شاهرخ احکامی – میراث ایران، شماره ۶۷ ـ به اهتمام یدالله عاطفی – انتشارات: زرین، تهران
دوست فرزانه خانم دكتر ژاله رادمرد این كتاب را به «میراث ایران» هدیه كردهاند. در این كتاب، در شرح حال و زندگانی شاعرانه استاد شهریار، شاعر افسانهای نوشته شده است: سیدمحمدحسین بهجت تبریزی فرزند حاج میرآقا خشكنابی، مقارن انقلاب مشروطه و بین سالهای 1285-1283 شمسی در روستای خشكناب نزدیك بخش قرهچمن متولد گردید. پدرش كه در آغاز طلبه بود، بعد مجتهد و سپس از وكلای برجسته و اول وكیل آذربایجان مردی بود فاضل، خوشنویس،… در سال 1313 شمسی فوت كرد. محمدحسین تحصیل را در مكتب خانه قریه زادگاهش با گلستان سعدی، نصاب قرآن و حافظ آغاز كرد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تبریز و دارالفنون تهران به پایان رساند. در سال 1303 شمسی وارد مدرسه طب (دانشكده پزشكی امروز) شد. تا آخرین سال پزشكی را با هر مشقتی كه داشت سپری كرد و در بیمارستان مراتب انترنی را میگذراند كه به سبب پیشامدهای عاطفی و عشقی، از ادامه تحصیل منصرف شد و كمی قبل از اخذ مدرك دكتری، پزشكی را رها كرد و به خدمات دولتی پرداخت. به قول خود شهریار این شكست و ناكامی عشق، موهبت الهی بود كه از عشق مجازی به عشق حقیقی و معنوی رسید. در اوایل جوانی و آغاز شاعری «بهجت» و پس از سال 1300 كه به تهران رفت «شیوا» را تخلص میكرد. ولی به انگیزه ارادت قلبی و ایمانی كه از همان كودكی و نوجوانی به خواجه شیرازی داشت، برای یافتن تخلص بهتری وضو گرفت و نیت كرد و دو بار از دیوان حافظ تفأل زد كه هر دو بار كلمه «شهریار» آمد و چه تناسبی داشت با غریبی او و نیت تقاضای تخلص از خواجه:
غم غریبی و محنت چو برنمیتابم
روم به شهر خود و شهریار خود باشم
…
دوام عمر و ملك او بخواه از لطف حق حافظ
كه چرخ این سكه دولت به نام شهریاران زد
هرچند خود نیتی درویشانه كرده بود و تخلصی خاكسارانه میخواست، ولی به احترام حافظ تخلص «شهریار» را پذیرفت.
… شهریار شاعری مؤمن و مسلمان بود. عمق اعتقادات قلبی او از خلال بسیاری از اشعارش بخوبی پیداست… رقت و حساسیت فوقالعاده، فروتنی و درویشی همیشگی، مهماندوستی و مهماننوازی دایمی، اخلاص و صمیمت ویژه با دوستان واقعی، علاقه مفرط به تمامی هنرها بخصوص شعر، موسیقی و خوشنویسی بود. او خط نسخ و نستعلیق به ویژه خط تحریر را خوب مینوشت. در جوانی سهتار میزد و آن طور نیكو مینواخت كه اشك استاد ابوالحسن صبا را جاری میكرد. و برای ساز خود میسرود:
نالد به حال زار من امشب سه تار من
این مایه تسلی شبهای تار من
پس از مدتی سه تار را برای همیشه كنار گذاشت.
خاطرات كودكی و نوجوانی شهریار، بیشتر در منظومههای حیدربابا، (شاهكار كمنظیر تركی)، هذیان دل، مومیایی و افسانه شب مندرج است و با خواندن آنها میتوان دورنمای كودكی ون وجوانی او را كم وبیش مجسم كرد.
