مشکلات فراروی ایران در سال نو ایرانیان

شاهرخ احکامی ـــ

میراث ایران، شماره ۱۱۱، بهار ۱۴۰۳ ـــ

نوروز باستانی، آغاز سال نویی برای طبیعت، بیدار شدن و بیدار ماندن طبیعت تا زمانی است که خزان و سوز و سرمایی دیگر آن را با امید بهاری دیگر در راه، چند ماهی به خاموشی و سکوت در خود فرو ببرد تا زمان بیداری‌اش فرا رسد. این خاصیت طبیعت چقدر در مورد انسان‌ها و موجودات روی زمین صادق است؟ مردم مبارز و در تب و تاب ایران هم سال‌هاست که در حال جنبش و خیزشی هستند که هنوز به بهار موعود خود نرسیده‌اند و همچنان به امید روز نویی هستند که آزادی، برابری، حق انتخاب آیین و دین و مرام و پوشش را به نحوی که هیچ لطمه و صدمه‌ای به بنیاد اصلی استقلال و پایداری و یکپارچگی ایران زده باشد، به دست آورند و شایستگی و سرافرازی خود را به جهان و جهانیان نشان دهند.

در این روزهای بحرانی که از نقشه‌های زیادی برای حمله به ایران، به منظور رسیدن به هدف نهایی طراحان آن، یعنی تقسیم و چند پارچگی ایران گفت‌و‌گو می‌شود، نگرانی ایرانیان و عزیزانی که عاشق یکپارچگی، استقلال و پایداری ایران هستند، روز به روز زیادتر می‌شود. ولی، از طرف دیگر با توجه به بی‌اعتنایی حاکمان ایران به زندگی مردم، نه تنها کمکی به التیام و یا رفع این نگرانی‌ها نمی‌کند، بلکه برعکس برخی از آنها را از اینکه این روزها تعدادی از افسران و فرماندهان سپاه پاسداران در خارج از ایران مورد اصابت موشک و بمب قرار می‌گیرند، خوشحال‌تر و شادتر می‌سازد و این حوادث را نشانی از ضعف و احتمالاً نابودی هرچه زودتر رژیم می‌دانند.

علاوه بر مشکلات برون مرزی رژیم و گرفتاری‌هایش که می‌تواند به شعله‌ورتر شدن جنگ فعلی در منطقه و افزایش احتمال حمله به ایران کمک کند، گرفتاری‌های درون مرزی، شامل دزدی‌ها، احتکارها و فشارها و بگیر وببندها رو به ازدیاد است. افراط‌گرایی فرهنگی و حرص چپاول سران و قدرتمندان همچنان ادامه دارد. از جمله افشای پرونده زمین‌خواری وقیحانه یک آخوند روضه‌خوان است. او پیش از انقلاب مخالف انقلابیون بود و با آنها سر جنگ داشت؛ پس از انقلاب ناگهان انقلابی شد و در لباس روحانیت در رأس امور قضایی کشور قرار گرفت و در اعدام تعداد زیادی از جوانان و نخبه‌های درس‌خوانده این مملکت سهم بالایی داشت؛ اعدام نوجوانان و دگراندیشان برای افرادی مثل این روحانی و همدستانش، ظاهراً بهترین انگیزه بهشتی شدن بوده و هست و خواهد بود. این آخوند سال‌ها روضه‌خوان اختصاصی رهبر جمهوری اسلامی بود؛ اما حالا با افشاگری یک روزنامه‌نگار جسور و با شهامت، اسناد زمین‌خواری و چپاول اموال عمومی آقا و فرزندانش رو شده است. وی که نمی‌توانست منکر اسناد شود، ابتدا مدعی شد که کسی امضایش را جعل کرده بود. اما خیلی زود ثابت شد که این روحانی با پای خودش به محضر رفته و با امضای سند، چهار هزار مترمربع زمین را در بهترین نقطه تهران متصرف شده است. بعد که دید اوضاع خیلی خراب است و افشاگری‌ها قابل انکار نیست، با اظهار توبه، از رهبر برای دزدی‌اش آمرزش طلبید. اما داستان به همین جا و به شخص روحانی دزد محدود نماند و مسؤولان امور، برای خاموش کردن سر و صدا‌ها و در حمایت از این چپاول اموال عمومی وقاحت را به حد اعلای رساندند. روزنامه همشهری ارگان شهرداری تهران، نوشت: «این همه گند و کثافت بالا آمده، بعد جناب مهدیان در همشهری چهره حواری‌گون آیت‌اللـه (چهره بسیار کریه و وقیحانه) را با لبخند ملکوتی تیتر می‌کند که باید [با این زمین‌خوار] برخورد مؤمنانه انجام شود و اخلاق و تقوا باید رعایت شود» (گرفته از سایت همشهری) جالب است که در مقابل این دزدی بزرگ امام جمعه موقت تهران، روضه‌خوان رسمی رهبر، قاضی و رئیس قوه قضاییه، دادرسان و …. که بسیاری افراد و جوانان و نوجوانان را به خاطر جرم‌های بسیار کوچک در حد آفتابه‌دزدی و گناهان مختصر به زندان و سپس به چوبه‌های دار می‌سپارند، حالا برای چنین فردی تقاضای برخورد مؤمنانه می‌کنند و با نوشتن یک نامه‌ و طلب بخشش از رهبر، نه تنها گناهانش بخشیده می‌شود، بلکه خود و فرزندانش، صاحب ملک واملاک زیادی شده‌اند نه مجبور به پس دادن آنها هستند؛ نه مکلف به پوزش از مردم شریف ایران می‌شود؛ و نه محاکمه و زندانی در کار خواهد بود.

