ایران، گاهواره تمدن و فرهنگ

اصلان غفاری، 1391، 2012 میلادی

دكتر اصلان غفاری، چهره شناخته شده و دوست‌داشتنی است كه ظرف هیجده سال فعالیت «میراث ایران»، از وی مقالات ارزنده‌ای در این مجله به چاپ رسیده است و خوانندگان ما ایشان را بخوبی می‌شناسند. چندین سال پیش در سفری به دالاس، سعادت دیدار و بهره‌مندی از دانش، مهربانی و تواضع این شخصیت ارزنده را داشتم. مصاحبه‌ جالبی هم با ایشان انجام شد كه نه تنها در «میراث ایران» چاپ شد و بلكه آن را در «میراث ایران گویا» هم با بینندگان در میان گذاشتیم. چند سالی بود كه از وی خط و نشانی نداشتم، تا اینكه این كتاب آموزنده و خواندنی، چند روزی پیش از سفر سن‌دیگو به دستم رسید و در چند ساعت طول پرواز، با اشتیاق و هیجان بسیار به خواندن آن مشغول شدم و پیش از پایان پرواز، این خلاصه را برای خوانندگان گرامی «میراث ایران» فراهم كردم. بایستی خاطر نشان كنم كه از دكتر اصلان غفاری تا به حال كتاب‌های «قصه اسكندر و دارا» (پژوهشی پیرامون سفر جنگی الكساندر مقدونی به خاور)، «حافظ و راه عشق» (پژوهشی پیرامون اندیشه‌های حافظ)، «پذیرش اسلام در ایران» (پژوهشی در علل و انگیزه‌های این پذیرش)، «سالماری در ایران، تقویم، تاریخ‌گذاری در ایران»، «گلبانگ پهلوی، نوشتارهای گوناگون»، «خیام و اندیشه‌هایش، اندیشه‌های خیام و رباعی‌های او»، «داستان اهل سبا، نوشتارهای گوناگون» منتشر شده است.

دكتر غفاری در ابتدای كتاب می‌نویسد: در سن نود و پنج سالگی حس می‌كنم نیروی جسمانی و به ویژه فكریم چنان به ضعف گراییده كه توان تنظیم و تبویب (باب باب كردن كتاب _ میراث ایران) یادداشت‌ها را ندارم. وقتی این موضوع را با دوستان در میان گذاشتم، دوست گرامی و دانشمند، جنای آقای حسین صوتی، آمادگی خود را برای تنظیم یادداشت‌ها وتصحیح آنها و ویراستاری كتاب اعلام داشتند….

در خاستگاه انسان امروزی می‌نویسد: … متأسفانه باورهای دینی و تعصبات نژادی و هدف‌های سیاسی، باعث شده كه گروه‌هایی به منظور یافتن مدارك تاریخی و جغرافیایی برای اثبات نظرات یا بهتراست گفته شود برای تصورات پیش ساخته خود موضوع‌های تاریخی و باستان‌شناسی را چنان دچار آشفتگی نمایند كه محال است پژوهنده‌ای فارغ از اصطلاحات و نامگذاری‌های ابداعی آنها بتواند به پژوهش بپردازد و گمراه نشود. این گروه‌ها كه اغلب زر و زور در اختیار دارند، مسایل نژادی و تاریخی و جغرافیایی و و … را به سوی مقاصد دینی و نژادی و سیاسی خود كشانده و در روزنامه‌ها، ماهنامه، كتاب‌ها و پوستر‌ها و فیلم‌هایی سینمایی در معرض دید و در دسترس همگان قرار می‌دهند…. و مردم عادی خواهی نخواهی زیر تأثیر این تبلیغات قرار گرفته و آنها را باور می‌كنند….

