بررسی کتاب: شاهرخ احکامی ـــ مبارزه قهرمانانه، شکست تلخ

مبارزه قهرمانانه، شکست تلخ — نظری به علل برچیده شدن حاکمیت سوسیالیستی در اتحاد شوروی

نویسنده: بهمن آزاد

مبارزه قهرمانانه، شکست تلخ، دستاورد کوشش و دانش گسترده دکتر بهمن آزاد در زمینه مسایل تاریخی، انقلاب اکتبر، سوسیالیسم، و فروپاشی نظام سوسیالیستی می‌باشد. دکتر آزاد شخصیتی شناخته شده در جوامع بین‌المللی و آمریکا است و آثار و اندیشه‌هایش به زبان‌های زنده ترجمه و پخش شده است. این کتاب نیز ابتدا به زبان انگلیسی نوشته شد و تا کنون به زبان‌های ژاپنی، چکی و فارسی ترجمه شده است و انتظار می‌رود که به زبان‌های دیگر هم ترجمه شود.

دکتر بهمن آزاد در دهه هفتاد میلادی زمانی که در رشته دکترای اقتصاد و جامعه‌شناسی به تحصیل اشتغال داشت، به عنوان یک پژوهشگر مارکسیست در رشته تحولات اجتماعی و اقتصاد تطبیقی شناخته شد. او در آن سال‌ها از نزدیک با روند رشد اقتصادی و اجتماعی سوسیالیسم دراتحاد جماهیر شوروی آشنا شد و در سال‌های پژوهش خود در این عرصه، بسیار آموخت که امر ساختمان سوسیالیسم، نه کاری است آسان و نه مبارزه‌ای است کوتاه. «این پژوهش نشان داد که آنچه در شوروی طی دهه‌ها برپا شده است، نه یک جامعه ایده‌ال و کامل، آن‌طور که بسیاری از ما در آن زمان تصور می‌کردیم، بلکه جامعه‌ای انتقالی است که در جهت از میان برداشتن موانع از سر راه دستیابی به کمال می‌رزمد. در واقع این جامعه‌ای بود ناتمام،اما جامعه‌ای که علی‌رغم بسیاری کمبودها و مشکلات همچنان بزرگ‌ترین محصول و بالاترین دستاورد کل تاریخ تکامل بشر در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و علمی بود.

بهمن آزاد به کمبودهای نظام‌های سوسیالیستی با همان دید می‌نگرد که به مشکلات و کمبودهای بوئینگ ۷۴۷ یا پروازهای آپولو به ماه یا سفینه‌های فضایی امروزین. کمبودهایی که تنها به محدودیت‌های کنونی دانش وفن انسان اشاره دارند. کمبودهایی که جامعه بشری اگر بخواهد آنها را پشت سر بگذارد، باید محدودیت‌های دانش و آگاهی خود را از میان بردارد. او می‌گوید، به این نتیجه رسیدم که باید قاطعانه از نظام سوسیالیستی موجود دفاع کرد…

فروپاشی دولت‌های سوسیالیستی در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای اروپا شرقی – در وی نه پریشانی و یأس بلکه این سؤال منطقی را ایجاد کرد که چرا و چگونه یک چنین عقبگرد تاریخی ممکن شده است؟ .. این کتاب صرفاً کوششی است محدود، یک سکوی پرش برای آغاز یک بحث طولانی و گسترده در مورد علل و عواملی که به برچیده شدن نظام سوسیالیستی در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای اروپای شرقی یاری رساندند… بهمن آزاد این کتاب را به نورالدین کیانوری، رهبرفقید حزب توده ایران و گاس هال صدر فقید حزب کمونیست آمریکا تقدیم کرده است.

آزاد در بخش یکم، انقلاب کبیر اکتبر می‌نویسد: روندی که بیش از هشتاد و پنج سال پیش با انقلاب کبیر سوسیالیستی آغاز شد و با استقرار اولین دولت کارگری در سطح جهان تأثیراتی بس عمیق در سرنوشت تمامی بشریت به جا گذاشت، اکنون با فروپاشی اتحاد شوروی و دیگر دولت‌های سوسیالیستی در اروپای شرقی وارد مرحله تازه‌ای شده است.

