نوروز،میراث گذشته و تکیه‌گاه آینده

اردشیر لطفعلیان

ــــ

آمده نوروز هم از بامداد

آمدنش فرّخ و فرخنده باد

از روزگار امان یافته‌ایم تا نوروز دیگری را جشن بگیریم. بیشتر دوست داشتیم که بــامداد نوروز را در خانه و خاک خود دیده بر روشنای روز بگشاییم و این آرزوی هر سالۀ ما بوده است. با این همه، نوروز در هر کجای جهان که بر ما بگذرد، گرامی است. این رسم بزرگ و کهن از دوردستِ وجود قومی ما برخاسته و با هستی تاریخی ما گره خورده است. ما در گذار دیر پا و پر ماجرای خود بر پهنۀ روزگاران چه بسا که چراغ دل را چنانکه در کلام بلند خواجۀ شیراز آمده است با مدد از نسیم باد نوروزی فروزان نگاه داشته‌ایم.

 نوروز برای ما منبع همیشگی الهام و نیرو است و روح ما با آن پیوندی پنهانی دارد. با برخورداری از همین پیوند، ما در مسیر پر پیچ و خم تاریخ، هر بار که افتاده‌ایم با تکیه بر نیروی نهفتۀ روح خود دوباره به پا خاسته‌ایم و بدین‌سان مشعل هویّت و قومیّت ایرانی هرگز خاموش نشده است. بزرگداشت آیین دیر سال نوروز هر بار فرصتی است تا اندکی به ریشه و سابقه و کرده‌های خود بیندیشیم. نوروز برای ما از یک دنیا معنی سرشار است. این واژۀ خوش‌آهنگ، از چندین هزار سال فرهنگ و آداب مردمی خبر می‌دهد و از یک خط تداوم بی‌انقطاع در جریان سال‌ها و قرن‌ها حکایت می‌کند.

واقعیّت این است که داشتن چنین پیشینه‌ای بر روی زمین خالی از اهمیّت نیست. کسی که توانسته باشد چند سالی پی در پی در جایی استقرار داشته باشد و شغل و موقعیّتی را برای خود نگاه دارد، در چشم مردم از ارج و اعتبار بیشتری نسبت آن که چنین پیشینه‌ای ندارد، برخوردار است و دیگران آسان‌تر به او اعتماد می‌کنند. به همین قیاس، مللی هم که برای خود تاریخ و تباری دارند و توانسته‌اند نام و هویّت و ارزش‌های خود را از طوفان‌های روزگار بگذرانند و از نسلی به نسل دیگر انتقال دهند، در پیشگاه تاریخ بر جایگاه والاتری می‌نشینند. نوروز پیش از هر چیز نشانه‌ای از ثبات قدم و پایداری است. روایت‌گر پاسداری از یک فرهنگ و از یک رسم و راه زندگی است که خود نمایندۀ کارنامه‌ای بزرگ و ارجمند بر روی زمین است. پیشینه‌ای که در تاریخ تمدّن انسانی دارای سهمی والا بوده و بسیاری از ظلمات جهل با فروغ پر توان آن از پیش پای بشریّت برداشته شده است.

 امّا نوروز برای ما تنها یادآور گذشته نیست. زیبایی جاودان نوروز در آن است که با بهار و با فصل رویش و جوشش و تازه شدن همراه است. واژۀ نوروز در طنین آشنا و گوش‌نواز خود یادآور این واقعیّت است که صرف‌نظر از آنچه که در گذشته‌ها رفته و بودنی‌هایی که بوده است، می‌توان هر نوروز را برای یک حرکت تازه و آغاز روز و روزگاری نو مبدأ قرار داد. نوروز به ما می‌گوید که هیچگاه برای به خویش آمدن و زندگی را بر بنیانی دیگر گذاشتن دیر نیست. نوروز در همان حال که برای ما شناسنامه‌ای از قدمت و اعتبار است، این پیام زیبا را هم در گوش ما می‌خواند که هیچگاه به سکون و پوسیدگی تسلیم نباید شد. بــه ما می‌گوید جویبار لحظه‌ها هیچگاه از جریان باز نمی‌ایستد. آنچه که در گذشته کرده‌ایم وهر شأن و منزلتی که در روزگاران پیشین داشته‌ایم برای امروزمان کافی نیست. امروز توش و توان و مایه و دانایی و دانشی به فراخور خود می‌خواهد. نوروز در خود این معنا را نهفته دارد که بودن و به ویژه بودنی در حدّ یک قوم بزرگ و دیر سال، کوشش و تکاپویی بی‌پایان خواهد.