حدس زده شده كه نیاكان انسان‌های امروزی در 45‌هزار سال پیش در فلات ایران یعنی در محدوده بین دریای مازندران و خلیج فارس و زمین‌های میان رودخانه‌های سند و دجله زندگی نموده‌اند و مراحل اولیه تمدن را در این ناحیه گذرانده و با رشد جمعیت و وسایل زندگی در جهان پراكنده شده‌اند…. اقوام به اصطلاح آریایی و یا هندواروپایی یا بهتر است گفته شود یوروآسیایی از هنگامی كه سخنگویی را آغاز كرده‌اند، طبیعتاً با زبان واحدی سخن می‌گفته و پس از آنكه در نتیجه تكامل وسایل و ابزار و …. مجبور و یا قادر شده‌اند مهاجرت را آغاز كنند. قبیله‌ها و خانواده‌ها برحسب محل سكونت جدید و محیط تازه واژه‌های مورد نیاز نوینی برای خود ساخته… ولی آثاری از واژه‌های اولیه و مشترك و اصول سخنگویی در تمام زبان‌های این قبایل باقی مانده است كه خود این مسأله یكی از دلایل بستگی و هم‌نژادی این اقوام در گذشته می‌باشد…:
پدرِ فارسی با Father انگلیسی و Vater آلمانی، Piter لاتینی، Peter یونانی، Pereفرانسوی، Padreاسپانیولی و Pitarسانسكریت.
مادر فارسی با Mother انگلیسی، Mutterآلمانی، Mater لاتینی، Meterیونانی، Mereفرانسوی، Madreاسپانیایی و Matarسانسكریت.
برادر فارسی با Brotherانگلیسی، Bruder آلمانی، Faiterلاتینی، Phraterیونانی، Frereفرانسوی، و Bhratarسانسكریت.
نام و نامه فارسی باNameانگلیسی، Name آلمانی، Nomen لاتینی، Onomaیونانی، Nome فرانسوی و Namaسانسكریت.
دوِ فارسی با two انگلیسی، zwei آلمانی، do یونانی، dos اسپانیایی و deuxفرانسوی.
دختر فارسی با daughter انگلیسی، Tochterآلمانی و …..
همه می‌دانیم كه یهودیان در جهان بیش از سایر ملل علاقه دارند كه نژاد و تبار خود را پاك نگهدارند. حتی از ازدواج با غیریهودی گریزانند. با این همه، اگر خوب دقت شود از لحاظ شكل و قیافه و ظاهر كاملاً به نژاد سفید آسیایی شباهت و بستگی دارند.
… با كمال تأسف مشاهده می‌شود كه شروع فرهنگ و تمدن كه در شمال خراسان بوده و باستان شناسان آن را به نام تمدن مرووانو نام برده‌اند، مؤلف كتاب تاریخ تمدن به نام تمدن تركستان نامیده كه واقعاً خنده‌دار است و كج فهمی تاریخ نویسان و نویسندگان غربی را نسبت به تمدن ایران و خاور می‌رساند….
ویل دورانت زمان زرتشت یا زردشت را 660 سال پیش از میلاد قرار می‌دهد… اما استاد ذبیح بهروز محاسبه كرده است كه زرتشت روز دوشنبه خرداد روز یا ششم فروردین ماه سال یزدگردی 2400 سال پیش از تاریخ مشهور به یزدگردی به جهان آمده است.. به عبارتی تولد زردتشت در سال 1767 پیش از میلاد و رصد او در سال 1725 سال پیش از میلاد است و امسال 1391 خورشیدی و سال 2012 میلادی درست 3779 سال از تولد او و 3737 سال از رصد او می‌گذرد…
نام استان فارس یا پارس از واژه پارس به معنی مقدس و قدس ناشی شده و واژه پارس، پارسی، قدسی و پارسه و پارسا در زبان فعلی پارسی به كار می‌رود… یونانیان به غلط پایتخت ایران و پرسپولیس آن را نامیده‌اند و امروز معلوم شده است كه این نیایشگاه در عهد باستان پارسه نام داشته و مردم از اطراف و اكناف كشور پهناور ایران برای زیارت و نذر و نیاز در آنجا گرد می‌آمده و پیشكش و نذوری تقدیم می‌داشته‌اند و شاهان نیز مراسم نوروزی و جشن‌های تاجگذاری را در آنجا برگزار می‌كرده‌اند….
در زمان انوشیروان و سلطنت طولانی او اگر چه بعد از قلع و قمع مزدكیان مقررات جدیدی درباره مالیات‌ها وضع كرد و اوضاع را سر و صورتی داد، ولی یك موج تمایل به مسیحیت نیز به ویژه در طبقات بالا دیده می‌شود. یكی از پسران انوشیروان به دین مسیحی درآمده بود. خسرو پرویز نیز برای به دست آوردن تاج و تخت به دربار روم روی آورده و با كمك نظامی و با همسری دختر امپراتور روم، كه مسیحی بود، تاج و تخت خود را به دست می‌آورد و بدون شك ارتباط او با مسیحیان بیشتر شده و بعد نیز با گرفتن یك همسر دیگر مسیحی ارمنی (شیرین) و بی‌اعتنایی به روحانیون زرتشتی، آنها را نسبت به دستگاه سلطنت بدبین می‌كند…. در بیشتر دین‌ها و به ویژه دین زرتشتی وعده داده شده كه در آخرالزمان نجات‌دهنده‌ای (سیوشانس) خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد و از همین روایات، مخالفان حكومت ساسانی استفاده نموده و به نفع دین نو تبلیغ می‌كرده‌اند مسلماً یكی از علل پیشرفت اسلام همین تبلیغات بوده است….

