امید کوکبی، دانشمندی که به خاطر عدم همکاری با جمهوری اسلامی در زندان است

صدای آمریکا- برنامه این هفته صفحه آخر به امید کوکبی اختصاص دارد – دانشمندی که تنها به خاطر همکاری نکردن با جمهوری اسلامی بیش از پنج سال است که در زندان است، و سه هفته پیش، یک کلیه اش را که در زندان سرطانی شده بود، درآوردند. امید کوکبی ۳۴ ساله متولد گنبد کاووس در خانواده‌ای ساده و پر جمعیت – ۱۱ نفره – است. پدرش معلم است و مادرش خانه‌دار. هشت خواهر و برادر امید مدارج بالای تحصیل را طی کرده و شاغلند – همه با استعداد و برخوردار از رتبه‌های علمی درخشان. امید با رتبه علمی ۲۹ در کنکور سراسری به دانشگاه صنعتی شریف راه یافت، و همزمان در دو رشته مهندسی مکانیک و فیزیک تحصیل کرد. کارشناسی ارشد و دکترا را با بورسی که از دانشگاهی در بارسلون اسپانیا گرفت در آن کشور گذراند. بعد برای دوره تخصصی فیزیک اتمی با گرایش لیزر از دانشگاه آستین تگزاس – که معتبرترین دانشگاه دنیا در این رشته است – پذیرش گرفت. امید در سال‌هایی که در اروپا تحصیل می‌کرد، چند بار برای دیدن خانواده به ایران برگشت. در همان سال‌ها، چه در ایران، چه در اروپا، آمریکا و کانادا بارها برای سخنرانی و شرکت در مجامع، میزگردها، و بحث‌های علمی از دعوت شد. مقاله‌هایش در مهمترین ژورنال‌های بین‌المللی به چاپ رسید. در کنفرانس‌های طراز اول جهانی به عنوان دانشجوی ایرانی دعوت به سخنرانی شد. امید کوکبی را در محافل علمی ایران با این عناوین می‌شناسند: رتبه سوم المپیاد علمی آزامایشگاهی شیمی؛ رتبه برتر کنکور کارشناسی ارشد در چند رشته؛ مصاحبه تلویزیونی در شبکه بین‌المللی خبر در زمینه کاربردهای لیزر در پزشکی به عنوان محقق برتر کشور. او در نامه‌ای به رئیس قوه قضائیه به تمام این موارد اشاره کرده است.


آخرین باری که امید به ایران برگشت، دی ۱۳۸۹ بود. دهم بهمن ۸۹، بعد از حدود یکماه، هنگام برگشت به آمریکا در فرودگاه دستگیر شد. بعد انفرادی، سپس ۱۵ ماه بلاتکلیفی و در نهایت حکم ۱۰ سال زندان به او می‌دهند. چرا؟ چند سال بود که از امید می‌خواستند در برنامه‌های هسته‌ای با آنها همکاری کند، و او نمی‌پذیرفت. آخرین بار، صبح دهم بهمن ۸۹، در دفتر معاون سازمان انرژی اتمی ایران با او اتمام حجت می‌کنند، و نیمه شب در فرودگاه دستگیر می‌شود. خانواده‌‌اش تصور می‌کردند او به آمریکا رفته. از آن سو، استادان دانشگاه تگزاس که قرار بود امید با آنها همکاری کند، منتظر بودند تا با شروع ترم جدید، امید به سر کلاس درس برگردد. تاد دیتمایر و مایک داونر، اساتید بخش فیزیک دانشگاه تگزاس در آستین، از آشنایی و همکاری با امید کوکبی می‌گویند، و استعداد و پشتکارش را تحسین می‌کنند. دکتر آرش علایی پزشک و پژوهشگر ایدز، که هفت ماه را در بند ۳۵۰ زندان اوین با امید گذرانده می‌گوید :”امید هیچ‌گونه فعالیت مشخص سیاسی نداشت که باعث حکم ده سال زندان برای او بشود. او دانشجو بود و تنها فعالیتش در زمینه تحقیق بود. دوست داشت به همکلاسی‌هایش و دانشگاهش کمک کند. وقتی در زندان بودیم به هم‌بندی‌ها زبان انگلیسی و تخصص‌های مختلف یاد می‌داد.”

