دکتر فریده معتکف
در روز سیزدهم اسفندماه (۵ مارس) سال ۳۶۳ ترسایی [پس از میلاد مسیح] امپراتور رم جولیان (یولیانوس مرتد) با سپاه مجهز ۰۷۱ هزار نفری بهسوی ایران حرکت نمود، تا ایران را به اشغال خود درآورد. وی پس از شکست دادن بخشی از سپاه دفاعی ایران، از رود دجله گذشته و چندین پادگان نظامی تسخیر میکند و به ایرانیان نشان میدهد که سپاه رم بدین آسانی قابل شکست نیست. در این بین، به جولیان گزارش میرسد که سواره نظام سنگین پوش ایران، به فرماندهی ملکه «گوهرگو» همسر شاپور دوم، برای نبرد به سوی سپاه روم از شمال در حرکت است. در این میان دو تن از اشراف ایرانی، که به علت ناروشنی مورد خشم شاهنشاه شاپور قرار گرفته بودند، برای یاری به رومیان در شکست دادن ایرانیان، به سپاه روم پناهنده میشوند.
آن دو به جولیان میگویند که براساس دستور شاپور (دوم) پس از بریدن گوش و بینی آنان، مال و زندگیشان مصادره و از تیسفون رانده شدهاند و اکنون خواهان آناند که برای انتقام از شاپور راه را برای پیروزی بر ملکه گوهرگو به جولیان نشان دهند. جولیان پس از فرستادن جاسوسان به تیسفون و مطمئن شدن از هویت آنان و نیز داستانشان که دروغ نیست، سوگند یاد میکند که پس از تسخیر تیسفون دارایی و مقامشان را به آنان باز گرداند.
گزارش حرکت سپاه ملکه گوهرگو در رأس سواره نظام سنگینپوش موجب ایجاد ترس در دل سپاهیان رومی میشود، زیرا که لژیونهای رومی بر کارآیی و جنگاوری سواره نظام ساسانی آگاهی داشتند و خواهان دست کشیدن از جنگ و بازگشت به رم میشوند. جولیان برای جلوگیری از بازگشتشان دستور میدهد تمام قایقهایی که سپاهیانش با آنها از رود دجله گذر کرده بودند را بسوزانند، تا سربازانش بدانند که راه برگشتی وجود ندارد و بایستی با ایرانیان بجنگند، بهویژه که اطمینان به خیانت ایندو ایرانی به رسیدن به هدفش یاری خواهد کرد.
با یاری این دو نجیبزاده ایرانی، جولیان و سپاه ۰۷۱هزارتایی او در درازای رود فرات به سوی شمال حرکت میکنند، تا پیش از رسیدن ملکه گوهرگو و سواره نظام ایران، نقاطی را که از نظر نظامی بر سپاه ایران برتری داشته را تسخیر کنند. برای پیشدستی و رسیدن به آن مکان پیش از سپاه ایران، این دو نجیبزاده به جولیان پیشنهاد میکنند، نیازمندی های کمی را باخود همراه بردارد، تا سبکتر و تیزتر حرکت کرده و پس از رسیدن به آنجا آب و خوراک بهاندازه زیاد موجود است.
تاریخنگاران رومی نوشتهاند که روز چهاردهم خرداد (۵ ژوئن) ۳۶۳ میلادی پس از سفر طولانی و خستهکننده، لژویونهای رومی گرسنه و تشنه به صحرایی خشک و بیآب و علف و مهمتر از هر چیز دیگری، کاملاً باز و بدون هیچ دفاعی میرسند، آن زمان است که جولیان متوجه میشود که این دو نجیبزاده ایرانی او را فریب دادهاند.
آن دو میهنپرست آزاده که میدانستند کشته خواهند شد، با شجاعت به جولیان فاش میکنند که بینی و گوششان را خودشان بریدهاند، تا داستانشان راستین جلوه دهد و داوطلبانه با علم به اینکه میدانستند که سرانجامشان چه خواهد بود، این نیرنگ را پیاده کردهاند تا از کشورشان دفاع کرده و از اشغال بیگانان جلوگیری کنند. به دستور جولیان هر دو بیدرنگ کشته میشوند و آن دو جانباز گمنام جان خود را در راه مقدس ایران فدا میسازند. در همان زمان سپاه روم مورد یورش سخت ملکه گوهرگو از شمال، و سپس از سوی جنوب مورد یورش سپاهی دیگر به فرماندهی شاهنشاه شاپور قرار میگیرند، که سپاه روم در این بین شکست خورده و جولیان نیز بر اثر زخمی مهلک جان خود را دست میدهد. به گفته لیدوس ۰۵۱هزار رومی در این جنگ جان خود را از دست میدهند.