تلخترین خاطره زندگی او مرگ مادراست كه در تاریخ 31 تیر 1333 اتفاق افتاده و شاهكار خوب و ماندنی «ای وای مادرم» یادگار آن دوران است. مادرش نیز همچون پدر در قم مدفون شد. از سال 1310 تا 1314 در اداره ثبت اسناد نیشابور و مشهد خدمت كرد. در نیشابور به خدمت نقاش بزرگ كمالالملك رسید و آن مثنوی معروف و زیبا را برای استاد سرود. در مشهد نیز همدم و معاشر استاد فرخ خراسانی، گلشن آزادی، نوید و دیگر شاعران گرانمایه آن خطه پربركت بود. در سال 1315 شمسی به تهران منتقل شد. مدتی در شهرداری و پیشه و هنر، سپس در بانك كشاورزی به كار پرداخت. چند سالی در عوالم درویشی سیر كرد و سرانجام به زادگاه اصلی خود تبریز بازگشت و تا زمان بازنشستگی در بانك كشاورزی تبریز خدمت كرد. عاقبت پس از 83 سال زندگی شاعرانه پربار و با افتخار روح این شاعر بزرگ در 27 شهریور 1367 به ملكوت اعلی پیوست و در مقبرةالشعرای تبریز كه مدفن بسیاری از شعرا و هنرمندان آن دیار ارجمند است به خاك سپرده شد….
شهریار هرچند به شاعری غزلسرا شهرت یافته، ولی از قصیده و قطعه و مثنوی و رباعی گرفته تا منظومهها و حتی قالبهای تازه و نو به اصطلاح نیمایی آثاری دلپذیر، لطیف و استوار به وجود آورده است…
سبك شعری شهریار در اشعار كلاسیك عراقی یا طرز سعدی و حافظ به ویژه شیوه حافظ است. گهگاه برخی از ابیات غزلهایش از لطافت، باریكاندیشی، تشبیه، استعاره و ارسال مثلهای سبك هندی (اصفهانی) چاشنی می گیرد….
درباره حیدربابا، بسیار سخن گفتهاند. لطف و رقت این منظومه را ترك زبانها بهتر از هركس دیگر با تمام وجود درك و احساس میكنند. این شعر معروف بارها چاپ شده و به چند زبان خارجی نیز ترجمه گردیده است. شاید بتوان به طور خلاصه و فشرده گفت كه حیدربابا نام كوهی است نزدیك زادگاه شاعر و این شعر درددلی است شاعرانه با همین كوه. درقسمت اول شعر بیشتر خاطرات كودكی شاعر نقاشی و تصویر شده است و در قسمت دوم فرزند نامدار كوه شهریار، شاعر معروف ازغربتی چندین ساله بازمیگردد، ولی هرچه جستجو میكند اثری از دوران كودكی خود نمیبیند و مجبور است به خاطرههای آن دوران دل خوش باشد….
طبق شمارشی كه از كلیات اشعار شهریار به عمل آمد، دیوانهای مختلف او شامل 20 هزار و 60 بیت شعر سنتی و حدود پانزده منظومه و شعر آزاد در قالبهای تازه است….
ملكالشعرای بهار درباره شهریار میگوید: شهریار نه تنها افتخار ایران بلكه افتخار شرق است»….
رباعیات عمر خیام برای علاقمندان و دانشجویان زبان و ادبیات فارسی
كورس آموزگار
Ibex Publishers, Bethesda Maryland
301-718-8188
از دكتر كورس آموزگار تا به حال چندین مقاله خواندنی در میراث ایران» خواندهایم و همچنین كتابهای از ایشان در این مجله بررسی شده است. دكتر كورس آموزگار به همان روانی و سادگی كه با دمی گرم و شیرین شنونده را مفتون جملات و كلمات خود میكند، نوشتههایش هم خواننده را مجذوب مینماید.
كتاب «رباعیات عمر خیام» كه با حوصله و علاقه فراوان تهیه شده است و دكتر كورس آموزگار با تسلطی كه به زبان و ادبیات فارسی و انگلیسی دارد، موفق شده است ترجمهای صادقانه از رباعیات عمر خیام ارائه دهد.