میزان چپاول اموال مردم و خالی کردن خزانه دولت در حالی است که فشار به مردم، اجحاف در حقوق و مزایای کارگران و کارمندان، دستبرد به پس‌انداز کارکنان در صندوق‌های بیمه اجتماعی و بازنشستگی، نداشتن پول برای بازنشستگی کارمندان، بستن کارخانه‌ها و تعطیل منابع تولیدی و افزایش واردات و اتکای هرچه بیشتر به آن، همه همه در حال افزایش است. این همه چیزی جز نشانه بی‌لیاقتی و بی‌تجربگی سران و سرکردگان حاکم نیست. محصول دانشگاه امام صادق که زمانی تصور می‌کردند، جانشین حوزه قم برای تولید و تربیت لباس شخصی‌ها خواهد بود، حالا تولیدکننده، وزیر و مدیر این سازمان و آن سازمان شده است. کسانی که نه تجربه‌ای در کارهای مدیریتی و اداره مملکت دارند و نه درس آنچنانی درا مور مذهبی‌شان خوانده‌اند تا بتوانند لباس شخصی‌های جانشین ملایان قم بشوند. نوابغی نظیر شهردار کنونی تهران، که خود را دکتر طب و متخصص پزشکی هسته‌ای می‌داند و دخترش مقیم سوئیس و خودش در فکر ساختن مسجد در باغ‌ها و گردشگاه‌های تهران است. به قول هنرپیشه سرشناس و محبوب رضا کیانیان در مورد ساختن مسجد در باغ قیطریه: «من با هوای پاک بیشتر به یاد خدا می‌افتم تا ساخت مسجدی در کنار مساجد دیگر….»