خود امید کوکبی می‌گوید از سال ۱۳۸۴، دستگاه‌های نظامی حکومت ایران به دنبالش بودند و از او می‌خواستند تا با آنها همکاری کند. او در نامه‌ای از زندان به یکی از همکلاس‌هایش در دانشگاه شریف، که در دوران دانشجویی در خوابگاه هم با او هم اتاقی بوده، می‌نویسد: “بنده از سال ۸۴ در نوبت‌های مختلف برای مدیریت و کار در پروژه‌های فنی مراکز امنیتی-نظامی دعوت شدم. مدارک موثقی دارم که این امر را تصدیق نماید. به عنوان مثال، دعوت به کار در مرکز تحقیقات دانشگاه مالک اشتر اصفهان (وابسته به وزارت دفاع)، ارائه بورسیه تحصیلی دکترا از طرف سازمان انرژی اتمی ایران، و پیشنها‌دهای مربوط به پروژه‌های سازمان صنایع دفاعی. در آخرین نمونه، صبح روزی که در نیمه شبِ آن بازداشت شدم، به سازمان انرژی اتمی دعوت شدم و پس از پیگیری‌های مکررِ آنها، بالاخره مجبور شدم در آنجا حضور پیدا کنم تا در دفتر معاون سازمان، جلسه‌ ای برای گفتگو برگزار شود؛ که بنده نیز پاسخ همیشگی خودم را دادم… این حکم ده ساله، نه برای خطای رفته از کسی، بلکه تنبیهی است برای کسی که حاضر نشده است به خاطر اعتقادش به آزادی انتخاب شخصی برای برگزیدن مسیر زندگی شخصی‌اش، در داخل سیستم امنیتی و نظامی علی‌رغم ارائه انگیزه‌های مالی و فنی فراوان آن مشغول به کار شود.”

۲۴ روز بعد از بازداشت و حبس در انفرادی، اجازه یک ملاقات دو دقیقه‌ای با خانواده به امید کوکبی داده می‌شود. هشت ماه بعد، برای اولین بار اجازه می‌یابد با وکیلش ملاقات کند. باز هم پنج ماه طول می‌کشد تا دادگاه برایش حکم صادر کند: ده سال زندان. اول می‌گویند جاسوس آمریکاست. اما دو ماه و نیم بعد از این که قاضی صلواتی حکم ۱۰ سال را برایش صادر می‌کند، در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ خبرگزاری سپاه می‌نویسد: “جلسه ابلاغ حکم ۱۳ نفر از عوامل جاسوسی رژیم اشغالگر قدس در شعبه ۱۵ انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد. این متهمان از طریق کانال‌های ماهواره‌ای و تبلیغات کاذب، جذب سرویس‌ جاسوسی موساد وابسته به رژیم اشغالگر قدس شده بودند. متهمان جاسوسی برای رژیم اشغالگر قدس ضمن ملاقات با عوامل آن رژیم و آمریکا با وعده‌های پوشالی و با دریافت امکانات و پول در زمینه‌های مختلف جاسوسی می‌کردند. جلسات مختلف و متعدد این متهمان با حضور وکلا و نماینده دادستان و با لحاظ تشریفات قانونی برگزار شد و متهمان از خود دفاع کردند. پرونده این متهمان منجر به صدور حکم شد و امروز حکم دادگاه به متهمان ابلاغ شد.” مطلقاً دروغ است. تنها قسمت راست خبر این است که ۱۳ نفر را به عنوان جاسوس اسرائیل، نزد قاضی صلواتی بردند و از آنها فیلم گرفتند. هیچ دفاعیه‌ای در کار نبود، از جلسات متعددِ مشترکِ وکیل و دادستان و متهمی خبری نبود. امید کوکبی که جزو آن ۱۳ نفر بود و از او هم فیلم گرفته شد، هیچ صحبتی نکرد. فردای انتشار این به اصطلاح خبرِ خبرگزاری فارس، سیمای جمهوری اسلامی، همان فیلم را پخش کرد، مؤسسه تبیان متعلق به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، فیلمی در همین رابطه ساخت و روی وبسایت گذاشت که در آن گفته می‌شد شماری از متهمان دوره‌های آموزشی جاسوسی را در اسرائیل گذرانده بودند.