دكتر آموزگار در «پیشنوشتار» مینویسد: یكی از پیآمدهای انقلاب 1357 شمسی جابجایی عده زیادی از هم میهنان ما به نقاط دور و نزدیك دنیاست … صرف نظر از عوامل مهم و اساسی كه زندگی عادی عدهای را به كلی دگرگون كرده، نكته قابل توجه دیگر این بود كه فرزندان ایشان چه خردسال و چه آنهایی كه سنین نوجوانی (11-19) را طی میكردند، بتدریج از زبان و ادبیات غنی فارسی به دور افتادند و با همه تلاشی كه برخی از هم میهنانمان با ایجاد كلاسهای زبان فارسی برای این گروه از خردسالان و جوانان ترتیب دادهاند، معهذا این تلاشها در حدی نیست كه این گروه بتوانند از ادبیات و غنای فرهنگی و علمی گذشته بهرهمند شوند و حتی برای برخی از آنها كمكم خواندن متن ساده فارسی را هم كه در دوران دبستان و دبیرستان آموخته بودند، مشكل كرده است…. و آنها را از لذت خواندن آثار شعرا و نویسندگانی نظیر سعدی، حافظ، فردوسی، خیام و صدها شاعر و نویسنده دیگر محروم كرده است… به دلایل فوق به فكر افتادم كه یكی از مشهورترین آثار ادبی فارسی، یعنی رباعیات خیام را به حروف لاتین درآورم و سپس آنها را به صورت تحتاللفظی یا «كلمه به كلمه» ترجمه كنم.
در ابتدا متوجه شدم كه به علت اینكه در نوشتن زبان فارسی صوتی یعنی آ، او، ای و همزه برخلاف زبان عربی كه از همین الفبا (به استثنای چهار حرف: پ، چ، ژ و گ) استفاده میكند، در متن فارسی نوشته نمایان نیستند. به علاوه برخی از حروف گنگ (بیصدا) نظیر ژ، خ، ذ، ع، غ، ص، ض، ط، ظ و ق در زبانهای لاتین وجود ندارند. به عنوان نمونه برگرداندن حرف ع و همزه است كه برای آنها ناگزیر به ایجاد حروف جدیدی نظیر a’ برای حرف ع و ye یا ee برای همزه شدم…
سعی كردهام برخلاف فتیزجرالد كه پس از خواندن اشعار خیام و درك معنی آن و منظور و هدف خیام، آن را به صورت دیگری از متن اصلی ترجمه و بیان كرده است، تا آنجا كه امكانپذیر بود این اشعار را به صورتی ترجمه كنم كه معنی كلام به كلام رباعی را بیان كرده باشد… پیدا كردن لغات انگلیسی مترادف با واژه های فارسی این رباعیات تا اندازهای مشكل است. به خصوص اینكه خیام در بسیاری از رباعیات برخی از لغات را درهم ادغام كرده یا آنها را به صورت مخفف بیان كرده و برخی از لغات هم به صورت مستعار و مجازی استفاده كرده است….
در مورد تعداد رباعیات خیام، نظر محققان و دانشمندان ایرانی و خارجی مختلف است… یكی از مشهورترین و مهمترین ویرایشهای این اشعار توسط محمدعلی فروغی و قاسم غنی انجام گرفته و در صدوهفتادوهشت رباعی بیان شده است. پس از بررسی سایر نسخ یكی به همت حسینعلی اسنفدیاری كه شامل نودوهشت رباعی است و دیگری توسط صادق هدایت است كه شامل صد تا صد و ده رباعی است و من متن نخست یعنی ویرایش فروغی و غنی را انتخاب كردم….
پس از انقلاب نسخ متعددی از این ویرایشها… در ایران و خارج به طبع رسیده است و من نسخه كامل و جامعی را كه به همت و ویرایش بهاءالدین خرمشاهی است، انتخاب كردهام و در این بررسی و مطالعه متوجه نكته بسیار مهم و اساسی درباره منظور خیام از تشویق به نوشیدن شراب و دربرگرفتن و معشوق و علاقه به موسیقی شدم.
