نگارش: دارا دوستکام
بررسی: شاهرخ احکامی
در مقدمه کتاب اندکی تاریخ میخوانیم: سراینده این تاریخچه منظوم در سال ۱۳۳۰ شمسی در سیزده سالگی به دبیرستان پای گذاشت. در همان سال دکتر محمد مصدق … در اوضاع و احوالی غیرعادی به صورتی نامنتظر مسؤولیت نخستوزیری را پذیرفت. او در مدت دو سال و سه ماه و بیست و چند روز دور تصدی خود جان تازهای به پیکر ایران دمید و با آبیاری دوباره نهال مشروطیت که … درشرف خشکیدن بود، دوباره به آن امکان سبز و شاداب شدن داد. بیان و قلم بعد از قرنهای محدودیت و ممنوعیت برای نخستین بار آزاد شد و حتی حزب توده، که پس از حادثه تیراندازی در پانزده بهمن ۱۳۲۷ به شاه رسماً ممنوع شده بود، آزادانه فعالیت …خود را از سر گرفت…. با آن که کار سترگ آن رهبر فرزانه با کودتای مصیبتبار بیست و هشت مرداد ناتمام ماند و نقشههایی که او برای سعادت و پیشرفت و سربلندی ایران با خون جگر طرح کرده بود، به دست دو قدرت سلطهجوی جهانی ستمگرانه نقش بر آب شد، نام افتخارآفرین او از دفتر تاریخ ما زایل ناشدنی است.
در آغاز این کتاب منظوم میسراید:
ای خمینی ای کهن دجال شوم
رفت از دستت چه بر آن مرز و بوم
از تو حیلت گرتر و سفاکتر
کس نخواهد یافت د ر نوع بشر
در دروغ و نقضِ عهد ای بدنهاد
چون تو دیگر مادر گیتی نزاد
گشت دین دکّان و دستآویز تو
باخصال بدتر از چنگیز تو
…
پیشوای فکریات ای خیرهسر
شیخ فضلالله بود، آن بدگهر
کرد با مشروطه چندین دشمنی
داشت کرداری بد و اهریمنی
…
عمر مشروطه ولی کوتاه بود
مستبد دیگری در راه بود
کودتا کرد و به قدرت دست یافت
صحنه خالی دید، پس چابک شتافت
چند گامی نیک اگر برداشت زود
پرچم خودکامگی افراشت زود
از میانشان کرده ای خوب و گزین
بود سرکوب دکانداران دین
بست او بر آن جماعت پوزهبند
تا نیابد بیشتر کشور گزند
از بدآموزی و از آشوبشان
از همه رفتار نامطلوبشان
….
بعد آمد نوبت کشف حجاب
گرچه با اجبار، کاری بر صواب
گشت برخوردار بعد از آن زمان
مملکت از کار و آثار زنان
غیر از آن بخشید دولت را نظام
یافت کار ملک زان پس انتظام
داد استیلای دولت را نشان
شد تهی هر خطه از گردنکشان
…
کار دانشگاه هم آغاز شد
در به روی اهل دانش باز شد
لیک صد افسوس کان مرد عمل
شد به یک خودکامه ظالم بدل
دیگر از مشروطه جز نامی نماند
بهر ما جز درد و ناکامی نماند
…
بدگمانی چیره شد در حال او
بود همچون سایه در دنبال او
در این منظومه از چگونگی جنگ جهانی دوم و نقشه چرچیل و اتحاد با آمریکا و روسیه و برداشتن رضاشاه از پادشاهی به طور منظوم شرح مفصلی میسراید و در زیرنویس توضیح میدهد: تصمیم اولیه مقامات انگلیسی دایر بر نشاندن حمیدمیرزا فرزند محمد حسن میرزا قاجار، ولیعهد احمدشاه، به جای رضاشاه بر تخت پادشاهی ایران آن جوان که در انگلستان بزرگ شده و در نیروی دریایی آن کشور خدمت میکرد، افزوده بر داشتن تابعیت انگلیسی، زبان فارسی هم نمیدانست.
