آیا میتوان فقط نیمهی پر لیوان را دید،
در حالی که نیمهی دیگر آن خالی است؟
آیا میتوان فقط به شادیها فکر کرد، در حالی که غم واقعاً وجوددارد؟
آیامیتوان فقط نیکبختی را دید، در صورتی که بدبختی گریبانگیر انسانهای بسیاری است؟
محمد پرتو نوید
اگر بخواهیم با کمک اندیشهی درست و آگاهانه به این پرسشها پاسخ دهیم، میگوییم آری میتوان. آری امکان دارد که با وجود بدبختی به نیکبختیها اندیشید؛ همانگونه که با وجود جنگ و خونریزی در گو شه و کنار دنیا بایستی در اندیشه صلح و آشتی بود.
می پرسید چگونه؟ پاسخ خیلی ساده است، با انتخاب کردن. این ما هستیم که انتخاب می کنیم که در دنیا و فضایی از شادمانی زندگی کنیم و یا در اندوه وغم، در نور زندگی کنیم و یا درتاریکی.
دو نفـر را در نظر بگیرید که یکی به چهرهی مثبت و خوب زندگی نگاه میکند و دیگری به چهره ی کریه زندگی. یا یکی فقط به نور و شادمانی فکر میکند و دیگری به غم و تاریکی. آن کسی که فقط به تاریکی شب میاندیشد از روشنایی روز و درخشش خورشید خود را محروم میکند، زیرا مدام نگران فرا رسیدن تاریکی و ظلمت شب است. اگر به او بگویید؛ ببین نور خورشید چه جلا و صفایی دارد؛ میگوید چه فایده چندساعت دیگر شب از راه میرسد و تاریکی همه جارا فرامیگیرد. او هرگز لذت روشنایی روز را درک نمیکند. ولی فردی که خوشبین و مثبت اندیش است، در هنگام روز از نور و گرمی خورشید بهرهمند میشود بدون اینکه نگران رسیدن شب باشد و شب هم که فرارسید با افروختن یک شمع از شدت تاریکی میکاهد و به امید رسیدن صبح روشن شب را به استراحت می پردازد. فرد نیکاندیش، به خاطر نیمه ی خالی لیوان، خود را از بهره مندی نیمه ی پر آن محروم نمیکند.
مفهوم شاد زیستن و عشق ورزیدن هرزهدرایی و مسایل سکسی نیست. عشق به انسانیت ، عشق به صلح و آرامش، عشق به دوستان و فامیل و از همه مهمتر عشق به زندگی و سازندگی از پایههایی اصلی زندگی و موجب تفکر و انتخاب راه درست زندگی میشود.
ما به دنیا نیامدهایم که فقط زجر بکشیم. ما برای شاد زیستن و لذت بردن از زندگی به دنیا آمدهایم. پس نباید با تمرکز بر روی مشکلات و موضوعات منفی، زندگی را بر خود تباه کنیم. معمولاً ما دو دسته نویسنده داریم؛ یک دسته آنهایی هستند که تخم امید در دلها میکارند، از عشق و دوستی سخن میگویند، بدون اینکه به غم جدایی بیندیشند؛ این افراد اغلب عمری طولانی داشته و با شادمانی این چند روزه را به سر میبرند. و عدهای هم فقط به بدبختیها میاندیشند و تخم بدبینی و ناامیدی در دلها میکارند و در نتیجه تمام زندگی خود را در رنج و تیرهروزی میگذرانند و عمری کوتاه و غمانگیز دارند، مانند شـادروان صادق هـدایت (تولد فوریه 1903، خودکشی 9 آوریل 1951)، که بدون شک و تردید کتاب مشهور «کافکا» به نام «مسخ» در افکار و تصمیم او مؤثر بود و خود فرانتس کافکا، نویسندهی چک، (تولد 3 جولا ی 1883، وفات 3 جون 1924) که فقط 40 سال عمر کرد.
شکی نیست که این هر دو نویسنده از مفاخر ادبی جهان هستند. صادق هدایت از پیشگامان رماننویسی در ایران است؛ ولی هیچ یک از اینها دلیل نمی شود که گمان کنیم طرز تفکر و روش زندگی آنها درست بوده و باید برای جوانان سرمشق باشند. مقام ادبی و ارزشمندی آثار هنریشان به جای خود محفوظ و منفیاندیشی و منفینگریشان به زندگی که سرانجامی غمبار به همراه داشت، نیز موجب تأسف است. بایستی آثاری این چنینی را خواند، از هنر قلمزنیشان بهره جست، ولی تحت تأثیر روحیه ی منفی و ناامیدشان قرار نگرفت. باید سوابق زندگی آنهارا هم از دیدگاه روانشناسی بررسی کرد و دریافت که چرا فردی مانند کافکا چنین افکاری داشته است. کودکی خود را چگونه گذرانده، چگونه زجر کشیده، مسلول شده و آثاری آنچنانی به وجود آورده که خود به درستی آن اطمینان نداشته و در وصیتنامهی خود به دوستش از او میخواهد که پس از مرگش آنها را منتشر نکند، ولی دوستش برخلاف آن عمل کرده است.
بایستی توجه داشت که هیچ چیز صددرصد درست نیست و هیچ چیز هم صد در صد نادرست نمیباشد. هر نوشتهای ممکن است پارهای از مطالبش درست و برخی نادرست با شد و این ما هستیم که هیچ چیز را بدون تأمل و دربست نپذیریم، بلکه با غربال اندیشه، سره را از ناسره جدا سازیم. بدون شک نمیتوان جهالت، فقر و بدبختی دیگران را انکار کرد، ولی فرد نیکاندیش هنگامی که از چنین نابسامانیهایی آگاه میشود به فکر چارهجویی و یافتن راه نجات میافتد و فرد بدبین و یا منفینگر، خود درگیر آن بدبختیها شده و در گرداب ناامیدی دست و پا میزند. به هر صورت در جهان هم نیکی هست و هم بدی. هم اهورا هست و هم اهریمن. نیکی و بدی به یکدیگرتبدیل میشوند ، مانند تبدیل زباله به کود و غذای گیاه، و تبد یل گاز کربینک به اکسیژن توسط گیاهان.
نیکی و بدی در این جهان همدوشاند
در دور تسلسل پی هم میکوشند
این هستی ما به نیستی ره پوید
از نیستی ما، دگران میجوشند
و این ما هستیم که میتوانیم بدیها را به نیکی و نا کامیها را به پیروزی تبدیل کنیم.
گر منظر گیتی را با چشـم خرد بینی
گردد همه زشتیها تبدیل به زیبایی