ثریا امیرینیا (پزشک)
انتشارات نوید شیراز، ۶۲-۳۲۲۲۶۶۶۱
خانم ثریا امیرینیا (پزشک)، سالهای جوانی را کنار همسر بیهمتایش مرحوم ابوالقاسم پزشک، همزمان با تربیت فرزندان برومندشان، به تدریس در مدارس قوچان و مشهد اشتغال داشت.خانم امیرینیا در انجمنهای ادبی خراسان عضویت داشته و اشعارش در نشریات مشهد به چاپ میرسیده است. درسالهای گذشته اشعاری از خانم ثریا امیرینیا در «میراث ایران» به چاپ رسیده و کتابهای «کتاب آشپزی»، «کتاب شیرینی» و «نانها و دسرها»ی ایشان در «میراث ایران» بررسی شدهاند. از خانم امیرینیا، علاوه بر کتاب «یادگار»، کتاب «مشاعره با سعدی» نیز در دست چاپ است.
خانم امیرینیا مجموعه اشعار «یادگار» را به همسرش، «که نبودش را هیچگاه باور» ندارد، تقدیم کرده است. در این مجموعه شامل غزلها، رباعیها و اشعار دیگر در ۴۶۰ صفحه است.
در نغمه رباب میگوید:
عمرم گهی به قهر و گهی با عتاب گذشت
ناکرده هیچ خطایی به اضطراب گذشت
سهم من از جهان دوسه روزی نبود بیش
گه درتلاش و گهی در پی سراب گذشت
بس خسته بال پریدم به گرد خانه خویش
بالم شکست آخر و دور شباب گذشت
هرگز بر آستان کسی خم نگشت سرم
بارم به دوش گرچه ز حد نصاب گذشت
از بیکسی است خم شده سر روی شانهام
دیوار اعتماد چو نقشی بر آب گذشت
در کوچه باغ سکوتم صدای گنگی هست
کای خوشهچین درد بهارت خراب گذشت
اسرار سازش من و این زندگی به حشر
روشن شود، تلاش من اندر نقاب گذشت
نبضم به جنبش نفسی راز خویش گفت
کای خفته داستان تو نه با انتخاب گذشت
مانده اگرچه «ثریا» به نای شکوه تو
این نالهها همه از نغمه رباب گذشت
در «اسیر» میگوید:
جدا از من شدی دادی به دل بار جدایی را
به آتش داد آخر رشتههای آشنایی را
به صد امید بستم دل به دامان پر از مهرت
مکن نومیدم و برهم مزن خواب طلایی را
شکستی پایههای کاخ عشقم را و در بستی
نمی دانم کجا آموختی رسم بیوفایی را
رها کردی مرا در دست تردید و به دام عشق
من سرگشته چون یابم دگر راه رهایی را
گرفتارم به دردی که نمیدانم پی درمان
کجا روآورم نیست درمان درد بیدوایی را
اسیر عشق را جانا مزن بر سینه دست رد
اسیرِ جان نمیداند طریق خودکفایی را
«ثریا» درد خود را با که گوید کو کند درمان
به عشقت پاس میدارد موازین خدایی را
در رباعیها میگوید:
چو آتش زیر خاکستر نهانم نیاید شکوه هرگز بر زبانم
به لب خنده به دیده اشک سوزان برون ناید ز دل آه و فغانم
من و آن خاطرات مانده بر یاد من و آن لحظههای بیغم و شاد
کجا آید دوباره باز بینم همه جمعاند فارغ بال و آزاد
کناره پنجره تنهای تنها نشستم با غم این تیره شبها
ندانم از چه گویم، با که گویم چه خواهد کرد با من خیره دنیا
در «خواب» میگوید:
خواب دیدم که به آب دریا نقش وصلی چو سراب افتاده
لب به لب دست به دست و خاموش عکس ما هر دو در آب افتاده
ماه روشنگر این بزم وصال نور خود را به سر ما میریخت
نقرهگون بستر سرد امواج کف زنان برتن ما میآویخت
دور از اغیار در آن ساحل وصل شکوه کردی که چرا خاموشم
تا که لب باز نمودم به سخن بوسهات بست لب پر نوشم
بعد از آن هر دو به روی شنها سر نهادیم به یک بستر نرم
دست ها گشت نوازشگر هم دیدهات خفت بر این سینه گرم
لحظهای بعد دریغا اثری دیگر از عشق و وصال تو نبود
زان سرابی که به خوابش دیدم به جز امید محال تو نبود
ای دریغا که به جز دریایی ناامیدی به دلم حاصل نیست
هیچ دردی جز غم عشق محال تلخ و جانسوز و چنین مشکل نیست
و بالاخره در پایان «هدف» میخوانیم:…
هدف از بستگی و عقد و نکاح سازش روح دو انسان باید
و گذشتی که شود پاسخ گو به نیاز عطش آلود دو روح
تا بر آن چادر افراشته در پهنه سرسبز شگرف بتوان میخ تفاهم کوبید…
برای خانم ثریا امیرینیا (پزشک) ادامه کارهای خوب و ادیبانه و شاعرانهشان را آرزو میکنیم.
