در آستانه سال نو: بازبینی گذشته

سخنی با خوانندگان – شاهرخ احکامی – شماره ۶۴، زمستان ۱۳۹۰

سال نو مسیحی را از صمیم قلب به همه خوانندگان تبریك و تهنیت گفته و امیدوارم سال پردغدغه، پرآشوب، ناآرامی و ویرانی، جایش را به سالی پر از صلح و صفا، صمیمیت و آرامش در سرتاسر جهان بدهد و به خصوص مردم ستمدیده و زجركشیده ایران پس از سالیان دراز خفقان و فشار به آزادی و رفاه وسعادت دست یابند. ۳۳  سال است كه مردم ایران به خاطر اقدامی كه پدران و مادران آنها، با خیال واهی رهایی از یوغ سلطه چكمهپوشان نظامی و رسیدن به بهشت آزادی و برابری و صلح انجام دادند، در مبارزه و مقاومت بسر میبرند و در این همه سال جز سركوب خشن و كشته شدن و قربانی دادن چیزی نصیبشان نشده است. نه تنها این، بلكه ندانمكاریها و تكرار اشتباهات، زندگی كودكان امروز  و نسلهای آینده را نیز از  صدمات و لطمات ناشی از آنها بینصیب نگذاشته است.

چند روز پیش یك پست الكترونیك داشتم كه نمیدانم جدی بود و حقیقت دارد، یا ساخته و پرداخته فردی زیرك و نكتهسنج  است. در آن نامه نوشته شده بود: خلخالی چند روز بعد از دستگیری هویدا، در زندان اوین به ملاقات او میرود. وقتی از اوضاع و احوالش سؤال میكند، هویدا اعلام رضایت میكند و میگوید تنها مشكلش كوچك بودن سلولش است.. خلخالی جواب میدهد كه این سلولها را خود شما برای انقلابیون ساخته بودید كه حالا نصیب خودتان شده است. هویدا جواب میدهد: میدانم. گفتم كه شما برای آینده خودتان بزرگترش را بسازید. اینكه این، یك شوخی غمانگیز و دردآور است و یا حقیقت، بهرحال كُنهِ مسأله، بسیار جدی و تأملبرانگیز است. آیا سرنوشت حاكمان كشورهایی نظیر ایران همچنان است كه در عراق بود؟ عراقی كه پس از ساقط كردن رژیم سلطنتی توسط عبدالكریم قاسم، كودتا پس از كودتا به خود دید و بالاخره حكومت جبار و قصابی نظیر صدام كه در نهایتِ تحقیر و سرافكندگی عاقبت گلویش را طناب جلاد به آن وضع رقتانگیز فشرد و  از طرف دیگر مردمش هر روز و هر شب هدف خمپاره و بمب و گلوله دشمن هستند و همسایه، همسایه را میكشد و همشهری، همشهری دیگر را از پای درمیآورد. یا در لیبی، با وجود تلاش چهل و چند ساله قذافی در سازندگی و آبادانی كشورش با اِعمال دیكتاتوری، عاقبت با آوارگی و خفت به چنگال دژخیمان و دشمنانش گرفتار شود و با آن خفت كشته شده و جسدش به صورتی نامعلوم در چالهای مدفون گردد.

آیا تحمیل خفقان و فشارهای نامتعارف اجتماعی بر زندگی ملتی كه سرنوشت خود را به  دست حكومت داده، شیوه درست حكومت كردن است یا اشتباهی است فاحش ونابخشودنی؟

در این شماره و برای اولین بار، پشت جلد «میراث ایران» را به مقبره و منشور بزرگ مرد تاریخ ایران، كورش كبیر مزین كردهایم. مردی كه شاید اولین تنظیم و تدوین كننده و مجری سیستم اداری و مملكتداری درست در جهان بوده و در رفتار و كردار و منشورش، از عدالت و برابری و برادری و پناه دادن به بیخانمانها و اسرای جنگی بوده است. دلیل انتخابِ سمبلی از این بزرگ مرد تاریخ ایران، اخبار تأسفباری است كه اخیراً پیرامون تغییر كتابهای درسی تاریخ در مدارس مبنی بر حذف تاریخ پیش از اسلام از آنها منتشر میشود.  سردمدار این نظر و تفكر ضد ملی،  عدهای از چهرههای برجسته حكومت و رسانههای گروهی نوشتاری و صوتی وابسته به آنها میباشند. طبیعی است كه انتشار اخبار  از این دست، موجب نگرانی و هراس دوستداران و دلسوختگان فرهنگ و تاریخ ایران است كه نكند با این اعمال مذبوحانه و مسمومكننده، مطابق میل دشمنان ایران، آنچه كه ایران و ایرانی بدان افتخار میكرده، كاملاً محو و نابود گردد و جایش را وابستگی و توهین و تحقیر بگیرد….

