سخنی با خوانندگان – شاهرخ احکامی – میراث ایران، شماره ۹۷، بهار ۱۳۹۹
بار دیگر باید نوروز خجسته، این نشانه بیداری طبیعت، نشاط، شکوهمندی بهار، و آغاز سال نوی ایرانیان را در شرایطی به مردم ایران و سایر مردمانی که این ایام را آغازگر سال نو میدانند و جشن میگیرند، تبریک بگویم که ملت نجیب ایران به جای شادی و خرسندی و هماهنگ با زیباییهای طبیعت، با غم و نگرانی و اضطراب، تنگدستی و فشار اقتصادی دست به گریبان است. در اوج همه مشکلات و بدبختیهای روزافزون در شرایط کنونی ایران، بازهم به ایرانیان گرامی و صبور، و مردم تمام کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند و یادگارهای چندهزار ساله ایران و ایرانیان را زنده نگه میدارند، تبریک گفته و برای همه ایرانیان برون و درون مرز و مردمان جهان، آرزوی سالی بهتر و خوبتر دارم. آغاز سال نو همیشه، همزمان است با تولد «میراث ایران» و امسال بیست و پنجمین سال میلاد آن است. به همراه کارکنان وفادار و ارزنده «میراث ایران»، دوام و قوام خانواده «میراث ایران» و همه خوانندگان و علاقمندان این مجله را آرزو میکنم.
در سالهای اول تولد «میراث ایران» تلاش بر آن بود که این نشریه، به هر صورتی که امکان دارد، از سیاست دور نگه داشته شود و فقط به مسایل فرهنگی، ادبی و تاریخی توجه نماید و برای زندهنگهداشتن خوبیها و زیباییهای تمدن چندهزار ساله، نفوذ و تأثیر آن روی تمام کشورها و مردمان جهان تلاش کند و تمرکزش بر شناساندن رسوم و فرهنگ و ادب ایرانی به نسلهای جوانِ به دنیا آمده در خارج از ایران و مهمانداران و میزبانان، و کسانی که تحت تأثیر جو منفی بعد از گروگانگیری، اعدامها زندانها، و پناهندگان در به در دور از خانه و کاشانهشان بودند، باشد.
ولی متأسفانه با هر سالی که از انقلاب ایران گذشت، انقلابی که وعده آب و برق و بنزین مجانی، خانه و آشیانه و سرپناه به بیخانمانها و مستضعفین داده بود، کمکم شرایط تفاوتفاحشی کرد. زندانهایی که پس از انقلاب عده زیادی از آنها آزاد شده بودند، بزرگتر گردید، و به تعدادشان که محدود به یکی دو تا در هر شهر بود، افزوده شد. گفته میشود که امروز حدود بیش از ۲۰۰هزار زندانی و دربند، در سیاهچالهای ایران هستند. زندانها که پر شد، همانطور که روز به روز پای ایران از صحنه جهانی قطع میشد و به انزوا کشانده میشد، در عوض در میزان اعدام نوجوانان، جوانان و نخبگان ایران به بهانه عقاید انحرافی سیاسی، تضاد دینی، دزدی، و اختلاس رقیب کشورهایی چون چین، آمریکا و عربستان شدیم و هر سال در این رقابت، جایگاهمان در کشتن و به دار آویختن عزیزانمان بالاتر رفت. اگر نسبت به جمعیت کشورهای آمریکا و چین حساب کنیم، ایران رتبهاش به مراتب بالاتر از همه آنهاست. زهی تأسف، در جایی که همیشه به ما به اصطلاح درس مهربانی و توجه به دیگران میدادند. حالا با قساوت و شقاوت هر چه تمامتر، بیگناهان زن و مرد و پیر و جوان را به اتهام جرمهای ناچیز و بیهوده به غل و زنجیر بسته و گاه به سادگی حلقه طناب به گردن این نازنینها میاندازیم. در هر جای دیگر کلمه نازنین به یک محکوم اعدام گفتن مایه تعجب است، ولی وقتی که به اصل قضیه توجه کنیم، بیشتر این جوانان به خاطر شکایت از بیدادگریها به جرم محارب با خدا و غیره جان شیرینشان را از دست میدهند. خمیرمایه این حاکمان، که جامههای دینی به تن دارند و مرتب از راستی و درستی و پاکی دم میزنند، از دروغ و حیله و تزویر