احمد شاملو در پس آینه

به کوشش بهرام گرامی، 

انتشارات علمی، تهران 

ـــ بررسی: شاهرخ احکامی ـــ 

دکتر بهرام گرامی، زاده تهران و فارغ‌التحصیل رشته مهندسی کشاورزی از دانشگاه تهران و دکترا در ژنتیک و علوم گیاهی از دانشگاه مانیتوبای کاناداست و سال‌ها به عنوان محقق، استاد و ویراستار و نویسنده کوشا بوده است. آخرین اثر او ویراست سوم گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، همراه با شرح و معنای همه ابیات مربوط به گل و گیاه در دیوان حافظ بوده است. از دکتر گرامی علاوه بر بررسی کتاب‌های او، چند نوشته هم در «میراث ایران» به چاپ رسیده است.

دکتر گرامی درباره این کتاب می‌نویسد: «احمد شاملو از بانیان و پیشگامان «شعر سپید» است. شعر سپید در غرب ملتزم به داشتن وزن است که مصداق شعر نیمایی است. شعری که در مغرب زمین، مانند شعر شاملو، از قید وزن و قافیه رهاست، شعر آزاد free verse نامیده می‌شود…شعری که رها از وزن و قافیه است و نثرگونه، نثری که گفته می‌شود ریتم و موسیقی درونی آن، هنگام خوانش، آن را از دیگر انواع نثر جدا می‌کند و از این رو آن را «شعر منثور» و «شعر شاملویی» نیز نامیده‌اند که به حق قبایی برازنده خود اوست….».

شاملو می‌گوید: «به گمان من شعر سپید خیلی به زحمت می‌تواند نوعی شعر شمرده شود. اگر دعوی مدعیان بر سر آن است که شعر سپید نمی‌تواند شعر شمرده شود، حق با ایشان است…در حقیقت شعر سپید، شعری است که نمی‌خواهد به صورت شعر درآید.»

و بالاخره آقای گرامی می‌نویسد: «و اگر ما نیز چون خود شاملو بر نثر بدیع و شاعرانه او نام شعر نگذاریم، و او را جدا از جرگه شاعران در قله رفیع نوآوران ادب معاصر نشانیم، آنگاه قدر و منزلت او آن طور که باید و شاید و درخور اوست در عرصه «نثر نو – شعرنو) بیشتر و بهتر دانسته خواهد شد….»

در چند نکته… می‌خوانیم:

۱. این دفتر یک نقد ادبی نیست… و نه مطلقاً در بضاعت و صلاحیت مؤلف این دفتر….

۲. هستند کسانی که می‌گویند پرداختن به شخصیت و رفتار یک هنرمند نه لازم است و نه مفید؛ یا می‌گویند زندگی اجتماعی یک هنرمند ربطی به هنرش ندارد…

۳. انبوه مطالبی که به نقل از یکدیگر در فضای مجازی و سایت‌ها و .. درباره احمد شاملو آمده، مانند تاریخ تولد، میزان تحصیلات، عضویت در حزب توده، زندان رفتن، همکاری با وزارت کشاورزی، فرهنگستان زبان و دانشگاه بوعلی سینا، شائبه نامزدی جایزه نوبل و … به حدی نادرست و دور از واقعیت است که توضیح و تصحیح همه آنها در یک دفتر نمی‌گنجد. این دفتر در تناقض آشکار با این ادعای شاملو است که در خانه شیشه‌ای زندگی می‌کند و چیزی برای پنهان کردن ندارد….

۴. مطالب این دفتر یا به نقل از گفتار و نوشتار احمد شاملوست یا به نقل از دیگران درباره گفتار و نوشتار و رفتار او….

۵. این دفتر تلاشی برای کالبدشکافی زندگی و شخصیت احمد شاملو، گامی در شناسایی بهتر اوست….

در احمد شاملو: از تولد تا وفات،می‌خوانیم: احمد شاملو بر اساس شناسنامه و منابع قدیم در ۴ آذر ۱۳۰۴ در رشت متولد شد. شناسنامه او در پانزده سالگی در تهران صادر شده و به‌طوری که خواهیم دید خانواده او تا آ زمان مقیم تهران نبوده است. آیدا همسر شاملو نیز رشت را نخستین شهری می‌داند که احمد شاملو در آن بوده است. شاملو بعدها تصمیم می‌گیرد، زمان و مکان تولدش را ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در تهران خیابان صفی‌علیشاه شماره ۱۳۴ اعلام کند….

