نگران این هستند که چگونه تا شب چیزی برای معاش اعضای خانواده فراهم کنند که دیگر وقتی برای فکر کردن برای براندازی رژیم ندارند. گرسنه نگه داشتن مردم مانع از فکر سرنگونی رژیم میشود. رژیم هم بیرحمانه و شاید هم به عمد نفت بر خرمن گرفتاریهای مردم میریزد و از این راه سعی در دوام و قوام بیشتر حکومت خود دارد. حتی با وجود تحریمها، اگر دولت جلوی دزدیها وغارتهای آقازادهها و وابستگان به خود را میگرفت، چیزی که سر به دهها میلیارد دلار در سال میزند، میتوانست زند گی آبرومندانهتری را برای مردم بیگناه خود تضمین کند و امنیت فکری و اقتصادی آنها را تأمین نماید.
این باید برای حاکمیت شرمآور باشد که مردم در مملکت چنان دچار تنگدستی وگرفتاری شوند که حتی تهیه نان برایشان دشوار شود. انسان یاد سالهای جنگ بینالملل اول و جنایت انگلیسیها میافتد که با جلوگیری از ورود گندم و آرد به ایران و فرستادن آن به هندوستان، موجب قحطی و مرگ بیش از ۱۰میلیون ایرانی شدند و یکی از بزرگترین جنایتهای تاریخ بشریت را رقم زدند. حالا این بار به جای انگلیس، این حاکمان ایران هستند که با بیشرمی و خونسردی، با دزدیها و احتکارهای عمدی، برای مردم راهی جز اعتراضات همگانی نگذاشتهاند. دیگر مردم جان به لبشان رسیده و ترسی از هیچ بند و زنجیری هم ندارند. برای جلوگیری از اعتراضات و بستن دهانها و شکستن قلمها، زندانهای رژیم روز به روز پرتر میشوند. این اعتراضها نتیجه ظلم و فشار، بیعرضگی وبیلیاقتی حاکمان است که میتواند با بلندتر شدن فریادها به یک خیزش و انقلاب تبدیل شود و دستگاه حاکمه قادر نخواهد بود گناه آن را به گردن هیچ سازمان و کشور اجنبی بیاندازد.
خطر دیگر هم همانطور که در ابتدا گوشزد کردم، خطر حمله نظامی خشونتبار قدرتهای خارجی است که نتیجه آن میتواند خدای ناخواسته چند پارچه شدن ایران عزیز باشد. حکومت ایران در حال حاضر شرایطی فراهم کرده که تقریباً در دنیای غرب دوستی برایش نمانده است و دشمنان ایران منتظر فرصتی هستند تا به آرزوی دیرینه خود و تحقق نقشه چندین سالهشان برای متلاشی کردن و تجزیه ایران برسند. امیدوارم چنین آرزویی را دشمنان ایران و ایرانیان عزیز به گور ببرند و به آن دسته از ایرانیانی هم که فکر میکنند با حمله توسط قوای اجنبی میتوانند ایران را آزاد و رژیم را براندازند، توصیه میکنم نگاهی به به براندازی رژیم در عراق، افغانستان، لیبی و یمن بیاندازند و با وحشت از سرنوشت مشابه این کشورها چنین خواستهای را شدیداً محکوم کنند.
بزرگترین دشمن حاکمان امروز ایران خودشان هستند که با ندانمکاری ها، بیلیاقتیها، گذاشتن افرادی بیمایه و بیپایه نظیر رئیسیها، خشم و خروش مردم را برانگیختهاند و دیر یا زود باید حساب دین را از حکومت جدا کنند و اریکه قدرت خود را به افرادی شایسته و ایراندوست واگذار نمایند و خود روانه مساجد شوند تا شاید در آنجا بتوانند بار دیگر دل مردم مسلمان ایران را به دست آورند و با روشی درستتر به نسل جوان درسهای دینی بدهند.
گفتنی زیاد است و زخم و آسیبهای اجتماعی فراوان. ۲۶ سال است که همیشه آرزو کردهام یکی از نوشتههایم در این صفحات پر از خبرها و گفتنیهای خوب و خوش باشد. امیدوارم این آرزو را با خود به گور نبرم و بتوانم در روز شادی هموطنان و همینطور خوانندگان «میراث ایران» در کنارشان باشم.
به امید آن روزهای خوب برای ایران و ایرانیان عزیز.