… در نظام سوسیالیستی، توده‌های وسیع زحمتکش در این کشورها از حق کار، حق مسکن، حق بهداشت و آموزش رایگان، بیمه‌های اجتماعی، حق استفاده از خدمات گوناگون فرهنگی وهنری بهره‌مند شدند. حقوقی که دستیابی به آنها در نظام سرمایه‌داری حتی از تصور نیز خارج است. نظام سوسیالیستی بلافاصله برابری کامل زنان با مردان را در قوانین اساسی خود به رسمیت شناخت… در بسیاری از رشته‌های اقتصادی زنان اکثریت کارکنان را تشکیل دادند: ۷۵درصد کادر بهداشت و بیمه‌های اجتماعی، ۷۳درصد معلمان و کادر آموزشی، ۷۰درصد کارکنان فرهنگی، ۷۶درصد شاغلین بخش داد و ستد اقتصادی و ۶۸درصد کارکنان ارتباطات…

یکی از برجسته ترین دستاوردهای جهانی و غیرقابل بازگشت سوسیالیسم، تأثیرآن در ارتقا و گسترش مفهوم حقوق اولیه انسانی در سطح جهان بود.

در «نقش انقلاب اکتبر و سوسیالیسم در مبارزات مردم ایران می‌نویسد: مردم ایران یکی از اولین بهره‌مندشدگان از پیروزی انقلاب اکتبر و استقرار اولین دولت سوسیالیستی بودند… حتی پیش از انقلاب اکتبر، در سال‌های ۱۹۱۱-۱۹۰۵ سوسیال دمکرات‌های روسیه به ویژه قفقاز تحت رهبری لنین شانه به شا نه سوسیال دمکرات‌های ایرانی نقشی اساسی در پیروزی انقلاب مشروطیت ایران بازی کرده بودند….

در تاریخ ۲۲ نوامبر ۱۹۱۷ یعنی کمتر ازیک ماه پس از تصرف قدرت به وسیله بلشویک‌ها، لنین رهبر دولت شوراها، خطاب به همه زحمتکشان مسلمان روسیه و خاور پیامی صادر کرد و از جمله گفت: «ما اعلام می‌داریم که قرارداد تقسیم ایران از هم دریده و نابود شده است. از جانب روسیه و دولت انقلابی وی اسارت در انتظار شما نیست، بلکه از جانب درندگان امپریالیست یعنی از جانب آنهایی است که میهن شما را به مستعمره توهین شده و تاراج رفته خویش بدل ساخته‌اند.»

… در قرارداد متارکه جنگ روسیه با آلمان، بلغارستان، اتریش، هنگری و ترکیه در تاریخ ۱۵ دسامبر ۱۹۱۷ نیز بنا به اصل آزادی، استقلال و تمامیت ارضی ایران بی‌طرف فرماندهی عالی روسیه و ترکیه آمادگی خود را برای تخلیه فوری قوای خود از ایران اعلام می‌کنند.

… در ۱۴ ژانویه ۱۹۱۸ اصول سیاست دولت شوروی در مورد ایران چنین تشریح شده است: اصول سیاست دولت شوروی در مورد ایران عبارت است از رد هرگونه قراردادی که علیه آزادی و استقلال ایران باشد….

با الهام از انقلاب اکتبر و با کمک مادی و معنوی دولت شوراها جنبش‌های رهایی‌بخش ملی و مبارزات دهقانی در نواحی شمال ایران، آذربایجان، گیلان و مازندران و خراسان به سرعت اوج گرفت… در اواخر ۱۹۱۷ اولین کنفرانس ایالتی فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری شیخ محمد خیابانی با شرکت ۴۸۰ نماینده در تبریز تشکیل شد و در ژوئن ۱۹۲۰ زمام امور آذربایجان را در دست گرفت.