پدرِ پدرش میرزا محمدعلی خان شاملو، اهل کابل بود که با همسرش بی‌بی‌شجاعت اهل هرات به ایران مهاجرت می‌کند و حیدر پدر شاملو در بروجرد متولد می‌شود:

– من بامدادم

شهروندی با اندام و هوشی متوسط

نَسَبَم با یک حلقه به آوارگان کابل می‌پیوندد…

 (مدایح بی‌صله، ۱۳۶۳)

پدرِ مادرش میرزا شریف‌خان عراقی از اهالی قفقاز و تحصیل‌کرده روسیه و اهل کتاب و مطالعه بود که با همسرش اهل اوکراین به ایران می‌آید و کوکب عراقی مادر شاملو در استرآباد (گرگان) متولد می‌شود (آقای گرامی در زیرنویس با ذکر محل تولد پدر و مادر شاملو قید می‌کند به رغم محل تولدشان در بروجرد و گرگان، شناسنامه آن دو نیز در تهران صادر شده است. اما باید توجه داشت که در زمان کودکی و نوجوانی ما بسیاری از افراد که فرزندان‌شان در جاهای کوچک مثل قوچان به دنیا می‌آمدند با پرداخت حق و حسابی برای فرزندان و حتی خودشان شناسنامه صادره از تهران یا مشهد می‌گرفتند و یا در تاریخ تولدشان دستکاری می‌کردند. من شواهد زیادی نظیر ماجرای شناسنامه و محل تولد احمد شاملو دارم.)….

نگاه او (شاملو) نسبت به شعر و ادبیات کهن فارسی، آیین نوروز، موسیقی ایرانی و به طور کلی ایران و ایرانی چندان رنگ و بوی ایرانی ندارد یا دست‌کم با دیگران متفاوت است (در ابتدای این مطلب دکتر گرامی یادآور می‌شود: اینکه نیای پدری و مادری او هیچ‌یک بومی و ساکن ایران نبوده‌اند مطلقاً اهمیتی ندارد…) شاملو در این باره می‌گوید:

– مرگ من سفری نیست

هجرتی است

از سرزمینی که دوست نمی‌داشتم

به خاطر نامردمانش….

در اسفند ۱۳۲۱، در هفده سالگی به خاطر هواداری از هیتلر و به اتهام خبرچینی برای آلمان نازی توسط قوای متفقین دستگیر شد. ابتدا به بازداشتگاه شهربانی و سپس به بازداشتگاه سیاسی شوروی در رشت منتقل گردید. سال ۱۳۲۲ را در زندان رشت گذراند و در اواخر پاییز ۱۳۲۳ پس از ۲۱ ماه آزاد شد…. در ۱۳۲۴ همراه با پدر به اتهام هواداری از حکومت مرکزی توسط قوای پیشه‌وری بازداشت و در خطر اعدام بود. ولی به زودی آزاد و به تهران آمد و در یک کتاب‌فروشی شروع به کار کرد…. در سال ۱۳۲۶ در ۲۲ سالگی با اشرف‌الملوک اسلامیه ازدواج کرد و چهار فرزند: سیاوش، سیروس، سامان و ساقی نتیجه این ازدواج هستند….

شاملو چند ماه بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، احتمالاً به دلیل همکاری با نشریه ضد درباری آتشبار، ۱۳ماه به زندان می‌رود…. اشرف همسر شاملو در ۱۳۵۶ از پله‌های مدرسه افتاد و در بیمارستان درگذشت…

شاملو در همان سال جدایی از همسر اول در ۱۳۳۶ با طوسیه مشهور به طوسی /توسی حایری… معروف به آیةاللـه‌زاده مازندرانی ازدواج می‌کند. توسی حائری متولد ۱۲۹۶ در مشهد و ۸ سال بزرگ‌تر از احمد بود… وی قبل از ازدواج با شاملو دو بار ازدواج کرده بود…توسی در رشته ادبیات فرانسه دکترا گرفته بود و نخستین گوینده زن در رادیو ایران بود… آیدین آغداشلو می‌گوید: «توسی حائری نقش بسیار مهمی در زندگی شاملو داشت و فکر می‌کنم شاملو بسیار بیشتر از آنچه تا کنون گفته شده به توسی حائری مدیون است، چه در زبان، چه در سواد و چه در آشنایی‌اش با چیزهایی که در ابیات معاصر جهان می‌گذشت، به خصوص در جهان فرانسه زبان. توسی حایری نقش عمده‌ای در شکل گیری شاملو داشت و این توسی حایری بود که شاملو را با شعر سپید و ادبیات و اشعار اروپایی آشنا کرده است…

