سخنی با خوانندگان – شاهرخ احکامی -میراث ایران، شماره ۹۶، زمستان ۱۳۹۸
ابتدا، فرا رسیدن سال نوی مسیحی را به تمام جهانیان و ایرانیان مقیم داخل و خارج که چنین ایام شادی را جشن میگیرند، از طرف خود و کارکنان مجله «میراث ایران» شادباش میگویم و آرزویم این است که سال آینده، روزها و ماههای در پیش، روزگاری سرشار از صلح و صفا، آرامش، دوستی و همبستگی برای همه مردم جهان باشد.
این روزها، در حالی که روزهای چراغانی و شادی در دنیای غرب و بیشتر مردم در جهان است که کریسمس و ژانویه را روزگاری فرخنده میدانند،ولی برای قریب به هشتاد میلیون ایرانی در بند در ایران و چند میلیون ایرانی نگران برون مرز هفتهها و ماههای پر دردی بوده و هست. و این دردها و غمها به خاطر کشتارهای بیرحمانه، زندانهای پر و خارج از ظرفیت، طغیان و سیل ناشی از گرسنگی و بیخانمانی هنوز ادامه دارد. متأسفانه به نظر نمیرسد که هفتهها و ماههای آینده مانند هفتههای گذشته، نه تنها هیچ شادی و آرامشی برای مردم ایران به همراه داشته باشد، بلکه برای اکثریت هموطنان ما عزای عمومی با درد و رنجی سخت در پیش است.
اصولاً انتظار میرود که هر حکومتی در جهان پس از تکیه بر اریکه قدرت و چند صباحی که با روحیات و خصوصیات مردم کشور خود آشنا شد، و اصول مملکتداری یاد گرفت، رویه مدارا و سازش را با مخالفانش در پیش گیرد و با همآهنگی و همکاری و همبستگی جهانی جهت آبادانی و رفاه مردم کشورش کوشش نماید. حتی در بعضی کشورهای دیکتاتوری، حاکمان با قلدری و اعمال زور و فشار بر ملت خود ، وقتی از تسلط خود بر ارکان قدرت و اداره کشور اطمینان یافتند، کمکم از فشارها کاسته و برای جلب همکاری مردم با خود تلاش میکنند و همو غم خود را برای آبادانی کشورشان به کار میبندند تا بتوانند روزی که به هر تقدیر از کرسی قدرت چه به زور و چه به دلخواه دور میشوند، نام و نشانی از خو باقی گذارند. متأسفانه این امر در ایران در ظرف ۴۰ سال گذشته چنین نبوده و همواره سیری به قهقرا داشته است و دولتمردان عمامه به سر نه تنها از سنگینی فشار بر زندگی مردم بیگناه نکاستهاند، بلکه انگار هر لحظه حلقه طناب را تنگتر و سختتر بر گلوی مردم بیپناه کشانده و بیداد را به نهایت درجه خود رساندهاند.
در چهل سال گذشته، حاکمان بیرحم ایران در اثر بیلیاقتی، چپاول، دروغ و حیله، نتوانستهاند نه با دنیای خارج از ایران سازشی داشته باشند، و نه در جلب حمایت و طرفداری مردمان رنجدیده خودشان توفیقی به دست آورند. پس از ۴۰ سال دزدی و غارتهای خارج از تصور، ترویج هرج و مرج و فساد، ناگهان متوجه شدهاند که دیناری درخزانههای دولتی نمانده است تا ابتداییترین تعهدات دولت در مقابل مردم را به انجام برسانند. بنابراین، تصور کردند با بیش از سه برابر کردن نرخ بنزین، چنان پولی به کاسه دولت واریز خواهد شد که نه تنها چند صباحی چاره صندوق خالی مملکت خواهد بود، حتی میشود برای بستن دهان مردم به خاطر گرانی سرسامآور، و خاموش کردن شعلههای خشم مردم، «صدقه»ای هم تحت عنوان یارانه کمک معیشت به عدهای گرسنه بپردازند. این عمامهداران خیال کردند با بخشیدن مالیات ثروتمندان به تقلید از همتایان خود در آن سوی دریاها، از جمله آقای ترامپ، دانهدرشتها