در این باره تا این زمان دو نظر كاملاً متفاوت بیان شده است. عدهای از دانشمندان و پژوهشگران معتقدند كه خیام از ذكر شراب و شرابخوری هدف دیگری داشته است و این كلمات را به صورت مجازی به كار برده است و مقصود اصلی او توجه به صفات عالی انسانی است و او به هیچ وجه انسان شرابخوار و یا لاابالی نبوده است. جنابان فروغی و غنی از طرفداران این تفسیر هستند. گروه دوم كه از طبقه جوانتری از پژوهشگران و علاقمندان به اشعار خیام هستند، معتقدند كه منظور وی همان معنای واقعی این كلمات است، این نكته در اشعار حافظ هم قابل بحث بوده و هست. نكته جالب توجه دیگر اینكه خیام در چهل رباعی، نوشیدن شراب را به طور صریح تشویق و تجویز كرده است و در 27 رباعی دیگر كلمه شراب یا باده را ذكر كرده است.
1 ذره بزرگ (رابطهی شیمی و نجوم از نگاهی جدید)
مهندس سجاد مظاهری
انتشارات: كوثر، قم
این كتاب توسط همكار گرامیمان خانم هاله نیا به «میراث ایران» هدیه شده است. كتاب دارای 88 صفحه با تصاویر علمی جالبی است. نكته قابل توجه قیمت این كتاب است كه در ایران 65000 ریال، در انگلستان 33 پوند و در سایر كشورها 55 دلار میباشد. شاید این گرانبهاترین كتابی است كه تا به حال از ایران به دستم رسیده است.
در مقدمه كتاب نویسنده میگوید: … دوست داشتم افكارم را طوری به علاقمندان منتقل كنم كه حس كنجكاویشان را برانگیزم و تا جای ممكن با دلایل و اسنادی كه ذكر میكنم، مخاطب را مجاب به پذیرش آن كنم و به فكر فرو ببرم… امیدوارم این اثر بتواند گوشهای از قفسهی كتابخانهها، جایی را بگیرد كه حجم خاكهای رویش كمتر از مابقی باشد.
… دانشمندان بر این باورند كه كائنات در حدود 14 میلیارد سال پیش در پی پدیدهای عظیم به نام بیگبنگ به وجود آمده است. تمامی فضا، زمان، انرژی و موادی كه امروزه جهان را تشكیل میدهند، در پس این انفجار بزرگ ایجاد شدهاند. دنیای پس از بیگبنگ، یك دنیای بینهایت كوچك، فشرده و داغ بوده است. در نخستین كسرهای ثانیهی اول فقط انرژی وجود داشت. هنگامی كه دنیا شروع به بزرگ شدن و سرد شدن نمود، چهار نیروی اولیه ظاهر شدند.كواركها و سپس ذرات «گرانش» الكترومغناطیس، نیروی ضعیف و نیروهای قوی پیوندهای هستهای اتمی و ذرات ضد آنها (ضدمواد) به عرصه پیوستند. ماده و ضدماده در مجاورت یكدیگر همدیگر را خنثی كرده (با برتری جزیی ماده نسبت به ضدماده) و تولید انرژی و مادهی اولیه، یعنی هیدروژن و هلیوم نمودند. پسماندهی ضعیف گرمای ناشی از بیگبنگ همچنان در سراسر آسمان دیده میشود…
برخی از انسانها، زندگی، اخلاق و رفتار، خوشبختی و بدبختی، چهره و بسیاری از اتفاقات زندگی خود را تحت تأثیر سال و ماه تولد خود میدانند. در اصل سال و ماه تولد خود را دلیلی بر این رویدادها دانستهاند. یعنی به طور مستقیم تأثیراتی از شكل قرارگیری صورتهای فلكی را در زندگی خود دخیل میدانند.