خط مشی این فرقه مبارزه علیه امپریالیسم انگلستان در راه آزادی و استقلال ایران و برقراری دمکراسی بود… در سال ۱۹۱۸ «جنبش جنگل» در شهرهای رشت و انزلی و شوراهای محلی تشکل را دادند و در پنجم ژوئن ۱۹۲۰ حکومت موقت انقلاب و شورای نظامی انقلاب در سراسر گیلان اعلام گردید… روزنامه جنگل ارگان این جنبش هدف حکومت انقلاب در گیلان را طرفداری از استقلال ایران دانست.

در سال ۱۹۱۹ در خراسان قیام کلنل محمدتقی خان پسیان به وقوع پیوست. هدف اصلی آن الغای قرارداد اسارت‌بار سال ۱۹۱۹ میان دولت‌های انگلیس و ایران بود… خیزش جنبش‌های دهقانی در خراسان از دیگر تأثیرات انقلاب اکتبر بر جامعه ایران بود. در فاصله سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۶… قیام دهقانان کرد شمال خراسان به سرکردگی «خداوردی» و قیام «لهاک خان باوند» در بجنورد بود… شکل‌گیری سریع جنبش کمونیستی و کارگری در جامعه واپس مانده‌ای مانند ایران نیز بیش از هر چیز در ارتباط تنگاتنگ با روند انقلاب اکتبر انجام گرفت… بنیان‌گذاران حزب کمونیست ایران (ژوئن ۱۹۲۰ برگزاری اولین کنگره در انزلی به نام حزب کمونیست ایران) خود از اعضا، و بسیاری از آنان از رهبران جنبش سوسیالیست دمکرات انقلابی روسیه بودند که نه تنها به طور مستقیم در انقلاب های ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ روسیه شرکت داشتند، بلکه تحت رهبری مستقیم لنین نقشی تعیین‌کننده در پیروزی اولیه انقلاب مشروطیت ایران در سال های ۱۹۱۱-۱۹۰۵ بازی کرده بودند.

… حز ب کمونیست ایران از همان ابتدای تأسیس خود عضو انترناسیونال سوم (کمینترن) شد و از کمک‌های بین‌المللی برخوردار گردید.

… در سال ۱۹۲۲ یعنی تنها دو سال پس از تشکیل حزب کمونیست ایران، اتحادیه کارگران تهران بیش از ۸هزار کارگر را در اطراف خود متشکل کرده بود… اما کمک‌های دولت سوسیالیستی به مبارزات آزادیخواهانه، حق‌طلبانه و ضدامپریالیستی مردم ایران تنها به همیاری با کمونیست‌های ایرانی محدود نمی‌شد… در دوران جنگ جهانی دوم دولت‌های امریکا و انگلستان کوشیدند تا با زنده کردن قراردادی مشابه قرارداد سال ۱۹۰۷ ایران را به سه منطقه نفوذ میان قدرت‌های بزرگ تقسیم کنند و در عمل تدارک تجزیه کشور را ببینند، اما دولت اتحاد شوروی قاطعانه با این توطئه مقابله کرد و مخالفت صریح خود را با یک چنین برنامه‌ای به آمریکا و انگلستان اعلام نمود….. در مورد نفت و امتیازاتی که انگلستان و آمریکا می‌خواستند نفت شمال را بگیرند… دولت شوروی قاطعانه در جلوی انگلستان وامریکا ایستاد و آنها را ودار به عقب‌نشینی کرد و همین مسأله برای دکتر مصدق و هوادارانش زمینه‌ای ایجاد کرد تا لایحه منع مذاکرات نفت را به مجلس ارائه دهند.