شاملو در ۱۴ فروردین ۱۳۴۱ با ریتا آتانث مشهور به آیدا سرکیسیان متولد ۱۳۱۸ در کرمانشاه در تهران آشنا می‌شود… آنان در فروردین ۱۳۴۳ باهم ازدواج می کنند…

آیدا شاملو را به فرداهای بهتر امیدوار می‌کند و از آن پس دوره جدیدی از فعالیت‌های ادبی شاملو آغاز می‌شود…. شاملو می ‌گوید: «آیدا برای من یک انسان نمونه است. وجود او برای من دستاویز بسیاری شعر بود که به نام او یا به انگیزه او نوشتم. آیدا روح مرا از یک یأس و نومیدی وحشت‌بار نجات داده با وجود خودش و با مواظبت‌های خودش. من روحی از دست رفته بودم. من از هر نظر به او مدیونم…».

شاملو هیچگاه دولتمند نبود، ولی غصه معیشت را هم به خود راه نمی‌داد… با شدت گرفتن بیماری قند، دو عمل جراحی ناموفق در اول اسفند ۱۳۷۵ و اول فروردین ۱۳۷۶ بر روی پای راست او انجام گرفت تا آنکه در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۶ در بیمارستان ایران‌مهر تهران پای راست او از زانو قطع کردند. با این حال بیماری او ادامه یافت تا سرانجام در ساعت ۹ شب دوم مرداد ماه ۱۳۷۹ در خانه‌اش در فردیس کرج درگذشت… او گفته بود: «تنها آرزویی که برایم باقی مانده، این است که پس از مردن لاشه مرا در گورستان عمومی دفن نکنند. بگذارید دست‌کم پس از مرگ آرزوی من به دور ماندن از مردم و پلیدی‌هایشان برآید. مردمی که از ایشان متنفرم…. من وظیفه‌ای برای خود در قبال این مردم نمی‌شناسم.»

اما برخلاف خواسته‌اش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد. چند باری سنگ مزار او به دست افراد ناشناس تخریب شده است. مراسم سالگرد او غالباً با حضور و گاهی با ممانعت نیروهای امنیتی همراه بوده است….

شفیعی کدکنی می‌نویسد: «شاملو مختلف‌الاضلاعی است که فقط ضلع شعری او را آنها می‌بینند و باز از مختلف‌الاضلاع شعر او هم فقط ضلع بی‌وزنی را و این ضلع چون امری عدمی است دسترسی به آن برای همه آسان است. به همین دلیل هر جوانی با دفترچه‌ای چل‌برگ و با مداد دلش می‌خواهد ا. بامداد شود. چون شاملو وزن را کنار گذاشته است؛ پس با کنار گذاشتن وزن می‌توان شاملو شد. او بدون اینکه قصد سویی داشته باشد، دو سه نسل از جوانان این مملکت را سترون کرده است که حتی یک مجموعه درخشان حتی یک شعر درخشان ،حتی یک بند درخشان که خوانندگان جدی شعر بپسندند، نتوانسته‌اند بسرایند….

دکتر گرامی در شاملو و شعر سپید می‌نویسد: شاملو روز اول فروردین ۱۳۲۵ در تهران، عکس نیما یوشیج را در روزنامه پولاد، روی بساط روزنامه‌فروشی می‌بیند. روزنامه را می‌خرد و از بخش هایی از شعر بلند ناقوس را که در ۲۱/۱۱/۱۳۲۳ سروده شده بود را در صفحه ۵ می‌خواند. به قول خودش «یک قلم مسحور شدم. پس شعر این است. ناگهان نیما تو ذهن من جرقه زد، یعنی استارت را او زد با شعر ناقوس. دوسال بعدش نشانی‌اش را پیدا کردم. رفتم در خانه‌اش را زدم… آمد دم در. به او گفتم استاد، اسم من فلان است. شما را بسیار دوست دارم و آمده‌ام شاگردی‌تان. دیگرغالباً من مزاحم این مرد بودم. بدون اینکه فکر کنم دارم وقتش را تلف می‌کنم. تقریباً هر روز پیش نیما بودم.»