پرسش من از شهردار تهران و همکاران و هم‌مسلکان ایشان این است که آیا با ساختن مساجد بیشتر، میزان مسجد بروها و مؤمنان زیادتر خواهد شد؟ آیا این اقدام شهردار مردم را به دین و ایمان نزدیک‌تر می‌کند؟ یا این فشارها، چپاول‌ها، دروغ‌گویی‌ها و خرابکاری‌های بالادستی‌هاست که عامل و انگیزه دوری و کناره‌گیری از دین و دینداری می‌شوند؟ آیا بستن باغ‌ها و بوستان‌ها در ایام نوروزی و به‌خصوص سیزده‌بدر مردم را از برگزاری سیزده‌بدر منصرف می‌کند یا اینکه انگیزه‌ای برای لجبازی و بهانه‌ای برای مقابله با مأموران و مزدوران فراهم می‌کند؟

همان‌طور که مبارزه با بی‌حجابی با همه فشارها، قتل‌ها و کور کردن چشم جوانان، نه تنها روز به روز کمکی به حجاب‌داری نکرد، بلکه با برخورد شدید با زنان، نوجوانان و مردان طرفدار زنان مبارز، میزان بی‌حجابی در کشور روزافزون شده است. البته به نظر من، مسأله حجاب و بی‌حجابی دسیسه‌ای است از طرف حاکمان که نیمی از جمعیت ایران را، که زنان شجاع ایران هستند، سرگرم مبارزه با حجاب کنند تا کاری به مشکلات اساسی مردم نداشته باشند. در ظرف چهل و چند سالی که از عمر رژیم می‌گذرد، بیشتر تلاش و مبارزه زنان دلاور ما درباره حجاب بوده است و مسلماً اگر مشکل حجاب در سر راه زنان شیردل ما نبود و انرژی و عمر و زحمات آنها برای این مشکل تلف نمی‌شد، چه بسا که پا به پای مردان نقش‌های دیگر و مؤثرتری برای مقابله با گرفتاری‌های دیگری که رژیم در سر راه مردم گذاشته ایفا می‌کردند و ایران ما می‌توانست وضعیت دیگری داشته باشد. امروز هم رهبر دوباره اظهار داشت که مخالفت با حجاب اجباری «برنامه بیگانگان» است و خواستار اقدام «قانونی و شرعی مسؤولان» شد. سرگرم کردن مردم با این مسایل احمقانه که نمونه‌ای از بی‌لیاقتی و بی‌سیاستی حاکمان است روز به روز میزان نارضایتی و ناامنی را افزایش داده و بالاخره طغیان و قیام مردم را نزدیک‌تر می‌کند.

در جستجوی خبرها و نگران اوضاع سیاسی ـ اجتماعی و امنیتی ایران بودم که در یکی از پست‌های تلگرامی دیدم که رهبر جمهوری اسلامی درباره شخصی که گویا پهلویش روی زمین نشسته بود صحبت می‌کرد و می گفت، آن زمان‌ها به منزل دوستم که در خیابان شهباز سابق بود، رفتم و وقت نماز شد و می‌دانستم که رفیقم اهل این چیزها نیست. از او پرسیدم که قبله کدام سمت است. دوستم در جوابم گفت. نمی‌دانم. برای اینکه فقط دو سال است که به این منزل آمده‌ام.

این جوک یا شوخی رهبر درباره دوستش، نشان می‌دهد خودش به‌خوبی می‌داند که این روزها مردم چندان علاقه و وابستگی به دین و دیانت نشان نمی‌دهند و با وجود اصراری که شهردار تهران و یارانش برای ساختن ۴۰۰ مسجد دیگر در تهران دارند، خوب می‌دانند که همین حالا بیشتر این مساجد خالی از مؤمنین است. نمونه‌اش در ایام نوروز امسال که هم‌زمان با ماه رمضان بود، میزان مسافران و بازدیدکنندگان از حافظیه و سعدیه، پاسارگاد (در شیراز)، شهرهای شمالی ایران، تهران، خوزستان در درجات اول تا پنجم بود و مشهد محل زیارتگاه شیعیان در ردیف ششم یا هفتم قرار داشت. شاید این هم نشانه و اعلام خطری برای ملایان باشد تا بفهمند افزایش فشار و تهدید هم‌زمان با افشای فساد در بالا و بی‌توجهی به زندگی مردم، همگی به عنوان شواهد منفی از دین‌داری این آقایان، جوانان را آزرده‌تر و از دین و دیانت مورد دلخواه آنها دورتر می‌کند.

