سخنی با خوانندگان – شاهرخ احکامی – میراث ایران، شماره ۹۴، تابستان ۱۳۹۸
بازهم برا ی نوشتن این مطلب با همه فشار از طرف همکاران «میراث ایران»، بایستی تا لحظات آخر قبل از چاپ صبر کنم و منتظر اخبار و وقایعی باشم که با سرنوشت ایران ارتباط دارند و اینروزها مهمترین نگرانی مردم ایران و ایراندوستان واقعی است: برخورد قدرتهای مستکبر جهانی با ایران.
۲۴ سال از انتشار «میراث ایران» و بیش از چهل سال از انقلاب ایران میگذرد، ولی متأسفانه در تمام این سالها، خبرها و رویدادها همه تکراری، نگرانکننده و همواره بوی نامطلوب و مشمئزکننده جنگ از آنها به مشام میرسیده است. از این رو، نوشتههای من در این صفحات تکرار مکررات همان شکایتها، ایرادها، و انتقادات است و حاکی از ناامیدی من و شاید بسیاری از خوانندگان وفادار مجله بوده باشد. بنابراین حرفهای من نیز میتواند خستهکننده و بیفرجام به نظر آید.
ولی با وجود همه این ناامیدی ها وفشارها، چارهای جز تکرار و روشن کردن مسایل از یک سو و اقلاً بیان احساس و تفکر خودم و درددل با خوانندگان مهربان «میراث ایران» از سوی دیگر ندارم.گو اینکه در برخی از موارد با خشونت و توهین و ناسزای بعضی از آنها روبرومیشوم، هرچند که در دنیای آزاد و محیطی مثل آمریکا هر کسی تا حد زیادی میتواند درباره آنچه در فکر و باطنش دارد آزادانه بنویسد و به زبان بیاورد.
البته من ایراد و اعتراض به نوشتههای خود را از حقوق مسلم خوانندگان «میراث ایران» میدانم، ولی متأسفانه بعضی از افراد ایراد و انتقاد را با دشمنی و عداوت اشتباه میکنند و چون مثل آنها فکر نمیکنم یا نمینویسم، دشمن آنها به حساب میآیم و آناً برچسبهای مورد نظرشان را به آدم میزنند و اتهامات خود را در بوق کوس و کرنا کرده به همه اعلان میکنند. به هر حال برگردیم به اصل مطلب و آن مسأله احتمال برخورد خصمانه و جنگ بین آمریکا و ایران است.
شخصاً سالیان درازی است که سیاست آمریکا در خاورمیانه و ایران را دنبال میکنم و با بیشتر اشکال برخورد ابرقدرت جهانی با کشورهایی نظیرایران آشنایی دارم.
به یاد روزهایی میافتم که پس از ۷-۸ سال جنگ خانمانسوز و ویرانگر عراق و ایران، حاکمان هر دو کشور برای ابقاء قدرت خود شعلههای جنگ را عمداً روشن نگهداشته بودند. جنگی که در نهایت به کشته و مجروح شدن بیش از یک میلیون ایرانی بیگناه و ۵۰۰هزار عراقی؛ خرابی و ویرانی خوزستان و شهرهایی نظیر آبادان و خرمشهر؛ نابودی کشاورزی و صنایع موجود در آن مناطق؛ به هدر رفتن سرمایههای مالی و جانی مملکت منجر شد و تنها با نوشیدن جام زهر توسط آیتالله خمینی برای پذیرش قطعنامه سازمان ملل، به پایان رسید.صدام که به نوعی خود را پیروز این جنگ به حساب میآورد، قدم گستاخانه دیگری برای مثلاً کلنجار با آمریکا برداشت و کویت را «پیروزمندانه» و «متکبرانه» اشغال کرد. از همان روزها هر روز شاهد ارائه آمارها و اطلاعات گیجکننده و باورنکردنی توسط وزیر خارجه آمریکا در سازمان ملل علیه عراق بودیم تا بتواند قدرتهای جهانی را جهت حمله و نابودی عراق متقاعد سازد. و باز به یاد میآوریم که علیرغم هارت و پورتهای طارق عزیز، وزیر خارجه عراق با مقامات آمریکایی، آمریکا بالاخره موفق به قانع ساختن جهانیان شد که بله، صدام صاحب زرادخانهای عظیم و ویرانگر و همچنین از همه مهمتر، صاحب سلاحهای کشتارجمعی است. با چنین جنجال تبلیغاتی و رسانهای ژنرال شوارتسکف، که سالهای نوجوانیاش را در ایران گذرانده بود، صدام حسین را برای پنهان شدن روانه سوراخ موش کردند و بلایی بر سر عراق و عراقیها آوردند که هنوز هم ویرانههای آن بر زمین مانده و خسارات آن جبران نشده است. در این حمله، عراق عملاً به سه پارچه تقسیم شد هرچند ظاهراً همه زیر یک پرچم قرار دارند.