و ثروتمندان را برای حمایت از خود راضی نگه میدارند، و در عوض با تحمیل قیمت بنزین به مردم عادی و بیچیز، سرمایه به غارت رفته مملکت را جبران کرده و به حکومت ستمگرانه خود ادامه خواهند داد. اما این بار غافلگیر شدند و مردم نجیب و آرام ایران رابه جنبش درآوردند. جوانان بیکار، محرومین حاشیهنشین شهرها، کسانی که با هزار و یک ترفند لقمه نانی برای خود و خانوادهشان فراهم میکنند، به خیابانها آمدند تا بگویند که دیگر نمیتوانند گرانی دیگری را تحمل کنند. تصمیم غلط آقایان مردم را به خیابانها کشاند و هزاران بانک و پمپ بنزین و پاسدارخانه به آتش کشیدهشد. اینکه چه کسانی اعتراض آرام مردم را به این خرابکاریها کشاندند، هنوز معلوم نیست، ولی دیدیم که به همین بهانه و در ازای آن پاسداران و بسیجیها با شلیک گلولههای داغ، خون مردم بیگناه را بر کف خیابانها جاری کردند و با قطع اینترنت سعی کردند تا دنیا از جنایتی که مرتکب میشوند بیخبر بماند. قطع اینترنت با این ابعاد برای نخستین بار در دنیا رخ داد و گفته میشود روزی بیش از ۶۰ میلیون دلارخسارت به خزانه خالی مملکت وارد کرد. با این حال از اخبار محدودی که با هزار مصیبت به خارج راه یافت، دنیا از جنایت و بیرحمی حکومت به شگفتی افتاد و دلهای مردم دنیا را برای ریختن خون بیگناهانی که فقط جویای حق و حقوق از دست رفتهشان بودند به درد آورد.
بیپروایی و وقاحت تفنگبهدستان حکومتی تا حدی است که با بیشرمی مدعی هستند گلوله و آدمکشی از داخل مردم بوده است، در حالی که عکسهایی در دست است که نشان میدهند نظامیان و پاسداران از روی پشتبامها و بالکنها، و از داخل خودروها و یا در وسط خیابانها و میدانها مستقیماً به مردم، کوچک و بزرگ، و پیر و جوان شلیک میکنند. هر چند هنوز تعداد کشتهها و زخمیها به طور رسمی اعلام نشده، اما گزارش شاهدان عینی رقمی چندصد نفری کشته و هزاران نفر زخمی را نشان میدهد. همچنین درخواست غرامت از خانوادهها در قبال تحویل جنازه عزیزانشان، انزجار و نفرت همگانی را برانگیخته است. زهی شرم!
این روزها زندانهایی مانند فشافویه در شهرری وظیفه زندان کهریزک در جنبش سال ۸۸ را عهدهدار شده است. این زندان چنان پر شده که حتی زندانبانان هم از خطر احتمالی آن به صدا درآمدهاند. مردم به حق نگران شکنجههای طاقتفرسای عزیزان خود توسط مأمورین بیرحم در زندانها هستند.
پیشبینی حاکمان از عواقب گران کردن بنزین چنان خام و غیرواقعبینانه بود که حتی خودشان را هم به تعجب انداخته است. جالب این است که جناب رهبر هم برای اینکه گناه اتفاقات خونین این روزها را را به نادانی و بیلیاقتی او نسبت ندهند، ادعا کرد که تصمیم را دیگران گرفتند و او فقط قبول کرد! او تلاش کرد بار دیگر خودش را بیطرف و بیگناه نشان بدهد. غافل از آن که همه میدانند که امروز او به عنوان قدرت مطلق کشور، مسؤولیت همه اقدامات به گردن شخص اوست. مجلس دستور داشت که اعتراضی به گرانی بنزین نکند ودولت به اصطلاح منتخب هم که فرمانبرداری نوکرصفت بیش نیست. او پس از آن که متوجه شد دیگر کسی نداشتن مسوولیت او در حوادث اخیر را نمیپذیرد، گناه این خیزش و قیام را به گردن عوامل خارجی انداخت و آنها را در این امر مقصر اعلام کرد.