چُنگیدن آخر
ترانه جعفری
Ibex Publishers, Bethesda Maryland
301-718-8188
خانم ترانه جعفری در خلاصهای در پشت كتاب نوشته است: رمان چُنگیدن آخر (آخرین سخن گفتن) به مانندهی حكایت وجودی است كه مثل پیچكی به دور تكیهگاهی میپیچد. اما در این پیچش است كه شكل پیشین خودش را از دست میدهد؛ پس آن، به طرف تجربههای حسیاش كشیده میشود كه اندیشهی وجودیش هم گمانی از آن نداشت. در این جستجو است كه مسافر سیال ذهن خودش میشود و زمان و مكانها رنگ میبازند. حال سوهشی كه در جانش ریخته شده است، ورای اوست و توان شكیبیدن را ندارد. پس آن، باز، در این گره خوردن واقعیت در خیال است كه پیچیده میشود: «با سنگسار كلمه بود كه دنیا شروع كرد به چرخیدن و با چشمهای باز بود كه بودنش به چرخش درآمد و واژگون افتاد و در ناباوری… دم بودن… در هر آنِ نبودن… شیفتگی دوست داشتن…»
… در ابتدای كتاب از قول سعدی مینویسد:
آنان كه شمردند مرا عاقل و هشیار
كو تا بنویسند گواهی به جنونم
كتاب شامل بخشهای ترابیدن، ستوهیدن، فراموشیدن، فرجامانیدن، غنویدن، درنگیدن، داورزیدن، كراشیدن، پرواسیدن، گمانیدن، نكوهیدن، شفتن، پرمودن، ژكاریدن، سوگیدن، رهانیدن، خموشیدن، پیراگندن…
در «ترابیدن» میخوانیم: «ترلان، … صدای ضجه مادرم است كه به گوشم میرسد. صدای شیون مادرم و سكوت نگاهش؟ از كجا میتواند بفهمد؟ چطور میتواند این لحظه را حس كند؟
… مادر، هنوز لباس سیاهت را نپوش! من هنوز اینجا هستم. از بُعد زمانی شب و روز بگذر از فاصله مكانی یازده هزار و هفتصد و هفتاد و هفت ونیم كیلومتری، صدای من را در غربت بشنو! اگر در بزنی، دست من دستگیرهی در را خواهد چرخاند من هنوز هستم. اگر در بزنی، میتوانم چهرهی چروكیدهی ترا لمس كنم، حس كنم و ببوسم. مادر، صدای چكیدن باران نجاتم داد…
در «ستوهیدن» مینویسد: … در خطاب به اصلان…: ترلان گفت: «من و تو هر دو می بینیم و چیزهایی رو حس میكنیم كه دیگران نمیبینن. گسیختگی هم از طرف توست همیشه منتظری كه یه چیزی بهت بگم تا این تصویرها دست از سرت بردارن…
خودش چقدر زجر میكشد همش برای باورهاش برای ساختن یه ناكجاآباد بازجوییش میكنن نمی تونه جوابی رو كه اونا میخوان بهشون بده جوابی نداره بده ده قدم به جلو میره و ده قدم به عقب تا دیوونه نشه… اصلان، تو فكر میكنی، اگر چیزی برای گفتن داشتم، بهت نمیگفتم؟» در «فراموشیدن» مینویسد:… موقع خداحافظی، دم در من را بغل كردی و پیشانی من را بوسیدی و گفتی:«ترلان، در این دو سال، این اولین باری بود كه هم نزدیكت بودم و هم ازت دور بودم.» گفتم: «اصلان، بارها بهت گفتم و باور نكردی كه بُعدهای زمانی ناشماری از دور، نزدیك تو بودم.» در «درنگیدن» مینویسد: … در قصه بود كه چكاوك شدم و دوباره آشیانه كردم روی شاخههای اصلان، در انتظار رویش دوبارهی درخت بودم كه دیدم شناس و ناشناس تبر به دست شاخههایم را درویدند.اصلان اجازه داده بود. نگاه میكرد به شاخههایی كه یكی بعد از دیگری به روی زمین برمیافتادند. صدایش كردم و فریاد برآوردم بر روی زمین پراشیده شده بودم كه گفت: «عمدن تو رو نادیده نمی گیرم. همهی اینا زادهی خیالات توست، همین.» و بالاخره در «خموشیدن» میخوانیم: بودن در باد گره میخورد، دستگیرهی در، ماتمگین به گرد خویش درمیآید و از در نیمه باز آوای پارهشدهی پراكندهای به گوش می رسد….