در سفری كه اخیراً به یونان و تركیه داشتم، از دقیقهای كه پا در خاك یونان گذاشتم تا آخرین لحظه، با هر فرد یونانی كه برخورد میكردم، درعین حال كه اعتقادات مذهبی و مسیحیگریشان تا حد افراط و تعصب خودنمایی میكرد؛ و قدم به قدم كلیسا و در هر گوشهای عبادتگاهی میدیدی، اما بزرگترین افتخار آنها تاریخ و فرهنگی است كه اجدادشان برایشان به یادگار گذاشتهاند. یونانیها با افتخار افسانههای خدایان یونانی مانند زئوس و زنان بیشماری كه به همسری گرفت و از آنان خدایان دیگر یونان را به وجود آورد بازگو میكنند. حفظ و نگهداری این افسانه نه تنها در اذهان مردم یونان، بلكه در اذهان مردم دنیا توسط حكومتها  از اهمیت خاصی برخوردار است و مایه افتخار یونانیها است.

مردم یونان چنان با این تاریخ و ادبیات و گذشته خود آشنا هستند كه هركس می تواند از هر خرابه به جا مانده از گذشتههای دور، برای منِ خارجی ساعتها داستان تعریف كند.  برای من نكته جالب دیگر اینكه در داخل كلیساها، مانند مساجد و امامزادههای ما، نذرها و دخیلهای بسته شده دیده میشد و مردم معجزات عجیب وغریبی را به تمثال حضرت مسیح و یا حضرت مریم نسبت میدادند. از دیدن این همزیستی فرهنگ اسطورهای خدایان یونانی و دین مسیحی انسان گیج و مبهوت میشود. چطور مذهب پر تعصب و خرافی این مردم، مانع از زنده نگهداشتن آن همه آثار تاریخی اجدادشان در هزارها سال پیش از این نمیشود و اینكه آنها چقدر راحت و با اعتماد به نفس از این گذشته خود یاد میكنند.
در طول تاریخ چندهزار ساله یونان، ایرانیها، رومیها، اسكاندیناویها، تركهای عثمانی، اعراب، آلمانیها، ایتالیاییها و اقوام دیگر به آنها حمله كردهاند و ویرانیهای زیادی به بار آوردهاند. ولی یونانیها ضمن یادآوری آن حملات، به آسانی از آنها میگذشتند، به جز حمله تركان عثمانی، كه از چپاول،خرابی، كشتار و به آتش كشیدن سرزمینشان با خشم و كینه صحبت میكردند. از افتخارات یونانیهاست  كه تركان نتوانستند یونانیها را مسلمان كنند و آنها همچنان مسیحی ماندند…
پس از یونان، در تركیه هم آثار باقیمانده از  رومیها و حتی یونانیها در آسیای صغیر، با كمال تعجب توسط تركان بشدت متعصب مسلمان ، نه تنها مورد حمله و نابودی نیست، بلكه با نهایت رغبت و خوشحالی، علاقمندان به تاریخ آن دوران را به دیدار آن آثار و خرابهها میبرند و با آب و تاب قصههای مربوط به آن دوران را  برایشان میگویند و از بركت آن خرابههای ذیقیمت و خارقالعاده در آبادانی كشورشان تلاش میكنند.
تركان متعصب مسلمان كه حتی كلیساهای مسیحیان را به مسجد تبدیل كردهاند. مركز و محل قطب مسیحیان ارتدكس یونانی را در استانبول حفظ كردهاند. تركانی كه هیچ مذهبی جز اسلام را قبول ندارند و زمانی بیش از یك میلیون ارمنی را قتل عام كردهاند، اما حالا میدانند كه، در قرن بیستویكم، در عین حفظ دین و آیینشان بایستی به ملیتهای دیگر، به مذاهب دیگر نیز میدان داد و آنها را پذیرفت و به حقوقشان احترام گذاشت. در تركیه به مسیحیان حتی اجازه داده شده تا مركزی نظیر واتیكان برای مسیحیان ارتدكس یونانی بنا كنند. تركان بازمانده تركان عثمانی با همه تعصب به اسلام، درفكر انكار حكومت روم شرقی و آسیای صغیر و قسطنطنیه نیستند، بلكه سعی در نمایش تمدنهای خارقالعاده آن دوران دارند و به این باور مسیحیان كه حضرت مریم در اواخر عمر در تركیه زندگی كرده، احترام میگذارند و از بنای منتسب شده به محل زندگی او با دقت نگهداری شده و در اختیار بازدیدكنندگان قرار می گیرد.