این ادعای مسخره مرا به یاد افرادی در سنین بالا میاندازد که برای رفع مسؤولیت از اشتباهات و خطاهای خود، علت تمام ضعفها و ناتواناییهایشان را به گردن پدران و مادران خود در دوران کودکی میاندازند. غافل از آن که اگر به فرض پدر و مادری هم در رشد و تربیت آنها بیتجربگی یا قصوری کرده، بعد از ۵۰-۶۰ سال، هر فردی وقت کافی برای آشنایی با ضعفها و کاستیهای خود و یافتن راه اصلاح آنها داشته است و دیگر در این سنین هنوز تکرار ترجیعبند «تقصیر پدر و مادر بودن» برای کسی قابل قبول نیست. هر کسی میتواند به جای بیرون کشیدن و محاکمه پدر و مادر خود از زیر خاک، نهایت تلاش خود را برای غلبه بر ضعفها کمبودها بکند و با سر بلندی و خوبی و اتکاء به نفس جوابگوی کم و کاستیهای ناشی از بیلیاقتی خودش باشد.
حالا هم برای رهبر و سایر زمامداران عمامه به سر و دنبالهروها و نوکران دست به سینهشان، پس از ۴۰ سال مایه شرم و خجالت است که د یگران را مسؤول بیلیاقتی و ضعف مدیریتی خود قلمداد کنند و از زیر بار مسوؤلیت شانه خالی کنند. حکومتی که امروز تعدادی از سران حکومتی سابقش، برادر رئیسجمهورش، پسران و دختران وزرا، وابستگان و نزدیکان حکومتیاش در راهروهای دادگاهها به خاطر دزدیها و انواع فساد در رفت و آمدند؛ و برخی از آنها را برای ظاهرسازی و ساکت کردن مردم هر روز در دادگاههای نمایشی محاکمه و محکوم میکنند و زندان نرفته به مرخصی میآروند، چگونه میخواهند جوابگوی بیش از ۶۰ میلیون (به گفته خودشان یعنی خود حکومتیها) گرسنه باشند. و این درحالی است که همزمان، بهراحتی انگشتها و دستهای آفتابهدزدها و گرسنهها به جرم بلند کردن چند قالب کره یا چند بسته نان زیر گیوتین برده میشود، اما دزدهای میلیاردی و قاتلان و خلافکاران آشکار وابسته به اعوان و انصار حکومتیها در نهایت بیشرمی مورد حمایت همه جانبه قرار میگیرند.
در ایام جشن و شادی جهانیان در استقبال سال نو مسیحی، خواندن این نوشتههای غمانگیز و دلخراش، شاید هیچ مناسب به نظر نیاید، اما آیا میتوان با خواندن و دیدن گزارشهای تصویری رنج و درد مردم به هر دلیلی ساکت ماند. آیا میتوان با خواندن میزان گرانی، گرسنگی، اعتصابات و بیکاری، بسته شدن کارخانجات و کارگاهها و بیرون انداختن کارگران، ریختن کودکان و نوجوانان گرسنه در خیابانها، ازدیاد تن فروشی و بی خانمانی در گوشههای خیابانها، سکوت کرد؟ برای سکوت در چنین شرایطی تنها باید از این حرفه بیرون رفت و قلم را شکست… اما تا زمانی که چنین مسؤولیتی را بر عهده گرفتهام، نمیتوانم با مردم بیگناه همدردی نکنم. اگر از راه دور کاری و کمکی از دستم برنمیآید، میتوانم که با آنها همصدایی و همدردی کنم….
متأسفانه صدای ملت شریف و نجیب ایران، به خاطر سکوت مصلحتی و خارج از انتظار دنیای غرب، تا میزان زیادی آن چنان که باید درمحافل بینالمللی انعکاسی نیافت. نگرانیها از قرارهای پشت پرده قدرتهای بزرگ برای آینده ایران است. آیا این قدرتها پشت صحنه برای حفاظت این رژیم ساخت و پاختی کردهاند؟یا آن که خدای ناکرده، در پی به خاک کشیدن حاکمان رژیم قلدر و زورگوی ایران با هدف به تسلیم کشیدنشان برای تقسیم و پاره پاره کردن این کشور هستند.
امیدوارم که این نقشه پلید و برنامه چندین ساله قدرتهای بزرگ برای تبدیل ایران به ایرانستان و سرنوشتی شبیه یوگسلاوی و غیره هرگز تحقق نیابد.
بازهم ستایش و آفرین به مردم بیگناه و مقاوم ایران. درود و تسلیت به خانوادههایی که عزیزان خود را دراین جنبش حقجویانه از دستدادهاند. به آرزوی روزی که دیگر در این صفحات مطلبی به این گونه نوشته نشود و به چارچوب اهداف اصلی خود که ترویج و صیانت میراث واقعی ایران، یعنی فرهنگ و ادب و تاریخ ایران باشد بپردازد….
به امید روزهای خوشتر و بهتر