حالا هم در ایران، حاکمان ایران هر روز بالای منبر میروند، به جای روضهخوانی، با سخنان آنچنانی در عالم خیال آمریکا و آمریکاییها را تهدید میکنند که ایران قادر است آنها را سر جای خودشان بنشانند. اما مشکل حاکمان ایران این است، در حالی که در مهلکهای سخت گیر افتادهاند، نه مردمان کشورشان، یعنی مردم نجیب و زجرکشیده ایران خواهان آنان هستند و نه در دنیای خارج از ایران برای خودشان دوستی باقی گذاشتهاند.
تمام امید ملایان به آقای پوتین و چین بود. چندی پیش آقای پوتین هم آب پاکی روی دست ملایان حاکم ریخت و گفت روسیه نمیتواند نقش آتشنشان را در منطقه ایفا کند.
تصور میکنم جملهای از این برندهتر و تیزتر و نیشدارتر نمیتوانست از زبان «دوستی» گفته شود که سالهاست از ایران بهرهها برده، از دریافت بیلیونها دلار به اسم ساختن نیروگاه اتمی گرفته تا فروش موشکهای ۳۰۰ که هیچگاه به ایرانیها تحویل داده نشد و هزاران امتیاز مالی دیگر و استفاده از پایگاههای نظامی ایران. این به معنی پیام واضحی به حاکمان ایران است که نباید هرگز از روسیه توقع یاری و پشتیبانی در صورت حمله آمریکا به ایران داشته باشند.
شاید حاکمان ایران فراموش کرده باشند که روسیه سالها ظاهراً دوست وفادار صدام بود ولی در زمان نیاز، صدام تنها در میان دود و آتش حکومت خود و مملکتش را از د ست داد. درد بزرگ حاکمان ایران این است که حکومتداری را پس از چهل سال یاد نگرفتهاند. منتهی در چپاول و دزدی، سپردن مشاغل و پستهای مهم به مشتی آقازاده بیمایه و بیحیثیت خود تبحر خاصی دارند. این جماعت با کار دلالی، و رشوهگرفتن خزانه مملکت را خالی و در عوض بانکهای خارج از ایران را با دلارها و یوروهای شستشو شده، پولدارتر کردهاند. حرص و طمع این لاشخوران بهعنوان مسؤولین کشور از حد تصور و باور انسانی خارج است. درآمریکا و کشورهای متمدن، افراد با لیاقت و ابتکار و اختراع خود به پول و سرمایههای کلانی دست مییابند و در همین زمینه بسیاری از جوانان لایق و شایسته ایرانی در آمریکاو اروپای غربی جزو پولدارترین و موفقترین سرمایهداران کشورهای مقیم به حساب میآیند. تفاوت این پولداران با پولداران تازه به دوران رسیده در ایران آن است که این حضرات از راه دزدی و از راه ورشکست کردن بانکها، از راه سوءاستفاده از تحریمها برای چاپیدن بیشتر جیب مردم صاحب چنین ثروتهای هنگفتی شدهاند.
تحریم اقتصادی ایران توسط آمریکا و کشورهای سرمایهداری این دزدان را از راه احتکار و رانتخواری مرفهتر و پولدارتر کرده و ماشینها و قصرهای آنچنانیشان را بزرگتر و تجملیتر ساخته است. اما در سوی دیگر، طبقه متوسط و حقوقبگیر به فقر مسلمی کشیده شدهاند و نتیجتاً طبق آمار بیش از ۵۰درصد مردم ایران (ایرانی که میتوانست یکی از ثروتمندترین، آبادترین و مرفهترین کشورهای خاورمیانه باشد) در فقر مسلم زندگی میکنند. البته این رقم احتمالاً پس از تحریمهای اخیر بالاتر و بیشتر شده است. به گفته یکی از رسانهها نگرانی مردم از گرانی بسیار بیشتر از جنگ است. نگهداشتن مردم در این شرایط، یکی از نیرنگها و بیشرمیهای قدرت حاکمه است. مدت چهل سال است زنان شیردل ایرانی را سرگرم مبارزه با حجاب اجباری و رهایی از آن کردهاند. حالا هم اکثریت مردم، با بالا رفتن هر روزه قیمتهای مواد اولیه خورد و خوراک نظیر سیبزمینی، پیاز، گوشت و غیره، دست و پنجه نرم میکنند. زن و مرد، پیر و جوان، و پدران و مادران زحمتکش از اول صبح تا آخر شب بایستی نگران این باشند که چگونه نان خانواده را سر سفره بگذارند و چطور به خواستههای طبیعی و بهحق فرزندان دلبندشان پاسخ بدهند. کارگری که کارخانهاش بسته شده، کارخانهای که به خاطر نداشتن وسیله درهایش را قفل زدهاند، کشاورزی که قدرت تهیه مواد و وسایل لازم برای کشت خود را ندارد ومزرعهاش دچار خشکسالی و قحطی هم شده، چگونه میتواند رمق و حوصله آن را داشته باشد که علیه جباران حاکم مبارزه کند؟
