بهرام گرامی
یلدا روز است نه شب!
دربارۀ شب یلدا تا کنون مطالب بسیار گفته و نوشته شده، گاه آمیخته با اُسطوره و افسانه و گاه با داستانهائی از برپائی رسم و آئین آن در مناطقی از کشورمان. در این مختصر کوشش شده تا دور از داستانسرائی و افسانهپردازی، سابقه و اصالت یلدا و ارتباط آن با مسیحیّت در حد امکان روشن شود.
انبوه مطالب را خلاصه میکنیم و موضوع را گام به گام پِی میگیریم:
یک:
ابتدا ببینیم یلدا چه کلمهای و به چه معنایی است. یلدا واژهای است سُریانی (منسوب به سورستان یا سوریه) به معنای میلاد، و سُریانی نام زبانی است که مردم سوریه و شمال عراق از قبل از میلاد مسیح تا چند قرن بعد از آن یعنی تا نزدیک ظهور اسلام به آن صحبت میکردهاند و رابطه تنگاتنگ با زبان یونانی دارد. بعد از اسکندر، به سبب مهاجرت یونانیها زبان سوریانی با زبان یونانی آمیخت. میگویند هنوز برخی مردم آن مناطق لهجۀ سُریانی دارند. از این زبان برای تحریر و تحلیل موضوعات دینی و فلسفی استفاده میشده است، با بیتی از سنایی (درگذشتۀ ۵۵۱۱ م)۱:
سخن کز روی دین گویی چه عبرانی چه سُریانی
مکان کز بهر حق جویی چه جابلقا چه جابلسا۲
دو:
حال این سؤال پیش میآید: میلاد چه کسی؟ آنچه اکنون به نام شب یلدا معروف است، بلندترین شب سال در نیمکرۀ شمالی است و طبعاً در نیمکرۀ جنوبی مانند استرالیا و آرژانتین کوتاهترین شب سال شب اوّل تیر یا 22 ژوئن است. شاید کسی فکر کند که چون یلدا و بلند هر دو حروف لام و دال را به همان ترتیب دارند، لابد به نحوی با هم مربوط میشوند! در هر حال، بلندترین شب سال مصادف است با کوتاهترین روز سال، یعنی از فردای چنین شبی روزها بهتدریج بلندتر میشود، گوئی روز اول دی روز تولّد خورشید است و از آن روز بهبعد خورشید چون طفل نوزاد هر روز رشد میکند، یعنی روزها بلندتر میشود، و اگر در سراسر عالم بگردیم میبینیم فقط خورشید است که هر جا متولّد شود همان جا روز است، یعنی تولّدش نمیتواند شب باشد! یعنی یلدا نام روز است، نه شب. ولی همچون مناسبت های دیگر مانند تولّد افراد، سالگردها، عید و چهارشنبهسوری که همیشه شب قبل از آن مناسبت را جشن می گیریم، در مورد یلدا نیز شب آن را جشن میگیریم. البته خواهیم دید که نام روز تولّد خورشید از ابتدا یلدا نبوده است.
سه:
حال این پُرسش مطرح میشود که چرا تولّد خورشید تا این اندازه مهمّ است. اهمیّت خورشید نه چیز تازهای است و نه در آینده از آن کاسته خواهد شد. در مدرسه میخواندیم که «خورشید سرچشمۀ انرژی عالم است،» ولی کمتر توضیح میدادند که چرا؟ یکی از مهمترین پدیدههای طبیعت پدیدۀ فتوسنتز (photosynthesis) یا کربنگیری است که طی آن گیاهان سبز در برابر نور خورشید با استفاده از اکسیدِ کربن در هوا و آب، ترکیبات اوّلیّۀ کربوهیدراتها را میسازند که پایۀ مواد غذایی گیاهی میباشد. بنابراین بدون خورشید و گیاهان سبز در چرخۀ حیات هیچ جانوری بر روی کرۀ زمین وجود نخواهد داشت، زیرا در زنجیرۀ نیاز موجودات به یکدیگر جانوران گوشتخوار هم مجبور به تغذیه از جانوران علفخوار میشوند. البته قضیه بیش از اینها است و شامل تشکیل مواد سوختی فسیلی مانند نفت هم میشود.
چهار:
بر این اساس، مردمان عهد قدیم، پیش از آیین زردشت، خورشید را مقدّسترین موجود میدانستند و آن را میپرستیدند، و طبعاً این بلندتر شدن روزها مهمترین پدیده برای آنان بهشمار میرفته است. دو کلمۀ مِهر و میترا به معنای خورشید هستند و همۀ این چیزهائی را که اینجا و آنجا از میترائیسم و آئین مِهر و مِهرپرستی و ایزد مِهر و معبد خورشید و هرچه دیگر از این دست میشنویم همه از این باور دیرینه یعنی مقدّس بودن خورشید سرچشمه گرفته است.