به هر حال از این موارد بسیار می‌توان نشان داد كه ایرانیان مسلمان شده همه جا به یاری و كمك سپاه اسلام شتافته‌اند…
جرجی زیدان، نویسنده عرب كه تعصب مسلمانی نداشته ولی تعصب عربی داشته است، می‌نویسد: ‌شمشیر ابومسلم و پول ابوسلمه همدانی، وزیر آل محمد، خلافت عباسیان را برپا كرد. ایرانیان در زمان عباسیان سیاستمداران قابلی بودند. خاندان‌‌های برمك، وهب، قحطبه، سهل و طاهر در تمام دوره اقتدار عباسیان وزارت را در دست داشتند….
نفوذ مانویان در قرن اول اسلامی، نه تنها در مردم عادی و فقها و شاعران، بلكه در وزرا و حتی خلفا را شامل می‌شد. ابوسفیان پدر معاویه نیز مانوی بوده است (لغت‌نامه دهخدا) همچنین هشام خلیفه نیز به مانویت منسوب است و با اوصافی كه از معاویه و یزید آورده‌اند، به طور مسلم آنها نیز مانوی بوده‌اند…. جرجی زیدان می‌نویسد: در دوره نخست خلافت بنی عباس، خلافت و زبان و دین عربی بود، اما سیاست و اداره مملكت تحت نظر ایرانیان بود…. پیامبر اسلام می‌گوید: اگر دانش به آسمان آویخته باشد، مردمی از ایران به آن دست می‌یابند. ایرانیان در زبان عربی معلم عرب‌ها شده بودند. سیبویه كتابی تألیف كرد كه نه كسی پیش از او مانند آن را تألیف كرده و نه بعد از اوتألیف خواهد كرد.
…ابن مقفع (روزبه) كتب كلیله دمنه را به عربی ترجمه كرد كه تا كنون سرمشق درست نویسی در زبان عربی است…. عرب‌ها خط نویسی را اصولاً از ایرانی‌ها فرا گرفتند…
نویسنده توجه خواننده گرامی كتاب «ایران گاهواره تمدن و فرهنگ» را جلب می‌كند كه: «خاستگاه انسان امروزی در چهل و پنج هزار سال پیش، در محدوده فلات ایران بوده و كهن‌ترین و باستانی‌ترین تمدن‌هایی كه تا كنون در جهان كشف شده، در فلات ایران به وجود آمده است. و در این سرزمین بوده كه كشاورزی، شهرنشینی، خط، نجوم، ریاضی، موسیقی، معماری، سازمان حكومتی و خلاصه تمدن و بهزیستی افراد بشر شكل گرفته و از آنجا به سایر نقاط جهان رفته است و به راستی می‌توان ایران را گاهواره تمدن و فرهنگ جهانی دانست.

خواندن این كتاب جالب را به خوانندگان میراث ایران سفارش كرده و آرزو دارم دكتر اصلان غفاری، جوانان ایرانی را سالیان بیشتری از دانش و بینش بهره‌مند سازد.

یادداشت‌های عمر (جلد اول)
نوشته سیدحسین دها
شركت چاپ و انتشارات اقبال لس‌آنجلس
یادداشت‌های عمر، حاصل دیده‌ها، شنیدها، خوانده‌ها و پژوهش‌های اندیشمندانه «سناتور حسین دها» است…. دها همیشه بر این باور بوده است كه عشق ورزیدن به ایران تنها ضامن بقا و مایه عظمت و سرفرازی این پهنگاه حوادث بزرگ تاریخ بوده است…. عرصه زمانی فعالیت‌های بی‌وقفه نویسنده كتاب را…. به سه دوره مجزا می‌توان تقسیم كرد: 1. دوران خدمت وی در نظام آموزشی تا سن سی سالگی مقارن با سلطنت رضاشاه. 2. در دوران دوم فعالیت‌های پربار خویش به عنون عضو عالی رتبه وزارت دارایی…. تا معاونت و ارت دارایی كه تا آخر دوران نخست‌وزیری دكتر مصدق ادامه می‌یابد…. 3. دها در سومین دوره از فعالیت‌های اجتماعی خود یك شخصیت سیاسی است. در این دوران معاونت نخست‌وزیر… تاهشت سال سناتور انتخابی تهران تا پایان رژیم مشروطه سلطنتی به جمهوری….