Gathas, the Message of Zarathushtra
Comments and Free Translation
Daryoush Jahanian
Next Century Publishing
دکتر داریوش جهانیان، پزشک سرشناس در شهر کانزاس را از دوران دانشجویی میشناسم. او از همان دوران جوانی نیز دانشجویی کوشا و نخبه بود. دکتر جهانیان علاوه بر تخصص پزشکی، یکی از نخبگان آشنا به آیین و اعتقادات زرتشتیان است و به دانشجویان و علاقمندان به دیانت و اصول و افکار زردشتی تدریس میکند. تا کنون مقالات زیادی از وی و همچنین کتاب دکترین زرتشتی و ارتباط آن با مسیحیت به چاپ رسیده است. دکتر جهانیان در چهل سال گذشته مطالعات دقیقی درباره گاتاها کرده و ترجمههای گوناگون آنها را مورد بررسی قرار داده است. وی در کنفرانسهای مربوط به گاتاها شرکت کرده و آن را به علاقمندان آموخته است. دکتر جهانیان برای ترجمه آزاد (کتاب حاضر)، پانزده ترجمه گوناگون را بررسی و آنها را باهم تطبیق داده است. تذکراتی که در آغاز هر فصل آمده میتواند در فهمیدن گاتاها کمک کند.
بسیاری زرتشت بنیانگذار آیین زرتشتی را آموزگار، فیلسوف و پیامبر میدانند. گاتاها اشعار و یا آواهای موسیقیایی مذهبی، با همان سبک اولیه شاعرانه خود برای بیش از ۳۸۰۰ سال باقی ماندهاند. در چهار دهه گذشته ترجمههای بهتر آنها باعث درک و فهمیدن بهتر گاتاها شده است. آیین زرتشتی با اعتقاد به آزادی در دوران هخامنشی، ۲۵۰۰ سال پیش، باعث درخشش فرهنگ و تمدن ایرانی شد. این فرهنگ سبب پرورش رهبرانی چون کورش و داریوش کبیر شد و تمدن جهانی را تغییر داد. تحت تعالیم زرتشت، دنیای قدیم برای اولین بار یاد گرفت که نسبت به مذاهب و فرهنگهای دیگر تحمل و بردباری داشته باشد. ایرانیان دوران باستان با تدوین قوانین کار، در ساختن بناها و آثار به جا ماندنی، بردگی را از میان برداشتند. کورش در سال ۵۳۹ قبل از میلاد، با فتح بابل ۵۰هزار اسیر یهودی را آزاد کرد و به آنها کمک کرد تا به فلسطین برگردند و معبدشان را بسازند.
نتیجتاً کوروش تنها فرد غیریهودی است که در تورات از وی به عنوان مسیحا یاد شده است. منشور کورش که در بریتیش میوزیوم لندن نگهداری میشود، اولین منشوری است که درباره حقوق بشر سخن میگوید. فتح بابل برای نخستین بار یهودیان و ایرانیان را به هم نزدیک کرد و این باعث شد که آیین زرتشتی در آیین یهودی، مسیحی و اسلام تأثیرگذار باشد. عقیده بر این است که «سه مرد دانا» یا «سه پادشاه» و یا «سه مجوس» (پاتیسار Patisar، کاسپر Caspar، ملکیور Melchior) سه موبد زرتشتی بودهاند.
گاتاها شامل پنج سرود میباشد. رویهم رفته ۱۷ یسنا است که در ۷۲ فصل یسنا پراکنده هستند.