امید بسیاری از مردم خیزش قیام از داخل ایران است تا شایدجنگی پیش نیاید. این بار، اما موشهای نشسته در اریکه قدرت در خیال آن هستند که با فیل بزرگ و پرقدرتی مثل آمریکا دربیافتند. ولی امیدوارم که بر تخت نشستگان قدرت پیش از آن که اتفاقی پیش آید، به خود آیند و بپذیرند که دوره حکومتشان به سرآمده و بایستی تاج قدرت را بر سر کس یا کسانی که لیاقت و شایستگی حکومت و مردمداری را دارند بگذارند و اداره کشور را به دست کس یا کسانی که بسپارند که قادر باشند دوباره درهای بسته شده بر روی ایران و ایرانیان را باز کنند؛دست دوستی به مردم همسایه، و سایر مردم دنیا دهند؛ و دوباره به مردم دنیا نشان دهند که مردم ایران انسانهای نجیبی هستند و آن برچسبهای غیرانسانی و بیانصافانه تروریست و افراطی شایسته آنان نیست. مردم ایران شخصاً درهیچ عمل تروریستی و خرابکارانه در هیچ جای دنیا دست نداشتهاند. امیدوارم روزی برسد که دولت ها و مردم جهان حساب دولت ها را از مردم ایران جدا کنند.این جملهای است که ۲۴ سال است در این صفحات مکرراً نوشته شده: «حساب مردم نجیب ایران را از حاکمان ایران جدا کنید».
به گفته یکی از ژنرالهای بازنشسته آمریکایی، که چندین بار در خلیج فارس و خاورمیانه مأموریت داشته، و مسلماً چون بیشتر در خدمت عربها بوده، مکرراً خلیج همیشه فارس ایران را خلیج عربی مینامید، میگفت که جنگافروزان مشاور رئیسجمهور آمریکا، ماهرانه افکار مردم آمریکا و غرب را علیه ایران و ایرانیها (مردم ایران) و نه حاکمان ایران برانگیختهاند و مردم ایران را دشمن خود میدانند و کسی اسمی از آیتاللهها نمیداند. او از این تاکتیک دولت آمریکا و یارانش در خاورمیانه ابراز تأسف میکرد.
مردم ایران خودشان از هر جهت قربانیانی هستند که به دام افتادهاند و از یک جانب از طریق دولت و حاکمان ایران تحت فشار، زور و ستم هستند و حقوق اولیهشان پایمال میشود و هم از طرف مردم بیاطلاع و ناآگاه دنیای غرب و آمریکا تحت فشار قرار دارند.
به هر حال امیدوارم، آن روزی نرسد که جنگی اتفاق بیافتد. همچنین دلم میخواهد به دوستان ایرانی که در خارج از ایران صاحب مشاغل عالی هستند و از نظر مالی در رفاه کامل به سر میبرند، نکتهای را بگویم، و از ایشان بخواهم تا از جنگ آمریکا علیه ایران (از هیچ جنگی) پشتیبانی نکنند. باید هشیار باشیم که این جنگ، جنگ با ملایان ایران نیست. این جنگ، جنگی علیه مردم ایران است که به کشتار وسیع مردم نجیب و ستمدیده ایران، خرابی و ویرانی ایران و خدای ناخواسته تکه تکه شدن این سرزمین منجر خواهد شد.
نگاهی به یوگسلاوی سابق بیاندازیم که هر شهر و ناحیهای از آن به یک «مملکت» تبدیل شده است.نظری به سوریه ولیبی بیاندازیم و همچنین به شکل بسیار بسیار کم بهترش به عراق.
اگر حاکمان ایران، ایرانی هستند و دوستدار این سرزمین، و اگر کمی عِرق ملی در وجودشان هست، باید بدانند، آن روزی فرارسیده است که جوانمردانه دست از منبر و تخت و عناوین آنچنانیشان بردارند و با ثروتهای تصاحب کردهشان که برای زندگی ۲۰ نسل آینده آنها هم کافی است، گوشهای از دنیا را انتخاب و به آنجا روانه شوند و بگذارند مردم شریف ایران به آن حکومت و روش زندگی که چهل سال است در حسرتش هستند،برسند.
به امید آ ن روز