شاملو می‌گوید: «تازگی کار نیما چنان در من اثر گذاشت که شروع کردم به شعر گفتن و شاعر شدم.» … نیما به او علاقمند می‌شود و در یادداشت ۱۴ خرداد ۱۳۳۰ به او می‌نویسد: «شما واردترین کس به کار و روحیه من هستید.»…

شاملو د در شعری با نام شعر سفید غفران در مهرماه ۱۳۲۹ وزن‌ها را رها کرد و سبک جدیدی را در شعر معاصر فارسی ارائه داد و از این رو او را در ایران بنیان‌گذار شعر سپید یا شعر منثور می‌نامند که شعر شاملویی نیز شهرت دارد. شعری که نثر است و ریتم و موسیقی درونی آن هنگام خوانش آن را از دیگر انواع نثر جدا می کند…

شاملو درباره فریدون رهنما می‌نویسد:… من از نیما بسیار چیزها آموختم، اما من تا در کنار نیما بودم فقط تقلید او می کردم و تنها با شناختن فریدون بود که همه چیز از بیخ و بن تغییر کرد. چنان افقی به روی من گشوده شد که توانستم جای واقعی خودم را انتخاب کنم و خودم را در موقعیت بشناسم. علاوه بر نیما و فریدون رهنما، مرتضی کیوان سومین کسی است که در تغییر دیدگاه‌های اجتماعی و سیاسی شاملو تأثیر گذارده بود است… کیوان همراه افسران شاخه نظامی حزب توده در ۲۷ مهر ۱۳۳۳ اعدام شد. شاملو در ۱۳۳۴، شعر «نگاه کن» را به کیوان تقدیم کرد….

فریدون رهنما با نام مستعار چوبین پیشگفتاری نقدگونه بر «قطعنامه» (۱۳۳۰) نوشت که باعث تیره شدن روابط نیما و شاملو شد: «ریتم اشعار صبح [شاملو] [شاملو در شعر تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ا. صبح و پس از آن ا. بامداد بود] را با ریتم اشعار اسپانیولی و اشعار آمریکای لاتینی بعد از لورکا می‌شو د مقایسه کرد.دنیای پر از اشکال و تصاویر نابرابر نیما یوشیج که نتیجه‌ای خشک در بهترین آثارش به دهان‌مان می‌برد با احساسات از بند رسته صبح به راه افتاده‌اند و ما را به نقاط عمیق درد پاشیده شده هدایت می‌کنند.»

شاملو می‌گوید، از آن پس نیما از من کنار کشید و هر بار با سردی مرا پذیرفت و هرگز حاضر نشد توضیحات مرا بشنود. شاید هم حق داشت. رهنما نمی‌بایست در آن پیشگفتار دل او را به درد می‌آورد….

نیما در یادداشت روزانه مورخ ۲۴/۱۲/۱۳۳۴ می‌نویسد: «شاملو که من برای ذوق و فکر او، اصلاح شعرهای او حتی مصراع‌هایی را ساخته و در شعر او جا دادم، نامرد کسی بود که با من هر دفعه تماس پیدا کرد برای اشغال وقت من و ضایع کردن وقت من بود.»….

شاملو احاطه‌ای چشمگیر به نثر و زبان فارسی امروز و ابداع ترکیبات جدید داشت…. بیش از هر چیز تسلط او به واژگان فارسی و کاربرد درست و گاهی بدیع آنها به‌خوبی نمایان است…. در شعر او حتی نمی‌توان یک کلمه را به جای یک کلمه دیگر نشاند؟ ارتباط نامرئی و استوار بین اجزای شعر او حاصل چیست؟…

شاملو طنز گزنده و جذاب داشت که نمونه آن سفرنامه‌ای است از زبان یک پادشاه فرضی قاجار در دیار فرنگ و اختلاط خنده‌دار فارسی و انگلیسی شاه و درباریان که نشان‌دهنده نگرانی او از کم‌رنگ و بی‌رنگ شدن زبان فارسی در میان نسل دوم و سوم مهاجران ایرانی به آمریکا و شاید دیگر کشورهاست.