ریخته شده است. آنها به راحتی هر بار خطا و اشتباهی مرتکب میشوند، فاجعه هولناکتری عَلَم میکنند تا افکار عمومی را منحرف نمایند. به یاد بیاوریم جنگ ایران و عراق را که صدام در سال سوم آن میخواست با پرداخت غرامت تمامش کند، اما توسط همین حاکمان ریاکار به هشت سال کشید و عاقبت با نوشیدن جام زهر، مرگ هولناک بیش از یک میلیون جوان که برای حفاظت از مرزهای میهنشان فداکارانه در جبهههای جنگ حضور داشتند، و خسارتهای مالی چند میلیارد دلاری به پایان رسید. هر بار که پایه حکومتشان به خاطر بیلیاقتی و ناشایستگی در سرازیری سقوط بود، جنایت تازهتری مرتکب شدند و با سرسختی به جنگ با تمام دنیا پرداخته و مانند پشههای کوچکی به جنگ با فیل بزرگ و غولآسای غرب رفتند و بر دهل و سرنای جنگ نواختند. همسایگان ایران با بسته شدن درهای کشور ما به روی دنیای متمدن، از فرصت استفاده کرده و هر کدام جایگاهی در دنیای متمدن یافتهاند، و شهرکهایی چون دبی، قطر، حتی کویت، عربستان و ترکیه و مردمانشان در مسیر رفاه و پیشرفت روزافزون قرار گرفتهاند. همچنین با محدود کردن آزادیهای فردی برای جوانان نخبه، محروم کردن آنها از ادامه تحصیل و ارتباط با دنیای آزاد، کشور را به قهقرا کشاندهاند.
به تجربه، حاکمان امروزی با خبرگی و مهارت خاصی با ایجاد بحران و گرفتاری در زندگی مردم، بر آن هستند تا قدرت خود را محکمتر و پایههای متزلزل حکومتشان را چند صباحی بیشتر استحکام بخشند. در فرصتهایی که مردم برای به دست آوردن حقوق پایمال شدهشان، از جمله آزادی انتخاب پوشش برای زنان، دست به تظاهرات زدهاند، با خشونت بسیار سرکوب شدهاند و سرکردگانشان نیز نصیبی جز زندان و شکنجه نداشتهاند.
هنوز زمان چندانی از اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ نگذشته بود، که مردم در آبان گذشته در اعتراض به افزایش ناگهانی قیمت بنزین به خیابانها آمدند، اما باز هم با که با کشتار وسیع و سرکوب خشن روبرو شدند. و بیشرمی آن که مقامات جمهوری اسلامی بیش از هزار کشته حوادث این چند روز را به چند صدنفر تقلیل داده و هنوز نیز رسماً اعلام نکردهاند و در یک بازی مفتضح دولت و پزشکی قانونی ارائه آمار را به یکدیگر واگذار میکنند. در کشورهای متمدن کشته شدن حتی یک نفر به خاطر حقخواهی، قابل بخشودگی نیست و مردم خواستار سقوط و استعفای چنین حکمرانان جبار و بیرحم میشوند.
از سوی دیگر، بحران اقتصادی شدید ناشی از تحریمها، که حاکمان مرتب ضررهای ناشی ازآنها را انکار مینمایند، بر زندگی مردم آثار زیانبار خود را نشان میدهد. به گفته وزیر خارجه آمریکا در نتیجه این تحریمها تا کنون بیش از ۵۰ میلیارد دلار به ایران لطمه خورده است. مواد غذایی و دارو،به گفته آمریکاییها شامل تحریمها نیستند، اما ایرانیها ادعا میکنند که این اقلام نیز عملاً در تحریم است. اما به نظر میآید که همین وضعیت بهانهای برای واردکنندگان دارو و غذا شده تا با احتکار و حقهبازی به قیمت به خطر انداختن جان مردم بیگناه ایران، میلیاردها دلار به جیب بزنند. در حالی که در تبلیغات جمهوری اسلامی منکر اثرات تحریم است، اما وزیر نفت صریحاً گفته که جیب دولت خالی است. گذشته از بیلیاقتی و ناشایستگی دیگری که در بالا بردن فکر نشده قیمت بنزین از خود نشان دادند، ضمن کشتار وسیع معترضین، جیب مردم را خالیتر کرده و در عمل از درآمد ناشی از گران شدن بنزین برای رفاه مردم هیچ نتیجه مثبتی به دست نیامد.