باری، تمام تاریخنگاران رومی متفقالقولاند که اگر بعخاطر جانبازی و فداکاری آن دو اشرافزاده ایرانی نبود، سپاه ایران به هیچ روی توانایی رویارویی با رومیان را نداشت و به گمان زیاد ایران به اشغال رومیان درمیآمد.
ولی، آیا بهراستی ما فرزندان آن دو تن نجیبزاده ایرانی هستیم که جان برکف و داوطلبانه به کام مرگ رفتند تا از ایران دفاع کرده و نگذارند که دستان ناپاک بیگانگان خال پاک و مقدس ایران را آلوده نسازند؟ پاسخ آری میباشد، زیرا که در هشت سال جنگ با جهان عرب و غرب، به جهانیان نشان دادیم که ایرانی جان میدهد، ولی ذره ایی از خاک میهن را نخواهد داد!
امروز برخی ایرانینماها که آروزمندند و دعا میکنند که ایران مورد یورش بیگانگان قرار گیرد تا به اصطلاح آزاد شود (!)، مشتی خائن وطنفروش بیش نیستند. این گروه خون ناپاک همان چوپانی در رگهایشان در جریان است که مسیر حرکت آریوبرزن و سپاه ایران را به اسکندر نشان داد؛ این مشت خائن بیغیرت ایرانینما که آرزومندند و دعا میکنند ایرانی کشته شود تا مرغ به فراوانی در فروشگاههای وارداتی آمریکایی در ایران یافت شود، براستی که خون «غلامحسین تنگکی» در رگهایشان در جریان است، و همانگونه که مانند آن خائن از پشت گلوله در سر سردار آزاده ایرانزمین «رئیسعلی دلواری» خالی کرد تا جنوب را به دست انگلیسی ها بسپرد، امروز فرزندان آن وطنفروش نیز آرزومندند و دعا میکنند که بمبهای اسرائیلی و غربی خون ایرانی را بر زمین بریزند!
هممیهن، شوربختانه در بین ما خائن و وطنفروش هم یافت میشود. از آن بالا در رأس نظام پلید اسلامی گرفته تا در این فیسبوک آمریکایی!
ما مشکلات میهنمان را بایستی خودمان و به دستان خود و با فداکاری و جانبازی حل کنیم؛ آنهم بدون یاریجویی از بیگانگان، که بیگانگان برای ما کاوه نخواهند آورد که نجاتمان دهد، بلکه اسکندر دیگری برسرمان میکوبانند تا چند دههی دیگر خدمتگزارشان باشیم . فراموش نشود، که رژیم آخوندی و دیگر رژیمهای استبدادی در آسیای غربی، تحفه همین غرب آزادمنش هستند! این وظیفه یکایک ما ایرانیان میهنپرست است تا دست در دست، این عده خائن را از کشورمان ریشهکن ساخته و ایرانی بسازیم آباد و سربلند، که در خور و شایسته مقام ایرانی راستین باشد.
ما نبایستی فراموش کنیم، که «ایرانی» تنها ملتی در جهان است، که بارها و بارها در درازای تاریخش مورد یورش بیگانه و نیز بیگانهنواز قرار گرفته است، کشور نابود گشته، ولی هربار مانند سیمرغی سر از خاکستر بلند کرده و با آتش عشق به وطن، جهانی نو برای خود ساختهایم! کشور ما، تنها کشور در جهان است، که تاکنون ۸ بار امپراتوری به پا کرده است!
ما بایستی دوباره به خود ایمان آوریم که ما ایرانیان ملتی جاودانی هستیم، که دوباره میتوانیم از این خاکستر سربلند کرده و خود را از اسارت رها سازیم، زیرا که ما فرزندان آن دونجیب زاده و هزاران هزار بزرگمرد و شیرزن آزاده ی ایرانی هستیم که جان خود را فدای این آب و خاک و «ما» کردهاند، تا من و شما در این خاک اهورایی زیست کنیم.
پاینده خاک ایران و جاودان و سرافراز باد ایرانیان راستین که قلب و هستیشان برای مادر مقدسمان «ایران جاودان» میتپد.
منابع:
– تاریخ ایران باستان تالیف دکتر حسن پیرنیا
– انحطاط و سقوط ایران و روم دوره سه جلدی تالیف ادوارد گیبون و ترجمه فرنگیس شادمان
– تاریخ ساسانیان تالیف دکتر کریستین سن