با اندوه بسیار، روز نهم اسفند، از خاموشی ناگهانی یکی از فرزندان شایسته ایران با خبر شدیم: پروفسور محمد حیدری ملایری، فیزیکدان، اخترشناس و تلاشگری دلسوز برای باروری و مانایی زبان و فرهنگ ایران.
خوشبختانه «میراث ایران» این شانس را داشت تا چندین سال پیش، اتفاقاً درست در یک شماره بهاری خود، به گفتگو با این انسان فرهیخته و فروتن بنشیند و داستانی ازتب و تاب پایانناپذیر علمی و پژوهشیاش را از زبان خود او برای خوانندگان مجله نقل کند.
اکنون برای احترام به یاد این انسان شریف و جستجوگر، بخشهایی از این گفتگو را بازنشر میکنیم.
یاد و خاطره پروفسور حیدری ملایری گرامی باد!
– رشتهام اخترفیزیک است، یعنی بخشی از فیزیک که ستارگان و کهکشانها و گیتی را مطالعه میکند. تخصصم به وجود آمدن ستارههاست. ستارهها درونِ ابرهایی از گاز و غبار کیهانی به وجود میآیند. خورشید ما یک ستارهی عادی است. مانحوهی به وجود آمدن اینگونه ستارگان را میدانیم، ولی ستارگانی هستند بسیار تابانتر و بزرگتر از خورشید، با جرمی دست کم دَه برابر جرم خورشید. این گونه ستارگان را «ستارگان پُرجرم» مینامند. …
– از کودکی به ادبیات دلبستگی داشتهام. هنوز به مدرسه نرفته بودم که شروع کردم به خواندنِ شاهنامه. پدربزرگم گاهی کتابی را به دست میگرفت که روی آن تصویر آدمی بود که شاخ داشت و ریشی دو رشته، که برایم خیلی جالب بود. وقتی از او میپرسیدم که این کیست میگفت، رستم. پدربزرگم چون دید خیلی چشمم به دنبال آن است، پرسید دوست داری این کتاب را بخوانی؟ گفتم من که بلد نیستم. گفت بیا یاد میگیری. شاهنامه خواندن من این طور بود که او میخواند و من از بر میکردم. شروع کردیم از: نخستین خدیوی که کشور گشود /سر پادشاهان کیومرث بود.
داستانهای شاهنامه را بسیار دوست داشتم. من در ملایر به دنیا آمدهام. ملایری زبان نیست، گویش است، ولی واژههایی دارد از لری که در زبان فارسی نیستند. وقتی در دبستان خواندن را شروع کردم، متوجه شدم که حرف زدن معمولی با کتاب خواندن فرق دارد. این نکته برایم بسیار جالب بود. البته میبایست قبلاً متوجه این نکته میشدم، چون زبان شاهنامه هم با زبان عادی فرق دارد، ولی مثل اینکه این برایم طبیعی بود. فکر میکنم از همینجا علاقهام به زبان برانگیخته شده باشد. …
– در تاریخ انسان خیلی زبانها به وجود آمدهاند و خیلی زبانها از بین رفتهاند. در میان زبانها و فرهنگهای زندهی جهان، آنهایی که به سه هزار سال پیش برمیگردند چند تایی بیش نیستند. در فارسی بسیاری از واژهها ریشهی اوستایی یا پارسی باستان دارند. یعنی ما امروز با زبانی صحبت میکنیم که فرزند زبانها و فرهنگی باستانی است. کدام زبان دیگر در دنیا چنین ویژگیها را دارد؟ شاید چینی، یونانی، لاتین، و سنسکریت. مصر با آن تمدن درخشانش هویت و زبان خود را پاک از دست داد. و در سراسر جهان بیش از چند زبان با گذشتهای چند هزار ساله نداریم.
فارسی زبان فرهنگی بوده که در دورههای مختلفِ تاریخی درخشش خاصی داشته است، چه پیش از اسلام و چه پس از آن. زبان فارسی همواره حامل فرهنگ و تمدن بوده است. این زبان ادبیات غنیی را به جهانیان عرضه کرده است با شاعران بسیار، مانند فردوسی، مولوی، حافظ، و بسیاری دیگر….
– بومشناسی یا اکولوژی یعنی احترام به عاملها و عنصرهای زیست در طبیعت. ما نباید بگذاریم کوچکترین جانوران و گیاهان نابود شوند، زیرا نتیجهی میلیاردها سال فرگشت در کرهی زمیناند. باید آنها را برای آیندهی هستی حفظ کنیم. …ما حق نداریم فرهنگها و زبانها را از بین ببریم، بهویژه زبانهای تاریخیِ کمهمتا. … کسانی تقصیرِ همهی ناتوانیهای کنونی فارسی را به گردن عربها میاندازند، این درست نیست. بخش بسیار مهمی تقصیر خود ماست … همه چیز را خیلی آسان میگیریم و کاستیهای خود را به گردن دیگران میاندازیم….به نظر من امروز هم یکی از مشکلهای ما شلختگی زبانی برخی از ایرانیان، به ویژه ایرانیان برونمرزی است، و یکی از دلیلهای آن «فخرفروشی» با زبان انگلیسی است. …این «پُز» دادن با انگلیسی، بیشتر از سوی کسانی [است] که آن ر ا درست بلد نیستند…. طرد واژههای عربی تنها به سبب اینکه عربیاند و جایگزین کردن آنها با واژههای فارسی سست و چندپهلو نه تنها خدمتی به اندیشه نیست، دقتِ زبان را از آنچه هست کمتر میکند…برخی … میپندارند که هر واژهای «ق» یا «ذ» داشته باشد عربی است و باید طرد شود! یا توصیه میکنند که «عشق» به کار برده نشود و به جای آن «مهر» گفته شود، حال آنکه «عشق» و «مهر» دو معنای جدا دارند. از این گذشته، «عشق» در اصل واژهای ایرانی است!
-ما یکی از میراثهای فرهنگی با ارزش تاریخ را داریم. گفتن این نکته تاکید بر هویت ماست، نه چیز دیگر. در این هویت چیزهای خوب هست و چیزهای بد. هیچ فرهنگی نیست که همه چیزش خوب باشد یا همه چیزش بد… باید بکوشیم میراث فرهنگیای را که به آیندگان منتقل میکنیم، غنیتر از آن چیزی باشد که گرفتهایم. هرچه بیشتر در بارورتر کردن فرهنگ خود بکوشیم به فرهنگ جهانی خدمت کردهایم….
برگرفته از شماره ۷۷ میراث ایران، بهار ۱۳۹۴