چرا امید کوکبی را جاسوس اسرائیل معرفی می‌کنند؟ شاید به خاطر این که آمریکا دیگر دولت متخاصم نیست، آقایان اسرائیل را دولت متخاصم می‌دانند. هرچند وزارت خارجه جمهوری اسلامی رسما اعلام کرده از نظر ما هیچ کشوری کشور متخاصم محسوب نمی شود. به هرحال، مهم نیست که بگویند جاسوسِ چه کشوری هستی. وقتی فردی را بازداشت می کنند یا حکمی می‌دهند، باید یک اتهامی هم به فرد نسبت بدهند. دادگاه علنی و عادلانه هم که در کار نیست. بنا به مصالح نظام مقدس، هر کاری بخواهند، می‌کنند. امید کوکبی ۲۰ تیر ۱۳۹۰ نامه‌ای به آیت‌الله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه نوشت که در آن آمده بود: “نه سن من اقتضای داشتن اطلاعات ویژه‌ای را داشته و نه پست و مقام دولتی داشته‌ام که از چیزی اطلاعات داشته باشم یا دسترسی به هرگونه اطلاعات طبقه بندی شده داشته باشم. متأسفانه اصرار بازجویان بر القاء و دیکته مطالب و برداشت‌های خودشان از مسائل متعارف مجامع علمی و دانشگاهی تمامی نداشت. آنها متونی را به من دیکته می‌کردند که تحت فشار و خشم و فریاد بوده تا بتوانند آنچه خود می‌خواهند برآورده شود. تمام بازجویی‌ها در زمان اقامت من در سلول انفرادی در شرایطی مملو از خشم و فریاد و ارعاب و فشارهای روانی و عاطفی و ذهنی بازجویان به همراه فریب و اغفال انجام شد، آن هم برای کسی مانند من که در تمام دوران زندگی در شرایط علمی و آکادمیک و به دور از زور و اجبار و فشار پروش یافته‌ام.”

در نهایت به او گفته شد هر آنچه به عنوان بورس تحصیلی یا پول چاپ مقاله در نشریات علمی گرفته‌ای، همه دستمزد جاسوسی است. در پرونده‌اش هم نوشته شده چهار هزار یورو کسب مال نامشروع! و استادان دانشگاههای اروپا و آمریکا هم که با آنها ارتباط داشتی، همه کارمند سازمان سیای آمریکا و موسادِ اسرائیل‌اند. بنابراین، تو جاسوسی، مجازاتت هم با عطوفت اسلامی ۱۰ سال زندانِ بی ملاقات و بدون پزشک وگاهی برای تنبیه، بدون غذاست. اگر سرطان هم بگیری، چنانچه عطوفت اسلامی شامل حالت شود و تو را به بیمارستان ببرند، عضو سرطانیِ را از بدنت خارج می‌کنیم، ولی از زندان آزادت نمی‌کنیم؛ و البته کلیه راستش را که سرطانی شده بود، درآوردند. امید کوکبی پیش از زندانی شدن سالم بود. اما در جریان حبس انفرادی درد کلیه گرفت. ماجرا مربوط به پنج سال پیش است. خودش در نامه‌ای از زندان نوشته در جواب درخواست برای این که مرا به بیمارستان ببرند، تنها به من آسپیرین می‌دادند تا دردم ساکت شود. بعد از پنج سال، آن دردها به سرطان بدخیم کلیه تبدیل شد. وقتی خبر جراحی این فیزیکدانِ زندانی با واکنش‌های داخلی و بین‌المللی رو به رو شد، دستگاه قضا چنین پاسخ داد:
اینچنین است رفتار نظام مقدس جمهوری اسلامی با دانشمندان.
این به اصطلاح “جاسوس” چه کرده؟ مسئولان قوه قضائیه می‌گویند کسی که به کشور و مردم خود خیانت کند، باید مجازات شود! خیانت کردن به مردم و کشور چیست؟ این که امید نخواهد با برنامه‌های موشکی و هسته‌ای دولت ایران همکاری کند. به نوشته ی خودش، کار کردن در سازه‌هایی که فعالیت‌هایش به ضرر بشریت باشد برایش خط قرمز است. از نظر سخنگوی دستگاه قضایی این، خیانت به مردم است. در ایران چه کسی به مردم و منافع مردم خیانت ‌‌می‌کند، چه کسی مجازات می‌شود! اما در کشورهای دیگر، رسانه‌ها طور دیگری به امید کوکبی نگاه می‌کنند: از زمانی که او به زندان افتاد، برای نهادهای مختلف علمی، دانشگاهی، پژوهشی و خبری، بیش از پیش به یک شخصیت آشنای علمی تبدیل شد.  در مقاله‌ای در واشنگتن پست به قلم هربرت بِرک، رئیس کمیته جامعه فیزیکدانان آمریکا در سازمان آزادی بین‌المللی دانشمندان آمده: “در حالی که روند مذاکرات هسته‌ای ایران به مرحله توافق عملی رسیده، دوره زندان یک دانش آموخته فیزیک دانشگاه تگزاس، در اوین، به پنج سال رسید چون امید کوکبی نخواسته است در تحقیقات علمی که به اعتقاد او به ضرر بشریت است، همکاری کند.”