1. Ahunavaiti Gatha: Yasna28-34
2. Ushtavaiti Gatha: Yasna 43-46
3.Spenta Mainyu Gatha: Yasna 47-50
4. Vohu Khshathra Gatha: Yasna 51
5. Vahishta ishti Gatha: Yasna 53
6. A Airyeme Ishti, Closing Stanza
در پیش گفتار کتاب آمده: زرتشت در هزاره دوم پیش از میلاد و در حدود سال ۱۷۶۷ پیش از میلاد در شمال شرقی ایران به دنیا آمد. او پیامبر و پیشوای معنویای بود که پیام انسانیت، زندگی خوب و بهروزی زندگی را به جهانیان میداد. او انسانی با بینش و دانش فراتر از زمان خود بود. زرتشت به ارزش والای انسانها، آزادی و حق انتخاب اعتقاد داشت و باعث تحولاتی عظیم در تمدن و تحول دنیا قدیم شد. همچنین، بسیاری از نظرات او تحولاتی در مذاهب تکخدایی ایجاد کرد….
ایران با تاریخ پرتلاطمش مورد حمله و تصرف فرمانروایان اجنبی زیادی قرار گرفته و در این حملات کتابهای بسیاری سوزانده و یا در رودخانه ها ریخته شدند. مدارس و کتابخانهها خراب شدند. در نتیجه امروزه فقط یک سوم کتابهای اوستایی باقی ماندهاند. معذالک گاتاهای زرتشت، به خاطره آن که به صورت سرود وشعر بود، به صورت کامل و دست نخورده در سینهها حفظ شده است. …
اواخر قرن نوزدهم زبانشناس آلمانی، دکتر مارتی هاوگ مدعی شد که گاتاها کلمات اصلی زرتشت هستند و امروز اوستاشناسان گفته هاوگ را تأیید میکنند. گرچه بسیاری از دانشمندان هندی، غربی و ایرانی ترجمههایی از گاتاها کردهاند (پروفسور ابراهیم پورداود، که اولین اوستاشناس ایرانی بود) … معذالک، درک و فهم گاتاها برای ایرانیان آسانتر است. دلیل این امر این است که بخشی از ادبیات و عرفان فارسی تحت تأثیر مبانی گاتا و سبک آن قرار داشته است. وقتی یک ایرانی گاتاها را میخواند برایش این سؤال پیش نمیآید که چرا خدا گاهی به صورت مفرد و گاه جمع مورد خطاب قرار میگیرد (او، ایشان). چون که ایرانیها در زندگی روزمره خود یک شخص را هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع صدا میکنند… مثال دیگر اینکه برخی از کلمات گاتایی نظیر زبان معاصر فارسی معنی الهی یا دنیوی داشته باشد. مثلا معنای کلمه Div «دیو»، جن، دیو و یا شیطان یکی است. در مطالعه و خواندن گاتاها یک ایرانی میفهمد که در کجای مطلب کلمه دیوا (Diva )به معنای خدای دروغین است و در کجا به معنای پیروان یا انسانهای شیطان صفت است. به همین دلیل، برایش سؤال پیش نمیآید که چرا زرتشت گاهی خود را «تو» و گاهی «او» خطاب میکند. چون که قرنها این سبک در اشعار ایرانی به کار رفته است. ادبیات و عرفان ایرانی از گاتاها بهرهها برده است. مثل تکامل معنوی، اتحاد با خدا و با انسانها…
دکتر جهانیان در مقدمه کتاب مینویسد: من زبانشناس نیستم، ترجمهها و نوشتههای فارسی و انگلیسی زیادی را بررسی و با اضافهکردن دانش و اطلاعات شخصی، کوشیدهام با ترجمه سادهتر انگلیسی برای استفاده نسل جوان این کتاب را تدوین کنم.
دکتر جهانیان در پایان، برای تفهیم گاتاها ۲۵ مطلب نوشته و برای هر کدام آنها تفسیری ساده و روان آورده تا درک و فهم کتاب را آسان کند. در قسمت ۲۵ که آخرین مطلب مقدمه است، این طور آمده است:
۲۵. زرتشت خیلی نگران وضعیت ستمدیدگان بیگناه و معصومی است که تحت فشار و سختی زیاد هستند. او میگوید که مظلومان و ستمدیدگان روزی قیام کرده و بر ستمگران و زورگویان غالب گشته وبه آزادی و بهشت واقعی خواهند رسید. در پیام آخرینش به نائل شدگان حق و حقیقت، جویندگان راه حقیقت امیدوار است که روزی به آزادی دست یافته و زندگی خوب و راحتی خواهند داشت. زرتشت به یزدان دعا میکند که برای جهان صلح و آرامش آورده و برادری و برابری و یگانگی را در همه جا استوار نماید….