پنج:
حال به ارتباط بین یلدا و مسیحیّت میپردازیم. مِهرپرستی یا میتراییسم از مرزهای ایران فراتر رفت. در اروپا گسترش پیدا کرد و مِهرابههایی که پرستشگاه پیروان آئین مِهری بود در اروپا ساخته شد.۳ پادشاهان روم به مِهرپرستی گرویدند و آئین مِهر برای چند قرن آیین رسمی امپراتوری روم شد. رومیان تولّد مِهر را به زبان لاتینی۴ «ناتالیسانویكتوس» (natalis = noèl = birth) یعنی«تولّد مِهر شکستناپذیر»مینامیدند و جشن میگرفتند و آن را آغاز سال میدانستند. حتّی پس از گسترش دین مسیحیت، باز كشیشان نتوانستند از برگزاری این جشنها جلوگیری كنند. اولیای دین جدید پیبردند كه برانداختن برخی سنّتهای آیین مِهر مشکل است و یاد آن همچنان در خاطرها زنده میماند.
شش:
تاریخ تولّد عیسی مسیح برهیچ کس معلوم نیست، نه سالش و نه روزش، و پُرواضح است که اگر معلوم بود اختلاف و کشمکش بر سر آن قرن ها ادامه پیدا نمیکرد. آن را ششم ژانویه، اول مارس، پانزدهم سپتامبر و روزی هم در نوامبر گفتهاند. کنستانتین امپراطور روم که به پدر کلیسا مشهور است در سال ۴۱۳م خوابی دید که در آن علامت صلیب بالاتر از خورشید قرار دارد. به فرمان او آیین مسیح رسماً جانشین میتراییسم گردید. او در سال ۱۲۳ آخرین روز هفته یا روز استراحت را Sunday به معنای روز خورشید نامید و در سال ۰۳۳م شهری در تنگۀ بُسفُر را به نام خود Constantinople نامید که پس از ۵۶ سال پایتخت روم شرقی گردید و تا تشکیل دولت عثمانی در سال ۳۵۴۱م بر این نام باقی ماند.۵
کنستانتین میخواست دو جشن مسیحیان و یهودیان را که همزمان بودند از هم جدا نگاه دارد. او با استفاده از ابهام در تاریخ تولّد عیسی و با این بهانه که مسیحیان عیسی را مظهر نور میدانند، عملا تولّد مِهر یا میلاد ایزدمِهر را بهمیلاد مسیح تبدیل كرد و تاریخ تولّد عیسی را ابتدا روز 22 دسامبر تعیین نمود که بعداً به ۵۲ دسامبر تغییر یافت.
نخستین بار در تقویم Philocalus در سال ۴۵۳م از ۵۲ دسامبر به عنوان روز تولّد مسیح نام برده شده است. شاید این سه روز اختلاف با یلدا ناشی از تبدیل دو تقویم یا محاسبات کبیسهگیری باشد. این را هم بدانیم که در زمان ابوریحان بیرونی دیماه را «خورماه» به معنای خورشید ماه نیز میگفتند و بعدها دِی با مفهوم آفتاب و روشنائی به شکل day به معنای ساعات روشن روز وارد زبان انگلیسی شد و امروزه به معنای ۴۲ ساعت به کار میرود. روز خورشید یا مِهرروز (Sunday) یا یکشنبه را هم روز مقدس مسیحی قرار دادند. دائرةالمعارف بریتانیکا به شباهتهای آشکار بین میترائیسم و مسیحیّت اشاره دارد.
هفت:
و پُرسش آخر آنکه نام یلدا از کجا آمده و چطور شد که این روز را یلدا نامیدند. مسیحیان سُریانی میلاد مسیح را در زبان خود یلدا نامیدند و ایرانیان که با سُریانی ها همجوار و در ارتباط بودند این واژه را از آنان گرفتند و آن را برای نامیدن همان روزی که از قرنها قبل به خاطر زایش خورشید برایشان مهمّ و مقدّس بود و حالا مناسبت تازهای هم پیدا کرده بود و روز تولّد عیسی شده بود بهکار بُردند و این روز را یلدا نامیدند. بنابراین، یلدا نامی است که مسیحیان سُریانی برای تولّد عیسی بهکار بردهاند و ایرانیان آن را برای روز تولّد خورشید بهکار میبرند.