هفته نامه بین‌المللی نِیچر (طبیعت) با اشاره به نامه امید کوکبی از زندان می‌نویسد به کوکبی گفته‌اند به شرطِ همکاری با برنامه‌های نظامی آزادت می‌کنیم. هيجده برنده جايزه نوبل هم در نامه سرگشاده مشترکی خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، برای چندمين بار از او خواستند تا اميد کوکبی را از زندان آزاد کند. اینها هزینه‌هایی است که پشت سر هم جمهوری اسلامی را به جامعه جهانی بدهکار می کند. بیش از ۱۶ هزار دانشگاهی، وکیل دادگستری، محقق، دانشمند از ایران و کشورهای دیگر در نامه‌ای به بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل، از او خواستند که در چارچوب قوانین بین‌المللی به جمهوری اسلامی فشار بیاورد تا امید کوکبی آزاد شود. شیرین عبادی، نسرین ستوده، محمد ملکی، جعفر پناهی و … در شمار امضاکنندگان نامه به دبیرکل سازمان ملل‌اند. به گفته خانم عبادی: “در حال حاضر هم بر طبق قوانین ایران – که اعلام می‌دارد ‘اگر تحمل زندان برای یک زندانی غیرممکن باشد – که در مورد ایشان این شرایط هست – می‌توان او را از بودن در زندان معاف کرد.’ اینها، اضافه بر بی‌گناهی او، باعث می شود که هر چه زودتر از زندان آزاد شود. من خودم بارها و بارها با آقای احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در مورد وضعیت امید صحبت کرده‌ام. آقای شهید و همچنین شورای حقوق بشر، هر کدام به سهم خود آزادی امید را درخواست کرده‌اند. اما قوه قضائیه قبول نکرد. ما گفتیم شاید دولت ایران – اکنون که ادعا می‌کند قصد اجرای قوانین بین‌المللی را دارد، و در نظر دارد چهره قابل قبول‌تری از خود به دنیا نشان بدهد، حداقل حرف آقای بان کی مون را گوش کند و این جوان نخبه بی‌گناه را از زندان آزاد بکند.”

از زمان بازداشت امید کوکبی در ایران، دانشگاه آستین تگزاس هر سال برنامه‌هایی در حمایت از او برگزار می‌کند. دانشجویان، استادان و مدیران دانشگاه می‌گویند مردم دنیا باید بدانند که ما در اینجا به فکر امید هستیم. ده روز پیش دانشجویان دانشگاه تگزاس مراسمی برگزار کردند که به گفته یکی از دانشجویان، هدف از آن جلب توجه افکار عمومی به وضعیت نگران کننده امید کوکبی، و اعلام موضع دانشگاه آستین در قبال حبس او بود. رئیس دانشگاه آستین در نامه‌ای به غلامعلی خوشرو نماینده ایران در سازمان ملل خوادستار آزادی امید شده است.
در واقع این بار مهمترین دانشگاه فیزیک لیزری جهان درخواست آزادی فیزیکدان جوان ایرانی را به راهروهای سازمان ملل کشانده است. اینها هزینه‌هایی است که جمهوری اسلامی ایران در زمینه حقوق بشر متحمل می‌شود.