Encyclopaedia Islamica
Editors-in-chief Farhad Daftari, Wilfred Madelung
Volume 3
adab-al-Bab al-Hadiashar
Brill Publication Leiden, the Netherlands
این سومین جلد از 16 جلد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی است كه از زبان فارسی به انگلیسی ترجمه شده است. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی یكی از جامعترین منابع موجود درباره اسلام و دنیای اسلامی است. یكی از نكات جالب و قابل توجه این مجموعه نفیس، توجه خاص آن به شیعه اسلامی و میراث غنی آن میباشد كه به تكامل این مجموعه میافزاید. این دایرةالمعارف به خوانندگان و محققین فرصت كافی میدهد تا درباره شیعه اسلامی و تأثیر و نفوذ ایران در دنیای اسلام، چه از نظر تمدن و فرهنگ و رسوم اسلامی اطلاعات وسیعی به دست آورند. جلد سوم حاوی 12 قسمت درباره امام علی ابن ابوطالب و زندگی وی و تأثیرش در فرهنگ و دنیای اسلام است.
(ویراستاران) سردبیران این جلد ویلفرد مادلنگ و فرهاد دفتری میباشند و ویراستار كتاب به زبان فارسی كاظم موسوی بجنوردی میباشد. این كتاب با همكاری انستیتوی مطالعات اسلامی لندن به چاپ رسیده است. در این جلد در مورد «آدم در اسلام» مینویسد: مسلمانان متعقدند آدم از طرف خداوند خلق شد به عنوان «ابوالبشر»، پدر انسانها و در قرآن اولین پیامبر است. با اطلاعات بیشتری كه از حدیثها گرفته شد، درباره خلق آدم و حضورش در بهشت و خوردن سیب، میوهای كه آدم بایستی از خوردن آن اجتناب میكرد و اخراجش از بهشت و نزولش در زمین به عنوان «ابوالبشر»… وقتی كه خداوند به فرشتگانش نوید خلق آدم را داد، فرشتگان او را از این امر نهی كردند و به خداوند گفتند كه آدم باعث و بانی بدكاریها و فساد و ریختن خونها خواهد شد. اما خداوند به فرشتگان گفت كه دانش و بینش او بیش از آنهاست، پس آدم را از خاك و گلی با دو دست خود درست و روحش را در وی دمید. به وی نام یاد داد و از فرشتگان خواست از وی تبعیت كنند. همه اطاعت كردند جز ابلیس كه خود را بالاتر از آدم می دانست.
«الله» مهمترین نام خدا:
برحسب تذكرات متعدد در قرآن، نام«الله» نام اعظم خدا شناخته شده است. (اسم اعظم) (در قرآن 22:59 او الله است _ و به جز او خدایی دیگر نیست) این دكترین در حدیثهایی نیز آمده است. (به طور مثال:ابن بابویه 231: الله نام اعظم است نامی است كه بایستی فقط خدا را با آن خطاب كرد. همچنین در ادبیات صوفی نیز به آن برخورد میكنیم….
… ارمنیا: ارمنستان كشوری است كه در منطقه قفقاز بین آناتولیا در غرب، جورجیا در شمال، آذربایجان در شرق و منطقه بینالنهرین (شامل ایران) در جنوب.
تاریخ ارمنیا (ارمنستان) پیش از اسلام، سعی بر این داشت كه از نظر مذهبی و سیاسی مستقل باقی بماند و بین دو امپراطوری بزرگ ایران و روم و یا پارتیان و بیزانتین بیطرفانه قرار گیرد. ارمنستان اولین كشوری است كه در سال 301 دیانت مسیحی را پذیرفت….
در قرون اخیر مسلمانانی كه در خاك ارمنستان زندگی میكردند، چه در آناتولی و چه در قفقاز، بدون در نظر گرفتن آن كه دارای ریشه ارمنی هستند یا خیر، برای آن كه در وطن خود باقی بمانند، بایستی مسیحی باشند، چون فقط مسیحیان ارمنی شناخته میشدند. بعد از قرارداد گلستان 1813/1228 و تركمانچای 1828/1243 ارمنستان جزیی از روسیه شناخته شد. بسیاری از مسلمانان ارمنستان و سایر قسمت های ناحیه قفقاز كه شامل بسیاری از دانشمندان و علما و نخبگان تمیز میشد به نقاط مختلف ایران و برخی به نجف مهاجرت كردند.