در بخش درستی و نادرستی میگوید:
خدایا از تو میپرسم، وقتی که یک انسان با حقیقت محتاج است، به جای کمک و یاری، فرد ثروتمند به او بیاعتنایی کرده و کمکش نمیکند. آیا آن شخص حالا یا بعدهاتنبیه میشود؟ (۱۹) چگونه یک دیو میتواند فرمانروای خوبی باشد. آنها غرق در ثروت و قدرت هستند وباعث نفرت وعصیان مردم میگردند… با کمک ملایان و فرماندهان محلیشان به مردم تا میتوانندفشار میآورند. آیا روزی برای برقراری صلح و حفظ حقوق انسانی و محبت به همه مردم گامی برمیدارند؟
دکتر داریوش جهانیان با ارائه این کتاب راه را برای کسانی که علاقمند به مطالعه گاتاها و یادگیر ی آنها هستند، هموار کرده است. خود من چندین کتاب درباره گاتاها خوانده بودم، اما دنبال کردن و درک آنها بسیار مشکل و دشوار بود، ولی این کتاب در روان و آسان کردن گاتاها برایم بسیار سودمند واقع شد.
هولوکاست، ستمگری «انسانها» به انسانها (کتاب اول)
اردشیربابک نیا
ویراستار: رضا گوهرزاد
نقاشی روی جلد: اردشیر محصص
ناشر: مؤسسه وایمن برای مطالعات هولوکاست، واشنگتن، بنیاد لمورانیوپورت بیچ کالیفرنیا
جلد اول از مجموعه چهار جلدی کتاب هولوکاست، به همت دکتر اردشیر بابکنیا، در اختیار علاقمندان به دانستن و درک جنایات هولوکاست، با چاپی نفیس و جلد آراسته به یکی نقاشیهای هنرمند جاودانی، اردشیر محصص منتشر شده است. در شماره تابستانی «میراث ایران» کتاب «ناانسانیت» دکتر بابکنیا را که به زبان انگلیسی و شامل آثار فراموشنشدنی اردشیر محصص است، برای خوانندگان «میراث ایران» بررسی کردم. جلد اول هولوکاست، ستمگری «انسانها» به انسانها، شامل یازده فصل میباشد. فصل اول: یهودیان آلمان، فصل دوم: پیشینه و نشانههای تاریخی و ستمگریها و جنایات نازیها به یهودیان؛ فصل سوم: آغاز و گسترش ستمگریهای نازیها به یهودیان آلمان ۱۹۳۷-۱۹۳۳؛ فصل چهارم: سال ۱۹۳۸ کریستال ناخت (شبهای شیشهای)؛ فصل پنجم: تلاش برای خروج از اروپا؛ فصل ششم:زندگی در گتو، گتوی ورشو؛ فصل هفتم:قیام حماسی مبارزان گتو ورشو؛ فصل هشتم:راه حل نهایی، کشتار همگانی یهودیان اروپا؛ فصل نهم: نخستین گزارشهای کشتارها و تأثیرات آن؛ فصل دهم: چرا متفقین هرگز آشوتیس را بمباران نکردند؟؛ فصل یازدهم: ستمگریها از زبان ستمگران.
دکتر بابکنیا در پیشگفتار مینویسد: … هولوکاست ستمگری انسان ها در حق انسانهاست وزاییده افکار و رفتار حسابشده سیاستمداران و بورکرات های بیعاطفه مرگپیشه است. شیطان هم نمیتواند تا بدین حد ستمگر، بیرحم، نامروت و حسابگر باشد… بدانیم که زندگی هر انسانی استحقاق دفاع کردن دارد و دفاع از بیپناهان، نشانگر اثبات حقانیت زنده بودن ماست…. مارتین نیمولر، فیلسوف آلمانی… درباره بیاعتنایی انسانها به سرنوشت همنوعانشان سروده است:
«نخست به سراغ یهودیها رفتند، من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم؛ سپس به لهستانیها حمله بردند، من لهستانی نبودم، اعتراضی نکردم؛ آن گاه به لیبرالها فشار آوردند، من لیبرال نبودم، اعتراضی نکردم؛ سپس نوبت کمونیستها رسید، کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم؛سرانجام به سراغ من آمدند، هرچه فریاد زدم، کسی نمانده بود که اعتراضی کند.»
