سخنی با خوانندگان – شاهرخ احكامی – میراث ایران، شماره ۶۸، زمستان ۱۳۹۱
فرا رسیدن سال نوی مسیحی را به تمام هموطنان عزیز مسیحی درون و برون مرز و انسانهای خوب خواهان صلح و آرامش در جهان شادباش میگویم و آرزویم مانند همیشه سعادت و سلامت و یكدلی و یكرنگی مردم خوش باطن و نیك سیرت در جهان است. گرچه آرزوهای انسانی ما سالهاست كه برآورده نشده و همواره شاهد به اوضاع منفیتر و یاسآورتری هستیم، ولی بازهم امیدوارم امسال روزهای بهتر و درخشانتری برای همه داشته باشد. اتفاق قابل توجهی كه در روزهای پایانی سال گذشته شاهد آن بودیم، شور و شوق و پشتكار زیاد عزیزان ایرانیــ آمریكایی برای شركت در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا بود. در این امر، بانوان افتخارآفرین ایرانی حضوری محسوستر و چشمگیرتر از مردان داشتند. مهمترین انگیزهی ایرانیانِ آمریكایی، تأثیر نتیجه انتخابات در مورد حمله نظامی به ایران بود. ترس از شكست كاندید دمكرات و برنده شدن جمهوری خواهان ناشی از خطر حمله به ایران و ویرانی میهن عزیزمان بود.
در همه میزگردها و گفتگوهایی كه پیرامون انتخابات ریاست جمهوری آمریكا با عزیزان ایرانیــ آمریكایی صورت میگرفت، مسأله احتمال حمله نظامی به ایران در مركز توجه طرفین گفتگوها بود و این موضوع از حساسیت بالایی برخوردار بود. واقعاً جالب بود، چرا كه در هیچ زمانی شاهد ابراز چنین احساس میهنپرستانهای در هموطنان خودم نبودم. عشق به ایران به اشكال مختلف خودنمایی میكرد، با خواندن شعرهای حماسی و یادآوری از تمدن درخشان گذشته ایران…. متأسفانه تا چندی پیش، در میان ایرانیان مهاجر كسانی بودند كه تنها راه برای بازیافتن ایران را در حمله نظامی به ایران و جنگ میدانستند و تصور میشد كه این جنگ باعث سرنگونی رژیم حاكم خواهد شد. اما اكنون به نظر میآید با شنیده شدن زمزمه تجزیه و تقسیم ایران، احساس خطر توسط ایرانیان خارج از كشور جدیتر شده است و واكنش آنها كه در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریكا انعكاس یافت، شگفتانگیز و تحسینآور بود. در آن ایام میدیدم كه برخی برای قبولاندن عقاید سیاسی خود چگونه میكوشیدند به طرف مخالفشان بفهمانند كه پای یك پارچگی، استقلال و ماندگاری ایران در میان است.
گوینده جمله زیبا «ایران نمیرد هرگز»، یكی از همین ایرانیانی بود كه برای استقلال و تمامیت ارضی ایران همواره از هیچ چیز حتی فدا كردن جانشان دریغ نكردهاند. مگر نه اینكه همین فرزندان این مرز و بوم ازكودك و پیر و جوان، زن و مرد در هشت سال جنگ تحمیلی ایران و عراق با كشته و زخمی شدن بیش از یك میلیون نفر و نابود شدن سرمایههای هنگفت مردم فداكار ایران، حتی با عبور از روی مینهای آن چنانی، از خاك وطن خود در مقابل نه تنها صدام، بلكه با تمام دنیای غرب دفاع كردند و یك پارچگی ایران را حفاظت كردند…. جان لیمبرت، گروگان سابق سفارت آمریكا و این سیاستمدار ورزیده و پخته، در ادامه مصاحبه خود با «میراث ایران» در این شماره اظهار میكند كه وقتی تمامیت ارضی ایران در خطر باشد،ایرانیها همه متحد و یك صدا میشوند و با ایجاد حلقههای زنجیر اتحاد از میهن خود دفاع میكنند.