نوروز فرصت بزرگی برای به خود اندیشیدن و تأمّل در خطاها و اشتباهات گذشته نیز هست. ما در جهان تنها نیستیم و اقوام دیگری نیز در پهنۀ هستی تلاش و تکاپو دارند. اقوامی که بسیاری از آنها در روزگار فرّ و بزرگی ما چیزی نبوده‌اند، ولی در سایۀ کوشش و حرکت و تدبیر و خودیاری، بــر ما پیشی گرفته‌اند و این پیشی نه بر معیار دهه‌ها، بلکه از مقولۀ قرن‌ها است. آگاهی بر گذشته و شعور به قدمت و هویّت تاریخی و فرهنگی برای ما نباید وسیلۀ انحرافی از واقعیّت‌های امروز باشد. برعکس، وقوف بر این که ما در بخش بزرگی از تاریخ بشریّت کسی بوده‌ایم و اهمیّتی داشته‌ایم می‌تواند برای ما یک تکیه‌گاه روحی و یک نقطۀ اعتماد و اتکاء ارزشمند باشد تا بکوشیم و در امروز و در آینده نیز باز بکوشیم. ما می‌توانیم در سرنوشت آیندۀ بشریّت، بار دیگر تأثیرگذار شویم، در ماجراهای شگفتی که در عرصۀ دانش و اندیشه در جریان است شرکت گزینیم و به نقش انفعالی یک تماشاچی و مصرف‌کننده، بسنده نکنیم.

نوروز به ما می‌گوید که هـر جا عزم خـود را برای در پیش گرفتن مسیری تازه جزم کنیم مغتنم و فرخنده است. ازهرجا که با گام‌های استوار در جهت هدفی نو، یا برای دستیابی به آنچه در گذشته می‌خواسته‌ایم و به کف نیاورده‌ایم به حرکت درآییم، نیکو و پسندیده است.

هر چند که ما در روزگارانی از تاریخ بشر در فراز بوده‌ایم، راستی این است که، دیرگاهی‌ست جز در دوران‌هایی کوتاه و زودگذر، بیشتر روی در نشیب داشته‌ایم. دلایل و عوامل این سیر نزولی فراوان بوده‌اند. تمایل بسیاری از ما بیشتر به این بوده که نارسایی‌ها و کوتاهی‌های خود را به گردن دیگران بیندازیم و خودخواهی‌ها، ناسازگاری‌ها، تفرقه‌جویی‌ها و حتّی خیانت‌ورزی‌های خودی را کوچک جلوه دهیم. این سخن زیبای دانای یمگان، ناصر خسرو قبادیانی را در شعر کهنه ناشدنی عقاب به یاد آوریم. همان عقابی که بعد از اصابت تیری بر بالش از اوج افلاک به حضیض خاک می‌افتد. عقاب تیز پر هنگامی که نیک نگه می‌کند آنچه را که موجب فرو افتادنش شده است به روشنی می‌بیند:

چون نیک نگه کرد پر خویش در او دید

گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست

 تنها از این راه است که می‌توانیم به دلایل ناکامی‌ها و شکست‌ها و عقب‌ماندگی‌های خود پی بریم و به چاره‌جویی برخیزیم.