… یهودیان آلمان نخستین بار در قرن چهارم میلادی در منطقه راین که در آن زمان راه اصلی بازرگانی در این ناحیه از اروپا به شمار میآمد مستقر شدند. رابطه آنها با مردم آلمان در طول هزاروششصد سال اقامتشان در این کشور گواه یک تاریخ پرمخاطره است که یهودی ستیزی نیز بخش ثابتی از آن بود.
به استثنای سال های آخر قرن نوزدهم و نخستین دهههای قرن بیستم که ضدیت با یهودی، ریشه نژادی پیدا کرد، در سایر ادوار ریشههای سنتی مذهبی داشته است….
در قرون وسطی، یهودیان آلمان نه تنها از حقوق اجتماعی بسیار محدودی برخوردار بودند، بلکه با آنها به عنوان یک گروه غریبه و طفیلی که از پیروان شیطانند، رفتار میشد و متأسفانه رهبران کلیسا به جای نزدیک کردن پیروان این دو آیین به یکدیگر، با انتشار این شایعه که یهودیان قاتل عیسی مسیح بوده و به این دلیل همکار اهریمن هستند، به این دشمنی دامن زدند…. در دهههای آخر قرن نوزدهم و سه دهه اول قرن بیستم، یهودیان آلمان در اثر مزایای اجتماعی جدید آنقدر احساس آزادی و رستگاری می کردند که به هیچ وجه اهمیتی به رشد نوع جدید و بدخیم ضدیهودیت بنیادی و نژادی که در این زمان در آلمان در حال رشد و نمو بود، نمیدادند. به ویژه که بسیاری از این یهودیان با افراد غیریهودی ازدواج کرده بودند و خود را از خطر این نوع ضدیهودیت مصون میدانستند… با به قدرت رسیدن حزب نازی به رهبری هیتلر در مارس ۱۹۳۳،مسأله یهودیان در آلمان یک وسواس ملی و از اصلیترین هدفهای آنها شد. در این سال آلمان نزدیک به ۵۰۳هزار نفر یهودی داشت (این رقم شامل یهودیان تغییر مذهب داده و خانواده آنها که بعدها طبق قوانین نورنبرگ یهودی محسوب شدند، نبود). تا سال ۱۹۳۹ نزدیک به ۳۰۰هزار نفر از آنها از آلمان مهاجرت کرده بودند و بر طبق آمار ملی آلمان شمار یهودیانی که در سال ۱۹۳۹ در آلمان زندگی میکردند ۲۳۴هزار نفر بود.
هرچند بسیاری از یهودیان آلمان با مهاجرت به موقع از کشتارهای هیتلر رهایی پیدا کردند، لیکن نازیها بین ۱۶۰ تا۱۸۰هزارنفر از آنها را به اتاقهای گاز فرستاده و نابود کردند و همراه با آنان یک میراث فرهنگی هزارو پانصد ساله رانیز برای همیشه از بین بردند… در اواسط قرن شانزدهم، یکی از رهبران مقتدر و با نفوذ مسیحیان به نام مارتین لوتر،که بنیانگذار مذهب پروتستان بود، در رسالهای درباره یهودیان نوشت: «یهودیان موجب فقر و بدبختی جامعه ما هستند و تا هنگامی که ما از آنها نگهداری می کنیم این مصیبت و آفت در جامعه ما باقی خواهد ماند…. ما مسیحیان چه گناهی مرتکب شدهایم که سزاوار این تنبیه هزارساله شویم.
اگر ما هم اکنون مانع تسلط یهودیان بر سرزمین خود نشویم، آنها به زودی به نقشه نهایی خود که تسلط بر جهان است جامه عمل خواهند پوشاند و آن گاه ما مسیحیان همیشه برده و اسیر آنان خواهیم بود، آن ها همانگونه که مسیح را کشتند، موجب نابودی مسیحیان نیز خواهند شد.»….
یهودیان در غربت و تبعید مقاومت و مبارزه را فراموش کرده بودند. در تمام دوران پراکندگی، هرگاه با ستمگران به مبارزه میپرداختند و یا حتی در برابر آنها مقاومت میکردند، واکنش های دشمن، که اغلب نیز حکومتها و یا رهبران کلیساهای مسیحی بودند، چنان شدید و ظالمانه و نتایج آنها به قدری فاجعهآمیز بود که در ضمیر یهودیان واکنش متقابل در برابر ظلم و ستمگری به معنای ظلم و ستمگری شدیدتر و کشتارهای بیشتر ثبت شده بود.