در فصل اول، اوضاع اجتماعی ایران قبل از كودتای 1299 می‌نویسد: غالباً در خانه‌های اعیان، رجال و بازاریان ثروتمند در تمام مدت سال هفته‌ای یك شب مجالس روضه‌خوانی دایر بود. در این مجالس وعاظ و روضه‌خوانان پس از ایراد وعظ به ذكر مصائب اهل بیت رسول اكرم (ص) می‌پرداختند. واعظ و روضه‌خوانی كه بیش از همه می‌توانست ازحاضران اشك بگیرد، مورد توجه خاص مردم و به خصوص زنان قرار می‌گرفت…. در دوران تحصیل من كه ملاها قدرت داشتند، در مدارس ورزش مورد نفرت و بدبینی بود و آخوندها تعلیم آن را تقبیح می‌كردند و نمی‌گذاشتند كه ورزش به شاگردان یاد داده شود. ملایان همچنین اجازه نمی‌دادند كه دختران به مدرسه بروند. به خاطر دارم كه چند نفر از بانوان روشنفكر به تأسیس دبستان دخترانه همت گماشتند. بانوان نیز با چادر و پیچه به مدرسه می‌آمدند و مدرسه دخترانه سر و صورتی به خود گرفته بود. اما عده‌ای از طلاب مدارس قدیم با چوب و چماق داخل دبستان شده شاگردان را از ‌آنجا بیرون كردند؛ میز و تخته را شكستند و مدیره را كتك بسیار زدند…. بازی با بچه‌ها الك‌دولك، اِكرودوكر، شاه و وزیر، گرگم به هوا، قایم باشك، روروك، تیله‌بازی و از این قبیل بود….

درباره وضع بهداشت مردم و درمان در این كتاب آمده است: … یك مشت طبیب مجاز یا غیرمجاز، غالباً یهودی به طبابت اشتغال داشتند كه اساساً فاقد تحصیلات پزشكی كلاسیك بودند. چنانچه سواد خواندن داشتند یك كتاب طبی از ابوعلی سینا یا حكیم مؤمن به دست می‌آوردند و در موارد لزوم به آنها مراجعه می‌كردند. در هرحال از روی تجربه و ممارست و آدم‌كشی‌های بسیار، اطلاعاتی تحصیل كرده، نسخه می‌نوشتند…. در شهرستان‌ها و به ویژه قصبات و دهات از طبیب مجاز هم اثری دیده نمی‌شد. ولی در عوض، تعداد رمالان و دعانویسان زیاد بود. این شیادان به جان مردم می‌افتادند و دسته دسته نوجوانان را تلف می‌كردند…
درباره حدود تهران می‌نویسد: جمعیت پایتخت از سیصدهزار نفر تجاوز نمی‌كرد…تهران دارای دوازده دروازه بود… در نزدیكی چهارراه حسن‌آباد از برخورد دو خیابان مریضخانه (خیابان سپه) و فرمانفرما (شاپور) به وجود آمده بود. در نزدیكی این چهارراه خیابان یوسف‌آباد و ابتدای قبرستان حسن‌آباد قرار داشت، كه تا پشت خیابان استخر ادامه می‌یافت. این قبرستان در زمان رضاشاه به محل آتش‌نشانی بلدیه اختصاص پیدا كرد. بعدها رضاشاه تصمیم گرفت كه این قبرستان را به باغچه تبدیل كند. سرلشگر بوذرجمهوری، شهردار پایتخت به شاه عرض می‌كند كه «مادر شما در این قبرستان مدفون است». رضاشاه می‌گوید: «مرده كه مرده است، نمی‌شود وسط شهر قبرستان گذاشت. قبرستان باید در خارج از شهر باشد. همین امروز دستور بدهید آنجا را مسطح و تمیز كنند.»…

درباره  توپ مروارید می‌خوانیم: در قسمت غربی محل وزارت كشور (پیش از انقلاب) توپی قرار داشت كه به نام توپ مروارید معروف بود. این توپ كه گفته می‌شد در سابق از پرتغالی‌ها گرفته شده بود، یكی از وسایل نذر و نیاز جوانان و به ویژه دختران دم بخت، شب‌های جمعه وضع تماشایی داشت. جوانان دور توپ جمع می‌شدند و به آن دخیل می‌بستند، بدین ترتیب كه دستمالی به گوشه آن گره می‌زدند و از توپ می‌خواستند كه بخت بسته آنان را باز كند….

در فصل نهم راجع به حمام‌های تهران و آب خوراكی می‌خوانیم: واژه «كنارآب» به جای لغت مستراح به كار برده می‌شد، زیرا رسم این بود كه مردم دركنار نهر آب ادرار می‌كردند. این عفونت‌ها داخل روده و معده مردم می‌شد و غالباً افراد را به امراض مختلف دچار می‌ساخت…