***
شاعران فارسی زبان از یلدا بسیار گفتهاند، از جمله سه شاعر صاحب نام متعلق به نهصد تا هزار سال پیش به ارتباط مستقیم یلدا و مسیح اشاره کردهاند. دو بیت متوالی زیر از ناصرخسرو (۳۰۰۱ تا ۸۸۰۱م) است که در آن ترسا به معنای مسیحی و لیلِ قدر همان شب قدر مسلمانان است:
گر زی تو قول ترسا مجهول است
معروف نیست قول تو زی ترسا
یکشنبه است از او ز تو آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا
دو بیت متوالی زیر از امیر معزی (درگذشتۀ 1125م) است که در آن به مِهر و ترسا هر دو اشاره دارد:
ایزد دادار مِهر و کین تو گوئی
از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زانکه به مِهرت بوَد تقرّب مؤمن
زانکه به کینَت بوَد تفاخر ترسا
دو بیت متوالی زیر از سنائی (درگذشتۀ 1155م) نیز معلوم میدارد که یلدا قبلا وجود داشته ولی با قرار دادن آن بهعنوان زاد روز عیسی معروفتر شده است:
چو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گُزیده تر بَرَد کالا
بـه صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
حافظ (درگذشتۀ 1390م) در بیت زیر ملال همنشینی با حاکمان (ظالم یا ستم پیشه) را به بلندی شب یلدا تشبیه نموده و توکّل میکند که شبِ تاریک با طلوع خورشیدِ عدالت به پایان رسد:
صحبت حُکّام ظلمتِ شب یلداست
نور ز خورشید خواه بو که برآید
در شعر فارسی، بلندی گیسوییار را به شب یلدا مانند کردهاند، با سه بیت به ترتیب از سعدی (حدود ۷۰۲۱ تا حدود ۴۹۲۱م)، صائب (۷۰۶۱ تا ۰۷۶۱م) و خواجوی کرمانی (۰۹۲۱ تا ۲۵۳۱م):
روز رویَش چون برانداخت نقاب از سرِ زلف
گویی از روزِ قیامت شب یلدا برخاست
میکُند زلف دراز تو به دلهای حزین
آنچه با خسته روانان شب یلدا نکُند
هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیک
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
معنای بیت بالا: هر سال فقط یک شب یلدا دارد، امّا کسی ندیده که در یک ماه دو شب یلدا (با کنایه از رخسار همچون ماه و دو رشته موی سیاه) وجود داشته باشد.
دوران فراق و دوری از معشوق را هم که در چشم عاشق طولانی مینماید به شب یلدا تشبیه کردهاند، با سه بیت به ترتیب از اوحدی مراغهای (1274 تا 1337م)، سعدی (حدود 1207 تا حدود 1294م) و
فروغی بسطامی (1798 تا 1858م):
شب هجرانت اِی دلبر شب یلداست پنداری
رُخَت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلدائیست
من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند
***
در میان ما ایرانیان هنوز این رسم بر جای مانده که در بلندترین شب سال، یا شب چلّه، افراد خانواده گرد هم آیند و آجیل و شیرینی خورند، آنها كه گرم مزاج هستند خنكی، مانند هندوانه و آنها كه سرد مزاج هستند گرمی، مانند خرما و انجیر و اردهشیره خورند تا طبع و مزاجشان برگردد. با حرف و خاطره و فال حافظ تا دیرگاه و نزدیک سَحَر و گاه تا طلوع آفتاب بیدار نشینند تا برآمدن آفتاب را نظاره کنند… رسمی که در غبار زمان رنگ باخته و نام و نشان از دست داده و آئینی که صدا و سیمایش در هیاهو و سیطرۀ مسیحیّت به سختی شنیده و دیده میشود.
توضیحات
۱. در این مقاله، برای سهولت مقایسه، همۀ تاریخها به سال میلادی داده شده است.
۲. جابلقا = منتهای مشرق، جابلسا = منتهای مغرب.
۳. در حاشیه باید گفت کسانی بر این باورند که «خَرابات» (با فتح اوّل) همان «خُرابات» (با ضمّ اوّل) یا «خورآباد» است و توجیهشان تبدیل حرف «ت» به «د» است، مانند تُشک یا دُشک، تُنبک و دُنبک، یا زرتُشت و زردُشت.
۴. زبان لاتینی از بین رفته و چون تغییر نمیکند، برای نامگذاری جانوران و گیاهان، آثار طبیعی و جغرافیایی، و وقایع تاریخی بهکار میرود، مانند نام خلیج فارس یا سینوس پِرسیکوس. Sinus Persicus
۵. polis در زبان یونانی به معنای شهر است (شهربانی = police) و آن را بهعنوان بخشی از نام شهرهای مینیاپولیس، ایندیاناپولیس، اَکروپولیس و بهتر از همه پِرسپولیس یا تخت جمشید می بینیم. کنستانتینپُل، در اینجا با اِملای Constantinople، نیز به معنای شهر کنستانتین است که عربی آن «قسطنطنیّه» برای ما ایرانیان نامی آشناست. با برقراری امپراتوری عثمانی، این نام به Islampole به معنای شهر اسلام تغییر یافت که به سبب نبودن حرف «p یا پ» در عربی، آن را اسلامبول یا Istanbul مینامند.