… پس از تصویب قوانین مدنی علیه افراد «غیرآریایی» در هفتم آوریل ۱۹۳۳ برای اثبات نژاد آریایی خود، شخص مدعی باید هفت سند شناسایی به حکومت نازی ارائه کند، شناسنامه یا گواهی تولد خود، پدر و مادرش و هر چهار پدربزرگ و مادربزرگش…. در چهاردهم نوامبر ۱۹۳۵، نازیها قوانین مربوط به فرزندان افرادی را که در نتیجه ازدواج یهودیان با آلمانیها، دارای خون مختلط (میشلینگ) بودند، اعلام کردند (ارتش آلمان ۴۵هزار سرباز جوان «میشلینگه» داشت): یهودی میشلینگه کسی است که نواده یک یا دو پدربزرگ و یا مادربزرگ یهودی باشد. یهودی میشلینگه کسی است که در اثر رابطه جنسی خارج از ازدواج با یک یهودی پس از ۳۱ ژوئیه ۱۹۳۶ متولد شده باشد… قوانین نژادی نورمبرگ تأثیرات بسیار مشهود، قابل لمس و ویرانکنندهای در زندگی روزمره و آینده یهودیان آلمان داشتند… گروه اقلیت یهودیان صهیونیست آلمان… مرتب در نوشتههای خود به جامعه بزرگ یهودی آلمان گوشزد میکردند که آنها از نظر آلمانیها هیچ گاه آلمانی به حساب نمیآیند و با وجود همه کوششهای یهودیان برای حل شدن در جامعه بزرگ آلمان، همیشه در این کشور غریبه بودهاند. از آن ها میخواستند بپذیرند که یهودیان آلمان، آلمانی نیستند، بلکه یهودیانی هستند که در آلمان زندگی میکنند و رهبران و مردم این کشور دیگر خواستار ادامه زندگی آنها در خاک خود نیستند…. مجله نیوزویک درباره نتیجه کنفرانس ماه ژوئیه ۱۹۳۸ با حضور نمایندگان ۳۲ کشور و فرستادههای ۳۹ سازمان در شهر اویان فرانسه پس از ۸ روز کنفرانس، نوشت: « با وجود وضع رقتبار یهودیان آلمان و فشارهای اجتماعی و اقتصادی که نازی ها به آنها تحمیل کردهاند، که مانند آن حتی درقرون وسطا نیز بندرت دیده میشد، اکنون کاملاً روشن شده است که هیچ کشوری مایل به پذیرش این پناهجویان یهودی فقیر و بیچاره نیست.»…
سیاست آمریکا برای بسته نگاه داشتن دروازههای خود، و سکوت نشریات آمریکا در این مورد، آشکارا نمایانگر احساسات و افکار مردم آمریکا دراین خصوص بود. در یک نظرسنجی عمومی که مجله «فورچون» در این زمان از مردم آمریکا به عمل آورد فقط ۵درصد آمریکاییان موافق با افزایش سهمیه سالانه مهاجران پناهنده اروپایی به آمریکا بودند. در حالی که ۶۷درصد موافق با بستن دروازههای ورودی این کشور به روی مهاجران بودند و ۱۸درصد بر این عقیده بودند که آمریکا به اندازه کافی مهاجر پناهنده به این کشور می پذیرد….
هیتلر در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۹ در سخنرانیای می گوید: … فرانسه برای فرانسویان، انگلستان برای انگلیسیها، آمریکا برای آمریکاییها و آلمان برای آلمانیها. ما از این پس حاضر نیستیم که مردمی عجیب و غریب و متفاوت از ما در سرزمین ما و با مردم ما زندگی کنند. مردمی که با زیرکی مقامات بالای این کشور را در دست خود بگیرند…. فرهنگ ما یک فرهنگ آلمانی است نه یک فرهنگی یهودی و از این روی رهبران آن باید آلمانی باشند نه یهو دی…. در پاییز ۱۹۴۴ چند زن یهودی که در کارخانههای مهمات نظامی آلمانی ها در مناطق نزدیک به آشویتس کار می کردند موفق به بیرون آوردن مقدار مختصری از مواد منفجره از این کارخانهها شدند و آن را به یهودیانی که در تأسیسات مرگ این کشتارگاه کار می کردند، رساندند.این چند زن اسیر و بیپناه موفق به انجام کاری شدند که نیروی هوایی پر قدرت متفقین نشده بود. در هفتم اکتبر ۱۹۴۴ با استفاده از این مواد منفجره چند نفر از اسیران آشویتس موفق به منفجر و ویران کردن بخشی از کوره آدمسوزی شماره چهار این اردوگاه شدند.اقدام جسورانهای که موجب شد چند هفته بعد هیتلر فرمانده کل سازمان اساس را وادار به صدور فرمانی برای از بین بردن تأسیسات مرگ این اردوگاه و پایان دادن به کشتارها در آشوتیس کند.