نویسنده در فصل سیزدهم می‌نویسد:… با دو چشم خود دیدم كه پس از شهریور 1320 در دادگستری یكی از فداییان اسلام به نام حسن امامی، شادروان احمد كسروی دانشمند معروف و منشی او را با چاقو از پای درآوردند. این بار هم دولت وقت از ترس آیت‌الله كاشانی جرأت نكرد كه قاتل را دستگیر و محاكمه كند. همین قاتل بعداً عبدالحسین هژیر، وزیر دربار را كه در مدرسه عالی سپهسالار در مجلس عزاداری امام سوم شیعیان و در هنگامی كه از طرف دربار به دسته‌های سینه‌زنی طاقه شال اعطا می‌كرد، به قتل رسانید….
حسین دها درباره نخست وزیری سردار سپه می‌نویسد: … سردار سپه فهمیده بود كه گذشته از عوامل نامرئی دیگر، تنها عامل مؤثری كه مدرس را در شكست دادن او موفق كرد، و جمهوری را برهم زد، دستاویز مذهبی بود. براساس همین نقشه او تظاهرات مذهبی را با شدت آغاز نهاد. ماه رمضان افراد قشون را تشویق به روزه گرفتن كرد. در وزارت‌خانه‌ها روزه‌خواری را ممنوع ساخت. شب‌های احیا در نظمیه و ادارات قشونی همه قرآن بر سر می‌نهادند و خود سردار سپه نیز در آن مراسم شركت می‌كرد. خاطرات دین‌داری وزارت جنگ خود را تازه كرد و به یاد همه آورد كه چطور در شام غریبان با پای برهنه شمع به دست گرفته و چهل و یك منبر را طی كرده است و ارباب جراید به دستور وی تمام این مطالب را با آب و تاب تمام در روزنامه‌ها نوشتند. علاوه بر همه این‌ها جشنی برای ورود تمثال امیرالمؤمنین علی (ع) برپا كرد. آن تمثال را حجج اسلام در موقع مراجعت به نجف رسماً برای سردار سپه فرستاده بودند. اعلامیه‌ای نیز به امضای آقایان حائری و سیدابوالحسن اصفهانی و نائینی، مراجع تقلید منتشر گشت كه در آن از سردار سپه به خاطر چشم پوشیدن از جمهوری قدردانی شده بود و این عمل در واقع در حكم تطهیر و تقدیس شدن او از طرف علمای دینی اسلام بود.

آینده امیدبخش؟ آزادی و استقلال در جهان امروز
فرهاد یزدی
نشر بنیاد داریوش همایون برای مطالعات مشروطه‌خواهی
در پیشگفتار می‌نویسد:‌مبارزه برای دست‌یابی توأمان آزادی و استقلال از مشروطیت در كانون مبارزات ملت ایران بوده است. هنوز هم پس از گذار بیش از یك سده و تجربه ناكامی‌های مكرر، همچنان هدف بزرگ مبارزه بی‌امان ملت ایران باقی مانده است….

در فصل یك، نگاه كلان به جهان می‌نویسد: … غرب از سده شانزدهم پایه‌های تسلط خود بر جهان را فراهم آورد. در ابتدای سده شانزدهم و در رقابت با قدرت‌های مسلط آن روزگار، هنوز هیچ دلیلی وجود نداشت كه اشاره به چنین دوران دراز فرمانفرمایی اروپا بر جهان كند. هیچ قدرت اروپایی و هیچ شهر اروپایی در آن دوران هنوز نمی‌توانست با چین رقابت كند. در دسترس بودن تكنولوژی و دانش، جهان خاور دور و به ویژه چین، سال‌ها از اروپا پیش‌تر رفته بود. حتی در دانش دریانوردی كه سال‌های پس از آن عامل بزرگی در استقرار قدرت مادی غرب بر بخش دیگر جهان گردید. چین سال‌ها از اروپا پیش‌تر بود. اما در این سده بود كه عوامل عینی و فرهنگی، پایه‌های مورد نیاز برای برتری غرب بر جهان فراهم آمد و تا كنون نیز ادامه داشته است….