– در شاملو و حسن تفاهم دوسویه می‌نویسد: … از ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ که شاملو به آمریکا عزیمت نمود، فرح پهلوی از هیچ‌گونه حمایت نسبت به احمد شاملو دریغ نورزید. از سوی دیگر شاملو بر عهد و قرار خود استوار ماند و هیچ‌گونه حرف و کلامی، شفاهی یا کتبی به تصریح یا به تلویح در اعتراض یا انتقاد از همسر تاجدار حامی راستین خود بر زبان و قلم نراند. جای جای این دفتر گواه بر این حسن تفاهم متقابل است… به رغم حضور برجسته و نمایان شاملو در جراید و رسانه‌ها در دهه چهل و پنجاه و اشتهار او به مخالف‌خوانی با حکومت پهلوی، کمترین نشانه مبارزه و رویارویی او با حکومت یا حتی نقد و نظری ملایم از او نسبت به حکومت وقت در دست نیست. شاملو با احتیاطی سنجیده و حساب‌شده عمل کرد تا دوستداران او خاصه جوانان، او را آن طور که می نمود صدای رسای مخالف با حکومت بدانند….

اخوان ثالث در پاسخ به اظهارات شاملو درباره فردوسی و کاوه آهنگر گفت: «شاملو می‌گوید کاوه لمپن بوده، حالا بوده، مگر چه اشکالی دارد؟ تو که طرفدار لمپن‌ها بودی! کجای کاری بچه؟ مطرح بودن به هر قیمتی؟آخر یعنی چه؟»

اخوان در نشریه دیگری در خارج از کشور نوشت: «عناد بی‌پایه ایشان (شاملو) با شعر و ادب کلاسیک ایران و اخیراً کینه‌ورزی او با تاریخ ما… احمد با این حرف‌ها می‌خواهد جلب توجه کند.»….

شاملو دیدگاهی جهان‌وطنی داشت و تاریخ و ادب و فرهنگ و آیین موسیقی ایران‌زمین برای او در اولویت نبود. درباره هویت و ملیت می‌گوید: «نه ایرانی را به انیرانی ترجیح می‌دهم، نه انیرانی را به ایرانی». و می گوید «من هرگز به این آیین (نوروز) توجه نداشته‌ام، یعنی جزو مسایل قابل توجه زندگی من نبوده است و نه تنها با این مراسم، بلکه به ‌طور کلی با هر گونه مراسم و تشریفاتی دشمن هستم. مطلقاً اینکه در مورد تحویل سال و آغاز سال جدید در خانه باشم و پای سفره هفت سین بنشینم، کار من نیست. حتی برای دید و بازدید هم خود را مقید نمی‌دانم…».

و بالاخره درباره موسیقی ایرانی می‌گوید: «عرض کنم [این موسیقی ایران] متحول نمیشه، برای اینکه این‌ها هفت تا دایره بسته‌اند.، شور و ماهور و سه‌گاه و فلان و بهمان که این‌ها راوی غزل فارسی بودند در چیزهای مختلف در اوزان مختلف….»

دکتر گرامی در تهیه و تدوین «احمد شاملو در آینه» نظیر همه نوشته‌ها و کارهای خود سعی و کوشش زیادی کرده و از منابع بسیاری استفاده کرده است تا تغییرات و تحولات و ناهمخوانی‌های کارهای احمد شاملو را به خوانندگان نشان دهد. ولی می‌توان از دکتر گرامی و بسیاری که از احمد شاملو خرده می‌گیرند، پرسید پس چرا احمد شاملو توانسته است این‌قدر در فکر و دل دوستدارانش نفوذ داشته باشد، در حالی که بسیاری از نخبگان شعر و ادب معاصر چون اسماعیل خویی‌ها و نعمت‌آرزم‌ها، حتی خانلری‌ها و انجوی‌ها با همه تحصیلات و درجات دانشگاهی و علمی‌شان نتوانسته‌اند درمقام احمد شاملوها و اخوان‌ها و سایه‌ها قرار گیرند…. همه ما وقتی به سنین بالاتر می‌رسیم، دچار تغییر و تحولات اخلاقی، شخصی، اجتماعی و … می‌شویم و بالا و پایین رفتن‌های زندگی شخصی‌مان نبایستی معیار قضاوت آن چیزی شود که از ما باقی می‌ماند.