اهمیت نقش اتحاد شوروی در این مسأله به حدی بود که شخص دکتر مصدق نیز که به هیچ روی نمی‌توان او را در جرگه هواداران سوسیالیسم و اتحاد شوروی قرار داد، علناً به این واقعیت اذعان کرد. او در پاییز ۱۳۲۳ هنگامی که نماینده مجلس بود و هنوز به مقام نخست‌وزیری نرسیده بود در نامه‌ای به سفیر شوروی در تهران در توضیح لایحه منع مذاکرات نفت چنین نوشت: «خوشبختانه ورود جناب آقای کافتارادزه به تهران سبب شد که داوطلبان آمریکایی از پیشنهاد (امتیاز نفت) خود صرفنظر کنند… معتقدم که اتحاد شوروی حق بزرگی بر گردن ما دارد و ما را از مخاطره حیاتی نجات داده است. جناب آقای سفیر امیدوارم نفرمایید من به مقام و موفقیت دولت شما علاقمندم، علاقه من به موفقیت دولت شما از نظر مصالح ایران است و چنانچه در مجلس علناً اظهار داشتم گذشته شما ثابت کرده است که هر وقت دولت شوروی از صحنه سیاست ایران غایب شده است، روزگار ایران تباه شده است… »

بهمن آزاد در ادامه می‌نویسد: … در زمان اوج‌گیری رویارویی جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، … از مبارزات رهایی‌بخش مردم و زحمتکشان ایران درمقطع انقلاب بهمن ۵۷…. در دوران پس از انقلاب… اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی از هیچ کوششی برای کمک به تقویت جنبش انقلاب مردم ایران فروگذار نکردند… در پیامدهای جهانی فروپاشی ارودگاه سوسیالیسم می‌نویسد: .. عقبگرد تاریخی ناشی از فروپاشی حاکمیت سوسیالیستی در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای اروپای شرقی فاجعه‌ای بس بزرگ نه فقط برای کمونیست‌ها، طبقه کارگر و مردم این کشورها، بلکه برای تمامی جامعه بشری بود… با فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم مردم زحمتکش و تحت ستم «جهان سوم»، بزرگ‌ترین پشتیبان خود را در مبارزه علیه سلطه امپریالیسم در سطح بین‌المللی از دست داده‌اند….

در بخش دیگری آزاد می‌نویسد: در مارکس و مفهوم دیکتاتوری پرولتاریا، از دیدگاه چپ چنین ادعا می‌شود که گویا مارکس هیچ گاه مفهوم دیکتاتوری پرولتاریا را به عنوان اصل حاکم بر ساختار سیاسی جامعه سوسیالیستی مطرح نکرده است و این مقوله توسط لنین «در تخلف از بینش فلسفی مارکس، به تئوری سوسیالیسم علمی افزوده شده است. به زعم این دیدگاه دیکتاتوری پرولتاریا اصل دمکراسی سوسیالیستی را نقض می‌کند و امکان شرکت مستقیم توده‌ها در کار ساختمان سوسیالیسم را از آنها می‌گیرد… [اما] بررسی تحلیلی مارکس نشان می‌دهد که اونه تنها به این اصل قاطعانه معتقد بوده است، بلکه آن را نتیجه منطقی و ناگزیر تحلیل خود از ماهیت و نقش دولت در جامعه طبقاتی می‌دانسته است.