هولوکاست، واکنش آمریکا به هولوکاست (کتاب دوم)
اردشیر بابکنیا
ویراستار: رضا گوهرزاد
نقاشی روی جلد: اردشیر محصص
ناشر: مؤسسه وایمن برای مطالعات هولوکاست، واشنگتن، بنیاد لمورانیوپورت بیچ کالیفرنیا
جلد دوم هولوکاست، واکنش آمریکا به هولوکاست، شامل فصل دوازدهم: مردم آمریکا و هولوکاست، فصل سیزدهم:بازتاب ستمگریها و جنایتهای نازیها در رسانههای آمریکا، فصل چهاردهم: وزارت امور خارجه آمریکا و پناهندگان یهودی اروپایی ۱۹۴۵-۱۹۳۳، فصل پانزدهم: برکن ریج لانگ، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا و پناهندگان یهودی اروپا، فصل شانزدهم: روزولت و هولوکاست، فصل هفدهم: تلاش «برای نجات» یهودیان اروپا، کنفرانس برمودا، فصل نوزدهم: یهودیان آمریکا و هولوکاست.
دکتر بابکنیا در پیشگفتار مینویسد: … به گفته مایکل ماروس، یکی از پژوهشگران هولوکاست «یرزیدنت روزولت هیچ برنامه خاصی برای نجات پناهندگان یهودی اروپا نداشت و در تمام دوران حکومت خود، فقط گاه به گاه و آن هم در نتیجه فشارهای وارده از سوی گروههای امداد و سازمانهای یهودی و برای فرو نشاندن و خاموش کردن اعتراضهایی که به کوتاهی و سستی حکومت او در کمک به پناهندگان یهودی اروپا میشد، و برای آن که نشان دهد، دولت آمریکا نگران وضع پناهندگان است، بدون هیچ برنامهای و حتی گاهی به طور غیررسمی و به اقتضای زمان به کمک پناهندگان میرفت و یا وعده کمک میداد،…. کوئنتن رنولدز، یکی از روزنامهنگاران مینویسد: « مردم آمریکا و انگلستان با شنیدن اخبار جنایتهای نازیها در حق یهودیان شانههای خود را بالا میاندازند و میگویند اوضاع یهودیان نمیتواند به این بدی باشد که به گوش میرسد…»
بیاعتنایی مردم آمریکا به سرنوشت شوم یهودیان اروپا که آنها را غریبه میانگاشتند و همنوع خود نمیدانستند، نیز از عوامل اساسی شکست اخلاقی آمریکا در این مورد بود…. عامل دیگر بیتوجهی رهبران مذهبی آمریکا به بیداری وجدان مردم کشورشان برای کمک به یهودیان ستمدیده اروپا بود… در نخستین ماههای سال ۱۹۳۹ بسیاری از رهبران گروههای امداد آمریکا که نگران وضع کودکان پناهنده آلمانی بودند، درخواست اجازه ورود بیست هزار کودک پناهنده را به آمریکا کردند. دو نماینده کنگره آمریکا لایحهای برای ورود این کودکان برای ارائه به کنگره آمریکا تهیه کردند که به «لایحه کودکان واگنر راجرز» معروف شد. لیکن به علت عدم پشتیبانی از سوی رهبران دولتی آمریکا از جمله پرزیدنت روزولت و بسیاری از نمایندگان کنگره، این لایحه هرگز حتی به کنگره آمریکا هم ارائه نشد….