محمدعلی فروغی سیاستمدار و نویسنده بنام که با شروع جنگ جهانی دوم و بحران زاییده از آن برای ایران، برای سومین بار از سوی رضاشاه عهدهدار نخستوزیری شده بود، سران انگلستان، اتحاد شوروی و آمریکا، سه کشور اشغالکننده ایران را در شهریور ۱۳۲۰ متقاعد ساخت که محمدرضا، ولیعهد رضاشاه را به جانشینی وی بپذیرند.
… در مورد کارهای محمدرضاشاه میسراید:
یاوه اطرافیان شد باورش
چیره شد سودای قدرت بر سرش
رفت سوگندش به مشروطه ز یاد
کمکمک خودکامگلی بنیاد کرد
زد به قانون اساسی دستبرد
قدرت خود برتر از قانون شمرد
در این باره در زیرنویس مینویسد: اشاره به تشکیل مجلس مؤسسان فرمایشی در ۱۳۲۸ که با وارد کردن اصلاحیهای در قانون اساسی به شاه اختیار انحلال مجلس شوای ملی و مجلس سنا را تفویض کرد. در پی این حرکت قوامالسلطنه سیاستمدار معروف، که چندین با بر مسند نخستوزیری نشسته بود، در نامه اعتراضیهای به شاه این کار را اقدامی در جهت زیر پا گذاشتن قانون اساسی مشروطیت و سرآغاز خودکامگی توصیف کرد و در مورد پیامدهای وخیم آن و از جمله وقوع انقلاب به او هشدار داد. در ادامه منظوم نامه و انتخاب دکتر مصدق به وکالت مجلس.
بازگشتند آن زمان تبعیدیان
خامٌشان را باز شد چندی زبان
بود از آن جمله همان مرد وطن
که گرامی داشتندش انجمن
به وکالت برگزیدندش دو بار
گشت چشم و گوش میهن در دیار
در زیر نویس مینویسد: مصدق بعد از شهریور ۱۳۲۰ دوبار به عنوان وکیل اول تهران به مجلس شورای ملی راه یافت، نخست مجلس چهاردهم و سپس به مجلس شانزدهم و در هر دو مجلس به خدمات تاریخی و بسیار میهنی توفیق یافت. در مجلس چهاردهم سیدضیاءالدین طباطبایی عامل کودتای ۱۲۹۹ که پس از طرد از قدرت به فلسطین رفته و در تمام مدت اقتدار رضاشاه در زیر سایه انگلستان که قیمومیت فلسطین را به عهده داشت، به مردم شناساند و نقشه انگلستان را که بعد از سلب قدرت از رضاشاه، مهره سرشناس خود را برای تصدی مقام نخستوزیری به ایران بازگردانده بود، نقش بر آب ساخت. در مجلس شانزدهم نیز لایحها ی تاریخی نُه مادهای ملی شدن صنعت نفت را از تصوب مجلس گذراند و خود بعد از قبول مسؤولیت نخستوزیری در اردیبهشت ۱۳۳۰ آن را به مورد اجرا گذاشت.
در شکایت انگلستان در دادگاه لاهه میگوید:
جای دیگر دادگاه لاهه بود
دست استمداد انجا هم گشود
(این پس از دفاع از ایران در شورای امنیت میباشد)
باز در یک شاهکار بیبدیل
کرد ایران انگلستان را ذلیل
این مصدق بود کاندر دادگاه
در دفاعی عالی و بیاشتباه
حق ایران را به کرسی درنشاند
انگلستان مات شد مضطر بماند
باید اینجا بیتامل کرد یاد
گفت از یک قاضی نیکو نهاد
آمده از انگلستان بود او
لیک شخصی اهل وجدان بود او
حق و وجدان بود بس اولیترش
رای دادن تا به سود کشورش
چون که گفتار مصدق را شنید
نیک حق را جانب ایران بدید
داد رایی با عدالت سازگار
ماند نامی نیک از وی یادگار
بوده این سان سیره مردان حق
داده بر تاریخ ها زرین ورق
درباره نخستوزیری دکتر امینی میسراید:
بود ایران در گه این داروگیر
کهنه سیّاسی در آمریکا سفیر
در سیاست طی شده ایام او
زیرک و دکتر امینی نام او
الفتی بین وی و کاخ سفید
طی ماموریتش آمد پدید
پس رئیس تازه اصلاح خواه (کندی)
