بی بی سی فارسی – اگر افزایش قیمت بنزین در ایران، برخی از شهروندان را غافلگیر کرد، اعتراضها، سرعت گسترش و تلفات انسانی آن نیز برای برخی رسانهها، غافلگیرکننده بود. با این حال رسانههای فارسی زبانی که با محدودیتهای حکومت ایران برای سانسور خبرهایشان روبهرو نیستند، به سرعت سعی کردند تا خود را با سرعت خبرها وقف دهند و اعتراضها را به شکل ویژه و متناسب با رخدادهای روزانه پوشش بدهند. رسانههای بزرگ بینالمللی چطور؟ تحولات ایران به دلیل نقش منطقهای و اثرات بینالمللی این کشور، ارزشهای خبری گوناگونی به این تحولات میبخشد. تجربیات پیشین مانند اعتراضهای سالهای ۸۸ و ۹۶ نیز شواهدی هستند که نشان میدهند، رسانههای بینالمللی، با حساسیتی متناسب با وزن جهانی کشوری چون ایران، خبرهایش را پوشش دادهاند.
اما در چهار روز اخیر که اعتراضها به افزایش قیمت بنزین، به جرقهای برای دهها تظاهرات ضدحکومتی تبدیل شده و برخی معترضین، از ابتدای حضور خیابانی، به تندی بنیانهای نظام سیاسی حاکم را هدف گرفتهاند، بازتاب بینالمللی رویدادها، به شکل قابل توجهی از گذشته کمتر است.
بخشی از شرایط موجود نتیجه عدم آگاهی برخی از رسانهها از جزییات اتفاقات ایران است. قطعی اینترنت از سویی و محدودیتها برای فعالیت خبرنگاران بینالمللی و همچنین خبرنگاران مستقل، از سویی دیگر، دست به دست هم دادهاند و بر بازتاب رسانهای اعتراضهای ایران اثرگذاشتهاند.
نکته مهمتر اما این است که سیاستگذارانی با نفوذ در ساختار قدرت ایران، برای به وجود آوردن این شرایط و اعمال این محدودیتها، به شکل حسابشدهای برنامهریزی کرده و تصمیم گرفتهاند.
استراتژی سانسور، برای حاکمیتی مانند “جمهوری اسلامی” در ایران، استراتژی خارقالعاده و تازهای نیست. وضعیت ایران از نظر آزادی بیان، استفاده از فیلترهای اینترنتی علیه وبسایتهای خبری، ممنوعیت فعالیت رسانههای فارسی مستقل در کشور و زندانی شدن خبرنگاران و روزنامهنگاران ایرانی، همه موضوعاتی هستند که کارنامه آزادی بیان ایران را تشکیل میدهد. این کارنامه، نمره قابل قبولی ندارد.
اما ابعاد سانسور رسانهها و شیوه اعمال آن در کنار سطح برخورد با روزنامهنگاران و خبرنگاران غیروابسته در ایران، هرگز یکسان نبوده؛ برعکس در مواقعی چند وجهی بودن این برخوردها موجب شده تا رسانهها با ابهامات ناشی از خط قرمزهای بیشمار حاکمیت، موجب شده تا رسانههایی با سادهترین “تخلفات” در خبررسانی خود را با احکام سنگین و کشندهای مانند “توقیف” روبهرو ببینند.
با همه اینها، وضعیت امروز، شرایطی متفاوت نسبت به گذشته نه چندان دور – مثلا سال ۸۸ – است که حضور گروه بزرگی از خبرنگاران معتبر بینالمللی در ایران (همزمان با اعتراضهای جنبش سبز)، تبعات بینالمللی قابلتوجهی برای نظام حاکم بر ایران داشت. در آن روزها و با آغاز حضور خیابانی معترضان، بسیاری در گوشه گوشه جهان هر روز با تصاویری دقیق و حرفهای از تظاهرات در خیابانهای ایران بیدار میشدند.
در همان روزها، مقامهای ایرانی خیلی زود به این نتیجه رسیدند که آزادی حضور خبرنگاران خارجی در میان معترضان، هزینه بینالمللی قابل توجهی برای اعتبار جهانی ایران داشته و آرام آرام محدودیتهایی برای رسانهها و خبرنگارانشان اعمال شد. درس ۸۸ نیز هرگز از خاطره سیاستگذاران فراموش نشد.
از آن روز، مسیر برخورد با آزادی بیان در ایران به سوی وضعیتی بوده که پوشش هر اعتراضی برای رسانههای خارجی، دشوار و دشوارتر شود. این وضعیت به مرحلهای رسید که در جریان اعتراضهای دیماه ۹۶، بسیاری از رسانهها به ویدئوهایی متکی بودند که خود شهروندان از اعتراضهایشان میگرفتند و برای آنها میفرستادند.
چهار روز اخیر، ابتکار عمل سیاستگذاران، محدوده سانسور و وزن محدودیتها را یک گام دیگر نیز ارتقا داد؛ با قطع کردن اینترنت. اینبار، به شکلی شفاف، نهادی در وزارت کشور به نام “شورای امنیت کشور” (شاک) (و نه حتی نهاد بالادستی شورای عالی امنیت ملی)، تصمیم گرفت که اینترنت به کلی قطع شود.
در وضعیتی که سالها برخورد قضایی با روزنامهنگاران داخلی، فضایی پراز تهدید برای کار خبررسانی در چنین روزهایی به وجود آورده و روزنامهنگاران خارجی نیز با وسواسی خارقالعاده با خبرهای مرتبط با امنیت حاکمیت روبهرو میشوند، قطع اینترنت همانند زدن رگ جریان نحیف اطلاعرسانی شهروندخبرنگارانی است که تلاش میکنند دنیا را از آنچه در برابرشان رخ میدهد، مطلع کنند.
وقتی دنیا از رخدادی مطلع نشود، واکنشی هم به آن نشان نمیدهد. بدین ترتیب واکنش بینالمللی نیز چه بسا از نگاه برخی متناسب با اعتراضهایی که “بیش از ۱۰۰ نقطه” رخ داده و دستکم دهها نفر ظرف چهار روز کشته شدهاند نیست؛ به ویژه از سوی دولت آمریکا که از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، خود را آماده چنین روزهایی نشان داده است.
واکنشهای بینالمللی، در واقع هزینه عملی و قابل توجه خشونت در اعتراضهایی از این دست است. برای کشوری که در تلاش است نفوذ و قدرت خود را در منطقه افزایش دهد و در کشورهای دیگر به عنوان بازیگری “مقتدر” یا “باثبات” جدی گرفته شود، شلیک به سوی شهروندانش، یک امتیاز منفی قابل توجه در رقابت اعتبارسنجی بینالمللی محسوب میشود. اعتبار جهانی رژیمهای بسیاری به همین دلیل از بین رفته. ایران نیز در نهایت استثا نخواهد بود.