پس از در هم‌پاشی یك قطب جهانی قدرت، یعنی كمونیسم، با جهان تك قطبی آمریكا روبرو شدند. پیروزی دمكراسی و اقتصاد آزاد به اندازه‌ای آسان و سریع، كه حتی تا اندكی پیش‌تر از نظر پژوهش‌گران نیز غیرقابل پیش‌بینی بود، بسیاری را بر آن داشت كه پایان عصر مبارزات ایدئولوژیك علیه آزادی و دمكراسی را اعلام نمایند. اما قدرت‌گیری اسلام تندرو در خاورمیانه می‌تواند سدی و یا دست‌كم مانعی در برابر گسترش اندیشه آزادی و دمكراسی و اقتصاد آزاد ایجاد كند، باید در نظر بگیریم، در حالی كه جهان پیشرفته به خاطر هزینه و كمبود داوطلب از تعداد افراد زیر پرچم كاسته است، اسلام تندرو با چنین كمبودی مواجه نیست. هر روزه بر تعداد «داوطلبان شهادت» افزوده می‌گردد. هر جنگی بر علیه اسلام سیاسی تندرو، لاجرم به كشته شدن افراد زیادی خواهد انجامید كه قبول آن برای جامعه بشری سخت خواهد بود… دست‌یابی سریع به تكنولوژی نوین و افزایش كارایی تولید تنها راه باقی‌مانده برای جهان توسعه یافته است تا دست‌كم بتواند موقعیت كنونی خود را حفظ نماید…. اقتصاد هند، پس از اصلاحات اساسی اوایل سده 90 به سود مكانیسم بازار جهش خود را آغاز كرد كه تا كنون نیز ادامه دارد. دراین دوره اقتصاد آن كشور كمابیش 7درصد رشد سالیانه بیش از ده برابر شده است و اگر با قدرت خرید داخلی و نه به قیمت‌های به دلار مقایسه كنیم، پس از آمریكا و چین، سومین اقتصاد جهان می‌باشد… در پناه این اقتصاد شاداب كه طبقه متوسط را بالغ بر چهار صدمیلیون نفر كرده است….
.. افزون بر كسری بودجه، آمریكا با مسأله اساسی تأمین بودجه بازنشستگی و هزینه‌های پزشكی به ویژه برای سالمندان روبروست. آمریكا شاید تنها كشور ثروتمند جهان باشد كه بیمه درمانی برای همه وجود ندارد. همراه با رشد اقتصادی، هزینه‌های پزشكی با سرعت بیشتری رشد می‌كنند… هزینه‌های پزشكی از 9٪ تولید ناویژه داخلی در سال 1980، به 16٪ در سال 2008 رسید (آمریكا). این نسبت برای دیگر كشورهای پیشرفته جهان از ژاپن گرفته تا كانادا و سوئیس كمی بیش از 8٪ تا زیر 12٪ می‌باشد. هزینه سرانه پزشكی آمریكا در سال برابر 7538 دلار و برای نروژ كه دومین بالاترین هزینه پزشكی را دارد، 5000 دلار می‌باشد…. هزینه بسیار بالای سرانه پزشكی در آمریكا، همراه با چاقی بیش از اندازه جمعیت، بازنشستگی 78 میلیون نفر در سال‌های آینده و افزایش طول عمر، بر بودجه آمریكا، فشار مضاعف وارد خواهد كرد. برآورد می‌گردد كه نسبت هزینه‌های پزشكی سالمندان و تنگدستان و تفاوت (داده‌ها منهای ستانده‌ها) بیمه بازنشستگی كه همگی باید وسیله دولت تأمین گردد، از10٪ كل بودجه در سال 2010 به 19٪ در سال 2050 خواهد رسید….
تا سال‌ها، آمریكا با تكیه بر نوآوری بدون رقیب در علم و بنگاهای بازرگانی، كه بسیاری آن را به خاطر باز بودن اجتماع می‌دانند، همراه با متحدین نزدیكش با سهم 60٪ از كل تولید جهان (آمریكا و اروپا هر یك با 25٪ و ژاپن با 9٪) قدرت برتر اقتصادی جهان خواهد بود….

جدا از حمله خارجی، چنین به نظر می‌رسد كه ملت ایران نیز به سوی درگیری فراگیر با نظام اسلامی حركت می‌كند. می‌توان خواست‌های اساسی ملت را به تعویق انداخت، به شرطی كه آیند برای ملت و رژیم امیدبخش باشد و امنیت ملی با تهدید جدی روبرو نباشد (نظیر وضعیت چین). آینده ملت و رژیم اسلامی (هم از نظر زور و هم درآمد نفت كه تنها دو پایه باقی مانده رژیم است) امیدبخش به نظر نمی‌رسد و نشانه‌های وخامت بیشتری را به همراه دارد. مدت‌هاست كه از قدرت رژیم تنها زور عریان باقی مانده كه آن هم هر روز رو به كاهش است. از مشروعیت رژیم، حتی سایه كم‌رنگی دیگر باقی نمانده است. بدون مشروعیت، تمام تكیه رژیم بر سپاه پاسداران است…. زور رژیم در سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی آن خلاصه شده است. سپاه پاسداران نیز نمی‌تواند جدا از بدنه ایران باشد. … در «آینده ایران» می‌نویسد: … جمهوری اسلامی زخم‌های عمیقی بر پیكر ملت وارد ساخته است كه برای تیمار آنها نیاز به سال‌ها ثبات و آرامش اجتماعی، احساس حاكم بودن بر سرنوشت و استقلال خود و رشد اقتصادی دارد…. ملت ایران مدت‌هاست كه به این نتیجه رسیده كه مردم‌سالاری همراه با تضمین حقوق فردی، یگانه راه رستگاری ملی است. در ایران دمكرات، دیگر جایی برای سوءتعبیر و سوءاستفاده از خواست استقلال باقی نخواهد ماند. مانند دیگر كشورهای دمكرات، استقلال با دمكراسی همراه خواهد آمد. استواری اراده ملی و حكومت قانون در كشور، شرط لازم برای اعاده اعتماد به نفس زخم خورده ملی را فراهم خواهد كرد. پس از آن، انفجار بی‌همتای توان بالقوه ملی، كه همیشه زیر فشاربوده است، رخ خواهد داد. توان بالقوه عظیم ایران، نوید آینده درخشان و در همكاری با دیگر كشورهای جهان را می‌دهد. ایران دمكرات، وحشتی از رقابت در سطح جهان را به خود راه نخواهد داد. ایران آزاد، یكی از پایه‌های امنیت و نه عامل بی‌ثباتی در منطقه خواهد بود و به احتمال الگوی شایسته در برابر دیگر سرزمین‌های در حال تلاش منطقه، برای حل مسایل خود، ارایه خواهد داد.