هنوز فاجعه آبانماه تمام نشده بود و مردم در کشاکش غم عزیزان از دست رفته و زندانیشان بودند، خبر شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی، ضربه سنگین دیگری بر این مردم بلادیده وارد کرد. و مرگ عده زیادی از نخبگان جوان، زن و مرد و کودک و پیر و جوان در اثر این عمل جنایتکارانه دنیا را تکان داد. باز هم حاکمان ایران روزها از اعلام اخبار واقعی درباره این حادثه تمام قد شروع به انکار کرد و آن را نقص فنی اعلام کرد تا اینکه در نتیجه فشار خارجی مجبور به اعتراف این فاجعه غیرقابل بخشش گردید. هنوز هم که هنوز است علت این کشتار هوایی معلوم نیست. و امروز هم شیوع بیماری کرونا سرپوشی برای همه جنایات رژیم در آبانماه و سرنگونی هواپیمای اوکراینی شده است.
جریانات روز به روز وخیمتر میشد تا اینکه انتخابات و تبلیغات انتخاباتی شروع شد. ابتدا نحوه انتخاب یا به عبارتی انتصاب کاندیداها توسط شورای نگهبان چنان مسخره و شرمآور بود که اعتراضات و شکایتهای بسیاری را علیه این نمایش مسخره، به همراه داشت. اما در نهایت مردم تصمیم گرفتند تا در انتخابات شرکت نکنند. در نتیجه با تلاش زیاد مقامات کشوری و حکومتی با همه نفوذ و اعمال زور خود، به گفته خودشان، کمتر از ۴۰درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. البته این رقم از واقعیت بهشدت فاصله دارد. به قول یکی از عزیزان، زمان انقلاب ۷۵درصد مردم به جمهوری اسلامی «بله» گفتند و در این انتخابات مردم ۷۵درصد به جمهوری اسلامی «نه» گفتند و به عبارتی به حقانیت و صلاحیت جمهوری اسلامی رأی منفی دادند و در واقع خواهان برکناری رژیم شدند.
شروع شیوع وحشتناک و کشنده بیماری کرونا در ایران گویا پیش از انتخابات بوده است. در این مورد هم همان گونه که همیشه دروغ و تزویر و پنهانکاری روش جمهوری اسلامی در همه امور است، کوشید این فاجعه وحشتناک را پنهان نماید و بیماران را میان مردم بیگناه و بیپناه رها سازد، چیزی که یکی از دلایل شیوع و پراکندگی سریع این بیماری در ایران است. بیشرمی و بیحیایی سردمداران تا آن اندازه است که معاون نادان وزارت بهداشت طی چند مصاحبه ابتدا منکر شیوع کرونا شد و با سادهنمایی کوشید از اهمیت این بیماری مهلک در حد یک آنفولانزا و یا سرماخوردگی بکاهد. این در حالی بود که خود در حال پاک کردن ترشحات دهان و دماغ با آستینش بود. او بعد اعلام کرد که مرض کرونا گرفته که خود دلیلی بر بیلیاقتی وی در پست مهم سلامت و بهداشت است… امروز هم آماری که از مرگ و میر مبتلایان میدهند قابل اتکا نیست. آیا حتی عرضه شمارش انسانهای مبتلا و مردگان را ندارند. شاید هم آن قدر موجب مرگ مردم شدهاند که دیگر کم و زیاد چنین آمارهایی برایشان اهمیتی ندارد! گویا تعداد مردهها تا امروز (۲۸ فوریه ۲۰۲۰) بیش از ۲۱۰ است. سؤال این است که چرا ایران بایستی پس از چین بیشتر مبتلایان و مردهها را داشته باشد. یکی از عللی که حدس زده میشود، رابطه مرموز و مستمر ایران و چین، و پروازهای هواپیمایی ماهان است که بعد از شیوع بیماری در چین پروازهای خود را به آنجا قطع نکرده و همچنان در حال رفت و آمد است….
حیف و صد حیف که شادی و شادمانی خنده و لبخند جایش را به گریه و زاری و شیون و عزاداری داده است. در دوران قدیم ایرانیان سپیدجامه بودند و پس از پذیرش دیانت اسلام، و بلاهایی که بعدها به سر ایرانیان آمد، ایرانیان سیاهجامه شدند و حالا هم جشنها و اعیاد ما تبدیل به روزهای وفات و عزاداری شده است. مردم به جای رفتن به سالنهای کنفرانس، تئاتر، سینما، گردشگاه، موسیقی و رقص، به مراکز دعا و ثناگویی و گریه و عزا هدایت میشوند….
فکر میکردم در سال بیست و پنجم تولد «میراث ایران» میتوانم از خوشی و جشن و سرور صحبت کنم، شعری زیبا و برازنده برای نوروز در پایان این سخنان ملالانگیز و غمبار بیاورم. ولی سکوت و انکار این فجایع به عنوان یک روزنامهنگار (اگر خوانندگان قبول داشته باشند) بسیار خطا و غیرقابل بخشش است.
نوروزتان شاد
روزگارتان خوش باد