از این مقوله دردناک و ناراحت‌کنند که بگذریم، مطلب دیگری هست که مرا برای مدت‌های طولانی آشفته و غمگین ساخته است و وادار به گرفتن تصمیمی کرده که به خاطر آن بسیار مردد و ناخرسند بودم. واقعیت این است که پس از ۲۸ سال کار و فداکاری و از خودگذشتگی یاران و همکاران «میراث ایران»، حالا مجبور به قطع نسخه‌های چاپی مجله «میراث ایران» شده‌ایم و از شماره تابستانی آن را با همان آرایش و صفحه‌بندی همیشگی، به صورت دیجیتال در اختیار علاقمندان این مجله خواهیم گذاشت. در ۸۵ سالگی و زمان بازنشستگی شاید دیگر میسر نباشد که به خاطر عشق و علاقه قلبی برای ادامه حیات «میراث ایران» با مصرف اندوخته بازنشستگی، در سال‌های پایانی عمر تحت فشار و مضیقه مالی قرار گیریم. تأمین هزینه چاپ، پست و ارسال مجله، و مخارج دیگر و نداشتن درآمد کافی از آبونمان و آگهی، امکان ادامه این وضعیت را نمی‌دهد. بسیاری از عزیزان و نزدیکان به چشم خود دیده‌اند که سال‌هاست من و همسرم، تک و تنها، بار سنگین مخارج «میراث ایران» را، که از جان و دل به آن وابسته‌ام، می‌دهیم. اما با افزایش فشارهای اقتصادی به‌ویژه درسال‌های اخیر و بالا رفتن سن و سال، ادامه کار به شیوه گذشته دیگر ممکن نیست. اما تصمیم گرفتیم که بجای بستن مجله برای همیشه، آن را به شکل دیجیتال در تارنمای خود تقدیم خوانندگان و علاقمندان کنیم. از این روی از خوانندگان و مشترکین و عزیزانی که سال‌هاست با دادن آگهی به دوام میراث ایران یاری رسانده‌اند، سپاسگزاری می‌کنیم و هرگز مهربانی‌های این نازنینان را از یاد نخواهیم برد. همکاران و یاران «میراث ایران» که از ابتدای انتشار تا به حال یار و یاور من بوده‌اند، برایم همیشه عزیز و گرامی خواهند ماند و خود را مدیون همه این عزیزان می‌دانم.

این خداحافظی و قطع چاپی مجله از شماره تابستان چنان مرا دگرگون کرده است که بیش از این نمی‌خواهم مطلبی روی کاغذ بیاورم، بجز دل‌نوشته‌ای از فروغ فرخزاد، که شاید بیان آرزوی من باشد، منی که دلم می‌خواست «میراث ایران» را تا پایان عمر آماده و به علاقمندانش تقدیم کنم. فروغ فرخزاد می‌گوید:

دلم می‌خواست‌های من زیادند؛ بلندند؛ طولانی‌اند،

اما مهم‌ترین دلم می‌خواست‌های من این است که:

انسان باشم، انسان بمانم و انسان محشور شوم،

چقدر وقت کم است؛ تا وقت دارم باید مهر بورزم

وقت کم است؛ باید خوب باشم، مهربان باشم

و دوست بدارم همه زیبایی‌ها را….

برای خوانندگان، دوستان، ایرانیان عزیز برون و درون مرز سربلندی، تندرستی و رسیدن به آمال‌های دور و درازشان را آرزو می‌کنم و امیدوارم ایرانیان عزیز روزی شاهد پایان فشارها و دشواری‌ها باشند و بتوانند در نهایت صلح و صفا با همسایگان و تمام ملت‌ها رابطه برقرار کنند و روز به روز گا‌م‌های بلندتری به سوی پیشرفت و پیروزی برای رفاه همه مردم و تأمین آزادی‌های عقیدتی، دینی، شخصی و انتخاب پوشش و زندگی با سلیقه‌های شخصی، بردارند.

روز و روزگارتان خوش