زمانی كه از دماغه بُسفر و تنگه داردانل میگذشتیم، یك خانم نیوزیلندی داستان داردانل و اهمیت نظامی آن در طی ادوار گذشته را از قول هردوت، مورخ یونانی، كه با وجود زندگی در ایران در بیشتر عمرش، ضد ایرانیها بود،برای ما تعریف كرد. بنا بر این روایت خشایارشاه با ساختن دو پل از روی دماغه بسفر، توانست 400هزار قشون را به خاك یونان وارد كند. ولی این پلها بعدها به عللی _ طوفان یا آتش _ از بین رفتند. خشاریاشاه دستور كُشتن هرسه مهندس سازنده پلها را داد و خودش و سربازانش جهت تنبیه آب، به آب شلاقها زدند….
وقتی این داستان را میشنویم، میبینیم كه چگونه ملتها در زنده نگهداشتن تاریخ خود و در زنده نگهداشتن یادگارهای گذشته، تلاش كرده و روز به روز بر غرور ملی خود افزودهاند. آنها میدانند كه باید از گذشته برای امروز درس گرفت و از حال برای ساختن آینده خوب و به یادگار گذاشتن آن برای فرزندان خود تلاش كرد. ولی با كمال تأسف، حالا بایستی شنید كه قدرتمندان ایران، قصد محو و نابود ساختن گذشتههای پر افتخار كشوری را دارند كه من افتخارم، به دنیا آمدن در آن است. كشوری كه همیشه با سربلندی و سرافرازی، گذشته پر از درخشندگی و فرهنگ و آداب بینظیرش را به رخ دیگران میكشیدهام. اینكه آنها میخواهند چه چیزی را به جای آنها بگذارند كه عطر و بو و طعم ایرانی داشته باشد، خدا میداند! این همه دردسر، این همه هیاهو، این همه جنگ و دعوا با همسایه و بیگانه، در شرایط بسیار سخت فشار اقتصادی بر زندگی مردم و  فشار روحی و روانی ناشی از اخبار  مربوط به حمله نظامی احتمالی به ایران، تراوش كدام عقل سلیم است؟ كدام دولتمدار دلسوزی میتواند بجایانكه به فكر چاره باشد كه چگونه مملكت و مردم را از مخمصه درآورد، به كینه و عداوت بیشتر دامن بزند و به فكر نابود كردن تاریخ گذشته و آثار به جای مانده اجدادمان باشد؟

پاسارگاد درخطر فرورفتن در آب است، تاریخ قبل از اسلام انكار میشود، آثارتاریخی به حراج گذاشته میشود و بهترین آنها در موزههای كشورهای بیگانه به نمایش گذاشته میشود…. در مقابل چه؟ ایرانی به جز ایران اسلامی، آن هم اسلامی پر از خشونت، خونریزی، كشتار، اعدام، حبس، سركوب هر نوع آزادی و آزادیخواهان، پوشش اجباری، اشاعه دزدی، احتكار و چپاول و تجاوز به حریم دیگران…….
اگر اینها نشانه ایران حال و آینده است، پس ایرانی كه هزاران هزار سال دوام داشته و كورشها، داریوشها، زردشتها و میتراهایی قبل از اسلام؛ و بقایایی نظیر بیستون و پرسپولیس و پاسارگاد و منشور كورش از خود باقی گذاشته است كجاست و چه خواهد شد؟ ایرانی كه نشانه تمدنش را امروز میتوان بر سردر پستخانه نیویورك دید كه از قول كورش بنا به نوشته هردوت آمده است: «چه طوفان، چه خاك، چه باران و چه آتش… چاپارها بایستی پست را به مقصد برسانند.»