دکتر فیروز نادری، دانشمند سرشناس ایرانی‌ ـ‌ آمریکایی و مدیر اکتشافات منظومه شمسی ناسا که به پاس خدماتش به دانش نجوم، ناسا اخیراً سیاره‌ای را به نامش کرد، در پیوند با امید کوکبی، می‌گوید “چرا مسئولان جمهوری اسلامی از نخبگان مهاجر ایرانی می‌خواهند به کشور برگردند؟ کشوری مثل آمریکا نام شما را روی یک سیارک می‌گذارد، دیگری شما را به تخت بیمارستان زنجیر می‌کند. بعضی‌ها از من می‌پرسند: چرا به ایران برنمی‌گردی و به کشور خودت خدمت نمی‌کنی؟ پاسخ من این است: اگر جدی می‌گویید، اول امید را آزاد کنید بعد دیگران را به کشور دعوت کنید.”

اگرچه امید کوکبی به نمادِ دانشمندان ایرانی زندانی در جمهوری اسلامی تبدیل شده، اما اعتراض دکتر فیروز نادری، اعتراض به واقعیتی است که فقط شامل امید نمی‌شود. حمید بابایی، دانشجوی دکترای امور مالی دانشگاه لی‌یژ بلژیک. ۵ مرداد ۱۳۹۲ با همسرش برای دیداری یک ماهه به ایران برگشت. دو هفته بعد، وزارت اطلاعات احضارش کرد – همین وزارت اطلاعات دولت تدبیر و امید که از ایرانیان خارج از کشور دعوت به برگشتن و همکاری می‌کند. به او گفتند باید از فعالیت دانشجویان ایرانی در بلژیک اطلاعات در اختیار وزارت بگذارد. یعنی در واقع یکی از سپاهیان گمنام امام زمان در بلژیک بشود. حمید بابایی که عضو یکی از تیم‌های تحقیقاتی دانشگاه لیژ هم هست، پیشنهاد وزارت اطلاعات را رد کرد و گفت من دانشجو هستم و تنها تیمی که در آن عضویت دارم تیم تحقیقات کارهای دانشگاهی‌ام است. نمی‌خواهم خبرچین و اطلاعاتی بشوم. او را به سلول انفرادی در بند ۲۴۰ و ۲۰۹ اوین بردند. روز سی‌ام آذر ۹۲ اعلام کردند “حمید بابایی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، با اتهام جاسوسی و ارتباط با دُوَل متخاصم به ۱۰ سال حبس (۶ سال تعزیری و ۴ سال تعلیقی) محکوم می‌شود.”

دادگاهش ده دقیقه طول می‌کشد؛ بدون وکیل، و بدون هیچ دفاعیه‌ای. تنها یک وکیل تسخیری در جلسه دادگاه بود که در طول محاکمه کاملا ساکت بود. حمید بابایی در ۱۳ بهمن ۹۲ از بند ۳۵۰ اوین نامه‌ای نوشت به این مضمون: “دورادور که حرف‌هاى دولتمردان را مى‌شنيدم، با شوقى بسيار و به عزم خدمت به ميهنم به ايران آمديم اما افسوس که روزىِ درد نصيبمان گشت. از روز اول تا کنون شاهد رفتارهاى به شدت زشت و به دور از اعتدال وزارت اطلاعات بوده‌ايم که به هيچ وجه مستحق آن نبوديم.” “در اينجا يادآورى يک نکته برايم شيرين، و به مانند مرهمى است بر آنچه به ما گذشت. آن نکته اين است که خوشحالم که خود را در کنار هموطنان دربند خود، در بند ٣۵٠ اوين مى‌بينم اينجا از نزديک به واقعيات و حقايقى رسيدم که در هيچ کتاب و روزنامه و سايت شبکه تلويزيونى يافت نمى‌شود.” “همدانشگاهى‌هاى قديمى من در دانشگاه شريف در اينجا محبوس‌اند و پس از سال‌ها توانستم بار ديگر آنها را از نزديک در بند ٣۵٠ اوين ملاقات کنم. اينجا تعدادى از نخبگان و اساتيد دانشگاه‌های برتر کشور، فعالين کارگرى، مدنی و دانشجویی محبوس‌اند، افرادى که ساليان عمر خود را وقف پيشرفت سازندگی و آبادانی کشور کرده‌اند. اينجا دانشگاه است. اينجا اوين است. اينجا خبرى از اعتدال و تدبير و اميد نيست. اينجا مردمانی زحمتکش و مغزهايی مشکل گشا مورد بى‌مهری قرار گرفته و با احکامی ظالمانه محبوس‌اند. اينجا در نهايتِ تاسف، احکامی قرون وسطايی حاکم است.”

