مرا بخیر تو امید نیست … شر مرسان

کوروش کلهر

محمد علی فروغی یکی از با ارزش ترین دولت مردان تاریخ معاصر ایران ، داشتنِ«دولت-ملّتِ مدرن» را از عوامل اصلیِ استقلال و ترقّی ایران می دانست و معتقد بود:

« باید کاری کرد که ملّت ایران،ملّت شود و لیاقت پیدا کند، و إلاّ زیر دست شدن‌اش حتمی است.»

ولی شوربختانه  اضافه نکرد و شاهد این ایام نبود که ملت – دولت شدن محتاجِ  داشتن افرادی نظیر اوست… و بی محابا  میبایست ادعا کرد،   که چه در درون و یا چه در برون ایران،  میدان در بیرون انداختن گروهی دزد، شارلتان و پشت سرهم انداز، که ایران و مردمش  را بروز سیاه نشانده اند… پر از… خالیست.

تنها، نگاهی کوتاه به فعالیتِ  سازمانهای دهن پر کنِ اپوزیسیونِ حکومت مافیا صفت ایران، از چپِ چپ تا راستِ راست و از بالا تا به پائین…

کافیست، که نبود و خلع نسلی نو، روش و فکری نو و جوان را … در برابر استخوان پوسیده هایِ صندلی  نشینِ این گروه ها … شاهد بود.

افرادی  که  در طی  متجاوز از چهاردهه بجز رجز خوانی و ادعا های پوسیده حاصلی نداشته اند  و اگر امروز دنیای خاکی را ترک کنند بجز یک سری اراجیف، بدون شک حاصلی دیگر عرضه نکرده وحتی در این مدت، نفر دومی که جای خالی بی ارزششان را پر کند  “تربیت” نکرده اند، میبایست شاهد و رقم زن  آینده سیاهی برای ایران باشند.

محمد علی فروغی معتقد بود که:

“بی تربیت ، آزادی وُ قانون نتوان داشت “. و میگوید:

“در مملکتِ ما حرف‌های مُهمل، زود مؤثر می‌شود و نتیجه می‌دهد،اما حرف‌های حسابی به خرج هیچ‌کس نمی‌روَد

افراد مردم ایران مطلقاً یک منظور و مطلوب دارند و آن پول است و برای تحصیل پول

از هرطبقه و جماعت و صنف باشند نگذشته

… از دزدی و مسخرگی وهیزی، فقط یک راه پیش گرفته‌اند

که به اسامی مختلف: آنتریک‌بازی و حُقّه‌بازی و تملّق و هوچیگری

و شارلاتانی و غیره خوانده می‌شود و اسم جامع آن، بی‌حقیقتی است(1)

«...اگر بپرسید چه باید کرد؟ و چاره چیست؟ بی‌تأمل عرض می‌کنم باید ملّت را تربیت کرد»(1)

منظور فروغی از “تربیت” آموزش  و انسان سازی توسط استادان عاشق وطن و تعلیم دیده است ، نه از بی ادبان. چون در غیر این صورت سوسیسِ ساخته و پرداخته شده  از دور انداختنی های  قسمت های اصلی و قابل استفادهِ گوشت… تنها تغیر صورت میدهد نه ماهیت.

اینک متجاوز از چهار دهه سپری شده است… حال

خانم ها و آقایان علمدار اپوزیسیون…

میدان را خالی کنید. دو نسل  جوان حاصل  از اشتباهات نسل من وشما آماده تر از آنند که جایگزین حرکت نجات کشورشان باشند…

دیگر بس کنید

آنچه در چنته داشتید عرضه کردید و بی نتیجه بود.

لاف های بیشمار زدید، و تنها مطاعتان فروش امید بود…و بدون برنامه ای نتیجه بخش،

 ونتیجتا

بجای آموزش از اشتباهاتِ تان، به تکرارش پرداختید، چون مطاع دیگری ندارید.

بجای ساختِ نفر ویا گروه رهبری، امید به یک فرد بستید واو  هم بصور مختلف، با لغات و جملات بیشمار و گفته  های شیر فهم کن بارها اعلام کرد ،

من رهبر بر اندازان رژیم جمهوری اسلامی نیستم…

من وکیل ملتم… واز حق نگذریم، موکل هم دارد.

ولی چشم بستید و آرزو کردید که به امید پروردگار…”انشا الًهه گربه است”

بجای همدلی و تنها بخاطر نجات میلیون ها ایرانی، براه درستی بجز حلمن مبارز طلبی نرفتید. چون در باور غبار آلودتان… سگ شما زیبا تر از سگ همسایه بود!

 و شوربختانه تنها … بصورت سرابی  به تاریکی شب پیوسته اید.

ولی  هنوز با  وجود ذکر این حقایق تلخ ، رخست طلب میکنم، تا در برابر تمام خرده گیری های چهل و دوساله، بصورتی خلاصه و خالسانه  واعتراف به تمام ناکار آمدی های اپوزیشن رژیم  اسلامی در ایران، اذعان و اعلام  کنم…

که دستمریزاد از اینکه سپر نیافکندید و تسلیم نشدید…. که خود در مقام خود، با ارزش بوده ولی سرانجامی نداشته است.

میبابست شجاعانه ، اذعان به ناکارآمد بودن فعالیت های  و سپری شدن دوران خود کنید…و میدان  ومشعل مبارزه را به نسل جوان بسپارید.. ولی تنهایشان نگذارید ، چون وجود شما باعناوین مختلف در پشت میدان مبارزه قابل استفاده، اما در صورت ادامه آنچه قادر به انجامش نیستید….

بخیر شما امیدی نیست، تنها شر مرسانید.

_______________

(1)علی میر فطرس… “فروغی در ظلمات”