دیگر این که هر چند که در این روزگار و در این هنگام که تازی‌زدگان دستاربند با یورش فریبکارانۀ خود در پشت وعده‌های آزادی و عدالت برکشورمان چیره شده و در هر سوی آن منجلابی از ستمگری و بیداد و فقر و واپس‌گرایی پدید آورده‌اند، نباید از ایران و ایرانی قطع امید کنیم. آن خاک هنوز توان‌های بزرگی در درون خود نهفته است و مردان و زنان هوشمند و مصمّمی که با رهبری و برنامۀ درست می‌توانند از عهدۀ سخت ترین چالش‌های این روزگار برآیند، در آن کم نیستند. ایرانیان در هر جای جهان، فرد فرد، ارزش و توانایی خود را به ثبوت رسانده‌اند و حضور آنها در بالاترین سطوح دانش و فن‌آوری در چهار گوشۀ گیتی خود گواه صدق این مدّعا است. آنچه در این میان افروده بر راهکار درست، مورد نیاز ماست سیمانی از همدلی و هماهنگی و همبستگی است. برای یافتن سرمشق، لازم نیست به گذشته‌های دور برگردیم. اگر چشم خود را درست بگشاییم خواهیم دید که تاریخ صد و پنجاه سالۀ اخیر ما از نقطه‌های درخشان کشش و کوشش برای حرکت به سـوی بهبود، به سوی آزادی و آبادی و استقلال راستین تهی نبوده است. باید با ژرف‌نگری و واقع‌بینی سبب ناکامیاب ماندن آن حرکت‌ها را دریابیم و از تکرار آنها احتراز جوییم. با الهام از کار بزرگانی که پیشگام آن حرکت‌ها بوده‌اند، با بهره‌گیری از امکانات و توانمندی‌های امروز خویش و با آگاهی از خواست‌ها و نیازهای روزگار خود می‌توانیم بـه راه تازه‌ای برای برون رفت از دور باطل عقب‌ماندگی و فقر و اختناق و وابستگی گام نهیم. آنچه که ما را به پویۀ استوار در چنین راهی توانا می‌کند، تکیه بر زانوان خویش و پایان دادن به امید دیگران نشستن است.

امروز که به ویژه طشت رسوایی اندیشه‌ها و آموزه‌های سرخ و سیاه وارداتی از بام افتاده، فرصت بزرگی برای تأمّل و خویشتن‌نگری و سپس حرکت در جهت آزاد ساختن ایران از زنجیر سنگینی است که استبداد دینی بر دست و پای آن نهاده و حرکت دادن میهن‌مان به سوی دموکراسی و حکومت قانون و پیشرفت و سرفرازی است. کسانی که در تاریخ قدیم و جدید ما اعتبار و حیثیّتی اندوخته‌اند، در پیش گرفتن همین راه را به ما سفارش کرده‌اند و کوشیده‌اند در ما شوق افتادن در چنان راهی را دامن زنند. چنین است که پس از فرونشستن غوغاها در تاریخ صد و پنجاه سال اخیر تنها چهره‌هایی چون امیرکبیـر، پیرنیاها، مصـدّق، فروغی و دهخدا کشش و اصالت خود را نگه داشته‌اند. هم اینانند که می‌توانند برای ما سرمشق و مایۀ الهام باشند. اگر به دلایلی که در اینجا مجال پرداختن به آنها نیست، نتوانستند ما را به مقصدی که می‌خواستند برسانند، نشان دادند که راه درست را تشخیص داده بودند. ما با زخم‌های عمیقی که از شرق و غرب و تاتار و تازی خورده‌ایم، برای رسیدن به کاروان تندرو دانش و فن‌آوری و دستیابی به آزادی و بهروزی راه دیگری جز این نمی‌توانیم پیش گیریم.

بگذارید این نوروز را آغاز دیگری برای خود به شما آوریم و بــا مـدد از روح پهناور ایــران عــزم خـویش را برای رهانیدن میهن‌مان از زنجیر گرانی که دین‌فروشان دغلکار بر دست و پایش نهاده‌اند و رساندن آن به آزادی و آبادی و سربلندی جزم کنیم.

سال نو را با نگاهی نو به دنیا بنگریم

از نژندیهای دی با گام چابک بگذریم

رفتهها رفته است در یابیم عمر مانده را

خانۀ دل جز به مهر و شوق و کوشش نسپریم

نوروزتان پیروز و روزگارتان بـه کام باد