بابایی در نامه‌ای به همسرش چنین می‌نویسد:
“با چه شوقی به ایران برگشتیم و چه بر سرمان آوردند. به یاد دارم که آرزو کردیم هر چه سریع‌تر درس‌مان را به اتمام برسانیم تا هر دو نوروز ۹۳ را در ایران باشیم. ای کاش برنمی‌گشتیم و این تراژدی دردناک برای‌مان پیش نمی‌آمد و همین تصویر تکراری آسمان ایران را از ورای سیم‌خاردار‌ها نمی‌دیدم. می‌خواهم بدانی که در تمامی این سال‌ها من محکم‌تر و استوار‌تر از همیشه حبس را خواهم گذرانید و آنچه باقی خواهد ماند عزت برای تو و من و کوله‌باری از تجربه خواهد بود.” حمید قاسمی شال، همراه با برادرش به اتهام جاسوسی و همکاری با سازمان مجاهدین خلق پنج سال را در زندان گذراند تا آن که از او رفع اتهام شد. اما برادرش البرز، در زندان جان باخت. آقای قاسمی که سه سال و نیم با امید کوکبی هم‌بند بوده، از تجربه‌های مشترک با امید در بند ۳۵۰ زندان اوین می‌گوید: “زمانی که تحقیقات بازجویان بند ۲۰۹ از امید کوکبی تمام شد، او را به بند ۳۵۰ انتقال دادند. فکر می‌کنم اوایل سال ۲۰۱۲ بود. بعد از شش ماه با امید دوست شدم و به هم نزدیک شدیم. امید شخصیتی استثنایی دارد. اتهامات بی‌پایه و اساس جاسوسی که به او بسته‌اند، هیچ سندی برای اثباتش وجود ندارد. تنها جرمش همکاری نکردن با دستگاه‌های ایران است.” “امید عشق به مطالعه داشت. در بند زندان روی تخت طبقه سوم می‌خوابید و کتابخانه‌ای روی تخت درست کرده بود؛ همه از کتاب‌های علمی. هر وقت او را می‌دیدی سرگرم خواندن کتاب بود.” “رأی دادگاه تجدیدنظر که برای امید کوکبی صادر شده، گزارش وزارت اطلاعات روی پرونده است، نه رأی قاضی. حرفهایی که به عنوان سند و مدرک به آنها اشاره شده، اصلاً پایه و اساس ندارد.” “امید می‌گفت زمانی که در بند ۲۰۹ در سلول انفرادی بود، بازجوها به او چشم‌بند می‌زدند و با کلک و دروغگویی از او اقرار می‌گرفتند، به این ترتیب که می‌گفتند این‌ها را که ما می‌گوییم اقرار کن و ما به تو کمک می‌کنیم. آنچه را که او تحت عنوان بورسیه برای تأمین هزینه تحصیلش دریافت کرده بود، به پای دستمزد از سازمان‌های جاسوسی آمریکایی گذاشتند. مورد ضرب و شتم هم قرار گرفت.”

“امید سنگ کلیه داشت و یکی دوبار به بهداری بیمارستان منتقل شد. در آنجا به غیر از آسپیرین چیزی به او ندادند. یکبار هم گویا برای شکستن سنگ کلیه به بیمارستان منتقل شد و برگردانده شد. شروع بیماری کلیه‌اش از آنجا بود.” “امید کوکبی الآن یک گروگان است در دست دولت جمهوری اسلامی؛ گروگان تحصیلات و تخصص خودش است. به او گفته‌اند یا با ما همکاری کن و اطلاعاتت را در اختیار ما بگذار یا زندگی‌ات را نابود می‌کنیم – و واقعاً دارند این کار را می‌کنند.” دکتر محمد ملکی، رئیس پیشین دانشگاه تهران، که در سال‌های اخیر حبس‌های بسیار کشیده، با اشاره به عمل جراحی کلیه امید کوکبی گفت: “وقتی خبرِ وضعیت جسمانی یک دانشجوی ممتاز دانشگاه صنعتی شریف که سال‌هاست زندانی است، در ایران و جهان پخش شود، دانشجویان و استادان دانشگاه صنعتی شریف و دیگر دانشگاه‌ها چه عکس العمل نشان خواهند داد؟ آیا نباید به اعتراض برخیزند؟ این شتری است که ممکن است درِ خانه یک یک شما زانو بزند.”