ما ایرانیها مرتب همدیگر را سرزنش میكنیم كه با یكدیگر اتفاق نداریم و متحد نیستیم و هركسی ساز خود میزند. متأسفانه این نكته از خیلی جهات در ظرف این سی و سه سال در غربت بارها به اثبات رسیده است. هر ایرانی خود را رهبر و رئیس میداند و هیچكس را قبول ندارد. این خصلت شاید در اداره یك انجمن كوچك، و یا برپایی یك مراسم بتواند موفق باشد، اما لحظهای كه مسأله تمامیت ارضی و استقلال ایران عزیز و حفظ جان مردم بیگناهمان در ایران باشد، به گونهای دیگر عمل میكنیم. از این نظر شاید ایام انتخابات اخیر آمریكا، نمونهای دلگرمكننده برای همه ما باشد. یعنی میشود امیدوار بود كه خود را دست كم نگیریم و با بیاعتنایی بر پراكندگی خود نگاه نكنیم و خوشبین باشیم كه وقتی یك امرحیاتی مطرح است ما بیش از هر قوم و ملیت و كشوری با یكدیگر متحد و همصدا خواهیم بود. از این خاصیت نهفته و به ظاهر آشكار نشده، بایستی آگاه بود و از آن در مواقع ضروری به بهترین وجهی استفاده كرد….
یكی از دردهای بزرگ ما در مقابله با مشكلات و درگیریهای در درون و برون مرز، فقدان رهبری صحیح و عاقلانه است. از هموطنان خارجاز مرز ميتوان انتظار بيشترى داشت تا از عزيزان درون مرز براى آن كه هر حركت هموطنان عزیز ما در شرایط اختناق با تهدیدهای جدی روبرو است، خطر زندانی شدن، شكنجه و اعدام و سركوب بسیار شدید. معالوصف همین مردم هنوز كه هنوز است از مبارزه برای گرفتن حقوق اولیه انسانیشان، از جمله حق اظهار عقیده، انتخاب دین و خط مشی سیاسی، از راههای مختلف از جمله مبارزه مطبوعاتی دست نكشیدهاند. و باز شاهد ادامه این مبارزه حتی به قیمت به خطر انداختن جانشان، هستیم.
نكته جالب توجه و تكاندهندهای كه در این انتخابا ت در میان ایرانیان به وضوح احساس میشد اینكه این حس، كه شاید از همان خلقیات منفی ما باشد، كه همیشه حق با ماست و طرف مقابل چیزی جز شنونده و قبولكننده عقاید ما نباید باشد…. وجود نداشت و با حوصله و صبر و تحمل بیشتری به یكدیگر گوش میسپردیم. این در حالی است در گذشته در محاورهها و نوشتههای خود گاهی از اینكه طرف مقابل مطابق با نظر ما همراهی ندارد، چنان به خشم میآمدیم و سعی در كوبیدنش داشتیم كه برایم بسیار مأیوسكننده و غمانگیز بود و دردناكتر اینكه، لحن سخن گفتن و شیوه رفتار همین عزیزان در صحبت و گفتگو با دوستان و آشنایان غیرایرانی خود، مملو از تعارفات معمول ایرانی و ادب و نزاكت بیش از معمول بود. بهرحال شاید این انتخابات آغازی بود برای شناختن یكدیگر، برای كنار گذاشتن تهمت زدنها و برچسب زدنهای سیاسی و اتهامات آنچنانی به یكدیگر.
این انتخابات شاید فرصتی بود كه ما ایرانیان آمریكایی، از هر جهت بیشتر و بیشتر به فكر مشاركت و فعال شدن در امور سیاسی و اجتماعی جایی كه به عنوان وطن دوم خود انتخاب كرده و زندگی میكنیم، باشیم. امیدوارم در آینده نزدیك ما بتوانیم نمایندگانی در مجلس سنا و كنگره آمریكا و همچنین استانداران و فرماندارانی با ریشه ایرانی داشته باشیم و خدا چه میداند شاید هم روزی در كاخ سفید ….
من جداً معتقدم كه اگر میخواهیم ایران مان حفظ و مردم ایران در امان باشند، بایستی در مملكت دوممان در مصادر مهم و مؤثر جای داشته باشیم تا در مواقع حساس جلوی تصمیمات ویرانگر و مهلك برای ایران و مردم خود را بگیریم.
به امید آن روز