در بخش بحران و فروپاشی می‌نویسد:… یوری آندروپوف در پلنوم عادی ۱۲ نوامبر ۱۹۸۲ عامل اصلی مشکلات اجتماعی را که به تضعیف و کژدیسگی نظام سوسیالیستی منجر شده و رشد آن را کند کرده بودند، به‌درستی مسأله «همسطح‌سازی» دستمزدها و کمرنگ شدن نقش انگیزه‌های مادی در تولید ارزیابی کرد و هشدار داد که «همسطح سازی باعث رشد «پدیده‌های انگلی» بر بدن انسانی سوسیالیسم شده است…در اواخر سال ۱۹۹۰ بی‌اعتنا به خواست توده‌های مردم و میلیون‌ها کمونیست عضو حزب، گارباچف و همراهان کودتاچی او رسماً به تصویب قوانینی برای تبدیل بنگاه‌های دولتی به شرکت‌های خصوصی و ایجاد بازار بورس برای خرید و فروش سهام آنها دست زدند… با واگذار کردن ثروت اجتماعی مردم به لایه‌های بوروکرات، مدیران دیروز مستقیماً به سرمایه‌داران امروز بدل شدند… بنگاه‌های مالی امپریالیستی آمریکا مانند مریل لینچ مستقیماً از سوی گارباچف و همدستانش وظیفه هدایت روند خصوصی سازی بنگاه‌های دولتی و نظارت بر اجرای آن را بر عهده گرفتند… از دیگر گام‌های کودتاگران، مسلط کردن روابط سرمایه‌داری بر بخش توزیع کالاهای مصرفی بود… مجموعه این سیاست‌های خائنانه نه تنها به سقوط شدید سطح تولید در جامعه منجر شد، بلکه مردم زحمتکش را نیز با کمبود شدید مایحتاج عمومی روبرو کرد. همگام با رشد بحران تولید دولت گارباچف تعهد خود به ارجحیت دادن به پیشرفت تکنیکی ‌علمی در اقتصاد را زیر پا گذارد…نرخ تورم بیش از ۱۰۰درصد افزایش یافت و اعلام شد در این سال بیش از ۶۰درصد زحمتکشان شوروی در مرز فقر زندگی می‌کنند…. بدین ترتیب روندی که در ابتدا با هدف شتاب بخشیدن به رشد سوسیالیسم آغاز شده بود، بر اثر قبضه رهبری حزب توسط نمایندگان لایه‌های بوروکراسی (تکنوکراسی دولتی) به روند تخریب سوسیالیسم از بالا و در نهایت به فروپاشی کل نظام سوسیالیستی در اتحاد شوروی منجر شد. در این رابطه گاس هال می‌نویسد: … برای مدت ۵ سال هیچ کس از سوسیالیسم، از تاریخ و دستاوردهای سوسیالیستی دفاع نکرد… افراد فاسد دشمنان کمونیسم و جنایتکاران به مقامات قدرت دست یافتند. آنها رسانه‌های همگانی را به قبضه درآوردند. حزب کمونیست اتحاد شوروی به سرازیری افتاد که هنوز که هنوز است نتوانسته خود را از آن خارج سازد.»

آزاد در آیا فروپاشی اجتناب‌ناپذیر بود، می‌نویسد: … چرا زحمتکشان اتحاد شوروی که منافع عینی طبقاتی‌شان در این روند بیش از هر کس دیگر به مخاطره افتاد بود در دفاع از سوسیالیسم به میدان نیامدند؟ و چرا حزب کمونیست و اکثر کمونیست‌های اتحاد شوروی از افشای به موقع این توطئه و مقابله مؤثر با آن بازماندند؟… نه فروپاشی حاکمیت سوسیالیستی و نه هیچ عقبگرد دیگر تاریخی نمی‌تواند ارزش و اهمیت نقش مبارزات قهرمانانه کمونیست‌ها در طول هشتاد سال گذشته و دستاوردهای عظیم و تاریخی این مبارزات را برای توده‌های زحمتکش در کشورهای سوسیالیستی سابق و سراسر جهان نفی کند.

و بالاخره در پایان کتاب می‌خوانیم: … کمونیست‌ها به عنوان طلایه داران مبارزه در راه رهایی بشریت، امروز انتخابی جز درس‌آموزی از گذشته و ادامه مبارزه در راه سوسیالیسم و کمونیسم ندارند… به گفته لنین: «…ما این کار را شروع کرده‌ایم. اما اینکه چه موقع و طی چه مدتی و پرولترهای کدام ملت این امر را به سرانجام خواهند رساند، مسأله اساسی نیست. مسأله اساسی آن است که یخ از جا کنده شده و به حرکت درآمده است، جاده باز شده و راه نشان داده شده است.»