توصیه فرمود امینی را به شاه
که دهد تشکیل دولت آن زمان
تا به اصلاحات بر بندد میان
شد سر تسلیم درافکند پیش
شد پذیرا برخلاف میل خویش
چون امینی چست بر مسند نشست
بر تمام کارها افکند دست
ماهرانه کرد کوته دست شاه
از اموری که به دولت داشت راه
گشت ناخشنود از این شاه شهان
خنده خشکیدش به لبها ناگهان
بعد از این که زاهدی شد برکنار
ودش این امری خلاف انتظار
از پس سالی تحمل با نفیر
وضع شد دیگر تحملناپذیر
چابکانه گشت پس مشغول کار
باز گیرد تا به کف یکباره کار
پس به سوی ینگه دنیا شد روان
از پی دیدار ارباب جوان…
زان سفر تا در وطن آمد فرود
دولت دکتر امینی رفت زود
در زیرنویس منظومه در زمان آمدن خمینی در اول فوریه ۱۹۷۹: به طوری که در شرح حال فشرده ویلیام سالیوان سفیر آمریکا در ایران در کتاب بر بالهای عقابها نوشته شده است،بیشتردستگاههای دولت به حالت فلج درآمد و در آن روز دیوید نیوسام،معاون وقت وزارت خارجه آمریکا از اتاق وضعیت کاخ سفید به سالیوان تلفن میکند و اطلاع میدهد که مشاور امنیت ملی وقت (برژینسکی) خواستار آگاهی از نظر او درباره امکان کودتای نظامی است که دولت بختیار را که آشکارا در آستانه فروپاشی قرار دارد از قدرت برکنار کند. سالیوان با خشم پاسخ میدهد: «به برژنسکی بگو برو گم شو. نیوسام تذکر میدهد این نحوه صحبت چنان کمککننده نیست. سالیوان می گوید «ترجمه لهستانیاش را میخواهی؟» این نحوه گستاخانه سخن گفتن نشان میدهد که سالیوان حرفشنوایی چندانی حتی از بالاترین مسؤولان دولت در واشنگتن نداشته است و به اصطلاح ساز خودش را می زده است…
خاصه سالیوان که در بدو ورود
با بهشتی بود در گفت و شنود
بر سر این ارتباط و ائتلاف
داشت با مافوق خود نیز اختلاف…
در مورد پایان جنگ ایران و عراق و نوشیدن جام زهر خمینی میگوید:
پس خمینی جاهجوی بیاصول
کرد آن را با بسی خفت قبول
جام زهرش خواند و آن را سر کشید
کشور اما صدمتی بدتر کشید…
در مورد کشتارهای ۱۳۶۷ و اعتراض منتظری به آن میسراید:
بود رهبر را یکی قائم مقام
که هنوزش بود وجدانی تمام
برخلاف دیگر «روحانیان»
یا که در واقع گروه جانیان
مضطرب شدسخت از آن آدمکشی
دید نفی آدمیت خامشی
شکوهها برداشت زان کشتارها
از همه رفتار آن بدکارها
گفت یکجا کشتن چندین هزار
نیست با عدل و مروت سازگار
عزل شد وی از مقامش بیدرنگ
شیخ ظالم ساده لوحش خواند و ننگ
درباره ترامپ و تحریمها میگوید:
با یکی بدتر ز خود افتادهاند
در مسافش عاجز و واداده اند
کرده باطل سر به سر بر جامشان
زهر ریزد روز و شب در جامشان
جملهی تحریمها برگشتهاند
رهبر و اعوان او سرگشتهاند
نفتشان را نیست دیگر مشتری
نیست تحریمها چیزی سرسری
…
پول کشور گشته بیارزش چو کاه
فقر و بیکاری است در آن ملک شاه
آمده از جور آخوندان به جان
خلق شوریده است در صدها مکان
این منظومه خواندنی مرور جامعی است از تاریخ ایران از زمان انقراض حکومت قاجارها برای علاقمندان وقایع ایران که این طور پایان مییابد:
درهمین جا میبرم پایان سخن
شرحی اندک گفتم از تاریخ من
هست این تاریخ چندین نسل ما
گرچه غمگین، گفتم از آن با شما
لیک دارم چشم از آیندگان
که نویسندش فصولی شادمان
البته به امید آن روز!