دانشنامه منظوم ایران
حماسه، تاریخ، ادبیات، فلسفه، فرهنگ، دین، حقوق و سیاست
به اقتباس از شاهنامه فردوسی
پروفسور سیدحسن امین
Hojjat Co.LtD, U.K. 2012
مركز پخش تهران، 66968488
پروفسور سیدحسن امین این كتاب را به حكیم ابوالقاسم فردوسی به مناسبت هزارمین سال پایان یافتن سرایش حماسه‌ی جاویدان او، شاهنامه، پیشكش كرده است. این كتاب علاه بر پیشگفتار شامل 14 بخش است كه از ستایش خدا، خرد و میهن آغاز و به نمایه‌ی اشخاص ختم می‌گردد.
این كتاب به تقلید از «شاهنامه فردوسی»، «دانشنامه ایران، شاهنامه امین» نام نهاده است…. دانشنامه منظوم حاضر، البته كتابی ادبی‌ست اما ادبیات محض و صرف ادبیات نیست چرا كه ادبیاتی از این دست بینارشته‌ای یعنی نوعی از ادبیات است كه برادر تاریخ و جامعه‌شناسی است…. تأكید ما بر پیوند نزدیك میان ادبیات با سیاست، جامعه‌شناسی و تاریخ به این معنی نیست كه شعر و ادب، مستعمر علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و تاریخ است، بلكه به این معنی است كه هیچ نویسنده، شاعر و هنرمندی، در خلا زندگی نمی‌كند و خاستگاه اقلیمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی او در آثارش تأثیرگذار است… بی‌تردید یكی از مهم‌ترین شاخصه‌های كتاب حاضر، شناسایی بهتر و بیش‌تر پیوند نزدیك ادبیات با اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران، یعنی بازتاب‌های عینی و عملی رخدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران از آغاز تا زمان حاضر است….
از جهت زبان، زبان من، خراسانی‌ست ولی زبان شاهنامه نیست. …من در این اثر بسیار كوشیدم كه واژه‌های تازی را با واژگان پارسی جایگزین كنم، اما در موارد بسیار كه به مشكل برخوردم به احترام بزرگان سخن پارسی همچون مولوی، سعدی و حافظ اما به خلاف فردوسی، هم چنان از واژگان عربی كمك گرفتم…. قالب این كتاب مثنوی است و وزن آن بحر متقارب…
پروفسور امین در توجیه سرایش شاهنامه‌ی حاضر می‌نویسد: اولین شاعری كه شاهنامه را به نظم درآورد، مسعودی مروزی است كه آن را در بحر هزج مسدس محذوف یا مقصور (مفاعیلن، مفاعیلن مفاعیل) سروده است. پس از او دقیقی (329-416ق) و بعد حكیم ابوالقاسم فردوسی، به سرایش شاهنامه در بحر متقارب روی آوردند… شاهنامه امین بسیار درازتر از این‌هاست. با این همه گزیده حاضر در ده‌هزار بیت از مجموعه سی‌هزار بیت به چاپ رسیده است….
نویسم سر نامه‌ام نام دوست
كه زیباترین نام‌ها نام اوست
چو نام خدا بر زبان آورم
پریدن سوی آسمان آورم…
به الهام او غنچه لب باز كرد
به شوقش دلم میل پرواز كرد
در زیست نامه می‌گوید:
من ایرانی‌ام اهل این آب و خاك
كه دارم ز دل دوست این خاك پاك
اگرچه به چنگ غم افتاده‌ام
به نومیدی اما كم افتاده‌ام….
در اندیشه در زندگی و مرگ می‌گوید:
مرا هیچ با این و آن كار نیست
همی با كسم قصد پیكار نیست
به جبر آمدم چون نه با اختیار
خود از زندگی نیستم شرمسار