بسیاری از پژوهشگران هولوکاست متعقدند که عامل اساسی شکست این لایحه، حضور نمایندگان با نفوذ کنگره آمریکا با احساسات ضدیهودی بود. دلیلی که این گروه از پژوهشگران میآورند تصویب لایحه مشابهی است که کمتر از یک سال بعد به کنگره آمریکا ارائه شد. در تابستان ۱۹۴۰ به علت بمباران شهرهای مختلف انگلستان توسط نازیها، لایحهای برای نجات کودکان انگلیسی از راه مهاجرت آنها به آمریکا در کنگره این کشور مطرح شد. ولیکن این بار و به حق لایحه به سرعت تصویب شد و در این سال به تعداد «ناحدودی» کودک انگلیسی اجازه ورود به آمریکا داده شد. یکی از رویدادهای عجیب هنگامی بود که جرالد وینراد رهبر کاتولیکهای ایالت کانزاس و گروه مدافعین ایمان مسیح، در سال ۱۹۳۸ کاندیدای انتخابات مجلس سنای آمریکا از این ایالت شده بود و برخی از گروههای ضد یهودی آمریکا از جمله ویلیام پلی، رهبر پیراهننقرهایها به پشتیبانی از او برخاستند. در یکی از سخنرانیهای مذهبی خود جرالد وینراد به «بخشی از کتاب مقدس» اشاره کرد که پیش بینی کرده بود، پس از همه اقدامها علیه یهودیان و کشتارها باید ۱۴۴هزار نفر یهودی در دنیا زنده بمانند. ویلیام پلی پس از شنیدن این سخنان دست از پشتیبانی از جرالد وینراد کشید. او دلیل این کار خود را چنین اعلام کرد: «این همه یهودی لعنتی نباید زنده بمانند.»…
با توجه به نظرسنجی عمومی در سالهای بین ۱۹۴۵-۱۹۳۷ (تا پایان جنگ) در آمریکا، بخوبی می توان دریافت که درصد قابل ملاحظهای از مردم آمریکا در این زمان تعصبات و افکار و احساساتی علیه یهودیان داشتند:به کدام ویژگیهای یهودیان در آمریکا اعتراض دارید: مارس ۱۹۳۸: حرص ۲۱درصد، ناراستی و عدم صداقت ۲۰درصد، روحیه تهاجمی ۱۶درصد، تعصب قومی ۱۱درصد، خودخواهی ۱۱درصد، شلوغ بودن ۹درصد، تکبر منکوبگر ۶درصد، تعصب نسبت به غیریهودیان۴درصد، تمیز نبودن ۴درصد، رسوم عجیب مذهبی ۳درصد، بیفرهنگی ۳درصد، قدرتطلبی ۲درصد. سطح پایین زندگی ۱درصد، سایر ویژگیها ۵درصد….
بهانهتراشی و سختگیریهای شدید در صدور ویزای ورود به آمریکا موجب مشکلات فراوان برای پناهندگان وحتی برای کسانی که واجد شرایط دریافت این ویزا بودند، شده بود. از آن جمله کودکی دوازده ساله که مادری آمریکایی داشت و پدر اتریشیاش همراه ارتش متفقین در مصر مشغول خدمت بود. این کودک در این زمان در ناحیه ویشی فرانسه به عنوان یک پناهنده زندگی میکرد و چون این دختر متولد اتریش بود، کنسول آمریکا در فرانسه، به بهانه این که او شهروند کشور دشمن آمریکاست، از صدور ویزای ورود به آمریکا برای او خودداری کرد….
«این خطر وجود دارد که آلمانیها سیاست نابود کردن یهودیان را دوباره به سیاست بیرون راندن آنها تغییر دهند و هدفشان مانند سال های پیش از جنگ این باشد که با سرازیر کردن سیل مهاجران برای کشورهای دیگر تولید گرفتاری کنند.» وزارت خارجه انگلستان در مورد نجات یهودیان اروپا «ژانویه ۱۹۴۳»… قطعنامه تشکیل یک کشور یهودی در سرزمین فلسطین در دسامبر ۱۹۴۵ بار دیگر در کنگره و سنای آمریکا مطرح شد و در هر دو مجلس آمریکا با اکثریت قابل ملاحظهای به تصویب رسید…
کارنامه فعالیتهای یهودیان آمریکا و به ویژه گروههای صهیونیست آمریکا در دوران هولوکاست، گواه موقعیت آنها در یکی از هدفهای آنها است. کمک به تشکیل کشوری یهودی در فلسطین. در عوض شوربختانه در رسیدن به هدف دیگر خود که نجات یهودیان در بند نازیها در اروپای هیتلری بود شکست خوردند… چگونه ممکن است در این هنگام یک مسأله دیگر بتواند کوشش برای نجات این افراد را در درجه دوم قرار دهد؟… به گفته یکی از رهبران یهودی آمریکا در سپتامبر ۱۹۴۳ دشمن یهودیان در اروپا هیتلر و نازیها بودند و در آمریکا بیتفاوتی وبیاعتنایی رهبران کشورمان.»