در بث شكوی می‌نویسد:
مگر شهروند وطن نیستیم
زاهل وطن، مرد و زن نیستیم
چرا مردم ما شده بت‌پرست
چرا زاهد از زور و زر گشته مست
چرا لوطیان سكه بر زر زنند
بسی لاف از اسب و استر زنند
چرا می‌كشد شحنه آن را كه خواست
چرا خواجه فارغ ز چون و چراست
عسس از چه قدرت نمایی كند
به ما بر چرا پادشایی كند
فروهر چرا كشته شد با زنش
فرو شد چرا دشنه در گردنش
چرا كشته آن مرد پوینده شد؟
ز مختاری ما كه جوینده شد؟
الا قتل زنجیره‌یی كار كیست؟
چرا هیچ كس بر سر جاش نیست؟
چه‌ها بود غوغای هشتاد و هشت
چرا گشت كشور پلید و پلشت
به كهریزك آن خشم بی‌حد چرا
نه صددرصد اما سه در صد چرا
شكستید كتف مرا در كرج
به من زور گفتید از روی لج
من از ضرب شست شما شاكی‌ام
خدا را ز دست شما شاكی‌ام
به كس جز خدا سر نیارم فرود
كه جز خدمت خلق، مقصد نبود
چو قلبم ز خونابه لبریز شد
قلم تیغ سان در كفم تیز شد
كنم بار دیگر به حق‌التجا
بدویَم امید است و زو التجا

حافظ و زاهدان ریایی
اردشیر لطفعلیان
دوست و همكار ارجمندمان اردشیر لطفعلیان، دیپلمات سابق، شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار و مترجم برجسته، سال‌هاست كه در همكاری با «میراث ایران»، بسیاری را به نوشته‌ها و كتاب‌های خود علاقمند ساخته است. حال نیز سلسله مقالات خود تحت عنوان «حافظ و زاهدان ریایی»را، كه پیش‌تر در مجله «میراث ایران»، به چاپ رسیده بود، به صورت یك جزوه‌ بسیار زیبا، به دوستداران قلم خود هدیه كرده است.
لطفعلیان می‌نویسد: در میان شاعران بزرگی كه تا كنون درعرصه ادب ایران ظهور كرده‌اند، حافظ مكان و منزلتی خاص دارد. هرچند كه سروده‌های ناصرخسرو، خیام، نظامی، سعدی و مولوی نیز نزد ایرانیان و دیگر پارسی زبانان اقبال تمام یافته و تأثیری شگفت بر روند فكری و هنجار زندگی آنان برجای نهاده است، اماهیچ شاعر و اندیشمندی چون حافظ به خلوت اسرار ایرانیان راه نیافته و مانند او از زبان دل مردم سخن نگفته است….
برای پی بردن به رازهای نهفته باید سوی رندان پاك‌باز دست نیاز گشود:
راز درون پرده ز رندان مست پرس
كاین حال نیست زاهد عالی مقام را
حافظ  بخوبی از  سستی ایمان و خالی بودن چنته روحانی‌نمایان از  هر حقیقت و معنایی آگاه است. او می‌داند كه این جماعت ظاهرساز در كار فسق و فجور تا چه مایه دلیرند. این گروه بر دردكشان بی‌ریا خنده تمسخر می‌زنند، اما كار خودشان به مراتب از آنها خراب‌تر است:
ترسم این قوم كه بر دردكشان می‌خندند
بر سر كار خرابات كنند ایمان را
او سپس در بیت پایانی همین غزل، با گستاخی و شجاعتی تمام بر ادامه راه خود كه رندی و شادخواری و پرهیز  از گستردن دام نیرنگ در راه خلایق با دستاویز خدا و قرآن است تأكید می‌ورزد:
حافظا می خور و رندی كن و خوش باش ولی
دام تزویر مكن چون دگران قرآن را
….
عنان به میكده خواهیم تافت زین مجلس
كه پند بی‌عملان واجب است نشنیدن
مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ
كه دست زهدفروشان خطاست بوسیدن
حافظ اطمینان كامل دارد كه منع و تخدیری كه دكانداران دین خطاب به خلایق می‌كنند، هیچ مبنای اخلاقی و عقیدتی ندارد و تنها هدف آن مرعوب ساختن مردم، محروم ساختن آنها از تصمیم درباره سرنوشت خویش و باز شدن هرچه بیشتر میدان برای تاخت و تاز و قدرت انحصاری خودشان است:
با محتسبم عیب مگویید كه او نیز
پیوسته چو ما در طلب شرب مدام است
و بالاخره می‌نویسد:
باشد كه در آینده‌ای نه چندان دور این بساط دوزخی برچیده شود تا این ابیات دلكش حافظ كه بعد از به سر آمدن روزگار امیر مبارزالدین سروده شده زبان حال مردم ما باشد:
شد آن كه اهل نظر بر كناره می‌رفتند
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
به بانگ چنگ بگوییم آن حكایت‌ها
كه از نهفتن آن دیگ سینه می‌زد جوش
بایستی به همكار ارجمند اردشیر لطفعلیان گفت: دست مریزاد!