گردآوری و تألیف: دکتر هادی بهار، دکتر حسین قریب
بررسی: شاهرخ احکامی
دکتر هادی بهار و دکتر حسین قریب در پیشگفتار کتاب مینویسند: این کتاب حاصل کوشش و پژوهش دو دوست قدیمی است که در سال ۱۹۶۷ در مرکز پزشکی مایوکلینیک در آمریکا با یکدیگر آشنا شدیم و در اکتبر ۲۰۲۰ تصمیم گرفتیم زندگی پر بار دکتر محمد قریب را به رشته تحریر درآوریم… دکتر قریب در سال ۱۳۱۷ (۱۹۳۸) پس از اتمام تحصیل پزشکی در فرانسه به ایران بازگشت و طب نوین کودکان را در دانشکده پزشکی تهران پایهگذاری کرد… ما معتقدیم که تمام پزشکان کودک تحصیلکرده در ایران دانشِ آموخته خود را به تأسیس دانشگاه تهران، سازماندهی جدید دانشکده پزشکی توسط شارل ابرلن فرانسوی و خدمات دکتر محمد قریب، اولین استاد کرسی امراض کودکان در ایران مدیون هستند…
دکتر حسین قریب در «کلامی از فرزند» مینویسد: ما فرزندان دکتر محمد قریب همچون شاگردانش درمکتبی بزرگ شدیم که هدفش «خدمت به خلق و جلب رضای خالق» بود… زندهیاد پدرم یکی از چهرههای خوشنام، محبوب و ماندگار پزشکی معاصر سرزمین ما به شمار میآید. این قضاوت منحصربه من که فرزند او هستم نیست، بلکه صحت این داوری را تمامی افرادی که او را میشناختند نیز گواهی میدهند…. مردم این آب و خاک او را از خود میدانستند و پس از فوتش او را فراموش نکردند… به نام او سالیانه در سالگرد درگذشتش رسانهها از او به نیکی یاد میکنند و سردیس او را در پارک فناوری علم پردیس بنا کردهاند و تالارهای کنفرانس متعدد و نام خیابانی و تمبر بزرگداشت و بالاخره سریال تلویزیونی به نام او روزگار قریب ارائه کردهاند…
از دکتر هادی بهار، که پزشکی خوشنام با چند دهه سابقه طبابت است و هم ادیب و مؤلف چند کتاب باارزش در شعر و ادبیات فارسی که در تدوین این کتاب با من همکاری کردهاند، بایستی سپاسگزاری کنم.
در گرکانِ نخبهپرور و خاندان قریب نوشته شده است: موطن اصلی خاندان قریب روستای گرکان زادگاه بسیاری از اندیشمندان و شخصیتهای برجسته علمی و فرهنگی ایران بوده است. این روستای کوچک در دورانی که جهل و نادانی در سرزمین ایران بیداد میکرد، مردان و زنان نامآوری در دامان خود پرورد که امروز نام آنان برپیشانی بلند ایران میدرخشد و مایه فخر و مباهات هر ایرانی است… شواهدی موجود است که گرکان در دوره پیش از اسلام شهری بوده است با دامنهای وسیع و آشتیان و روستاهای تفرش را نیز شامل میشده… بعد از حمله اعراب این روستان«گبرمکان» (محل اسکان زردشتیان) نامیده میشده است..
نخبگان و مشاهیر گرکان: ۱.حاج میرزا محمدحسین قریب (ملقب به شمسالعلما و متخلص به ربانی)؛ ۲. استاد عبدالعظیم قریب، استاد ادبیات و دستور زبان فارسی؛ ۳. دکتر محمد قریب بنیانگذار طب نوین کودکان؛ ۴. استاد بدرالزمان قریب؛ ۵. دکتر عبدالکریم قریب، پدر زمینشناسی ایران؛ ۶. دکتر احمد قریب؛ ۷- غلامحسین مفید و دکتر حسین قریب…
محمد قریب در سال ۱۲۸۸ شمسی در خانوادهای متدین و عالمپرور چشم به جهان گشود. پدرش حاج میرزا علیاصغر قریب و مادرش حاجیه خانم فاطمه بود… آنها …سه دختر و سه پسر داشتند. حاج میرزاعلیاصغر پسران خود را به انتخاب رشته پزشکی تشویق میکرد و بد ین ترتیب سه پزشک حاذق به جامعه پزشکان ایران پیوستند: دکتر محمد قریب، طب کودکان؛ دکتر رضاقریب، طب کودکان؛ دکتر علی قریب، متخصص بیهوشی. محمد دوره ابتدایی را در دبستان سیروس و تحصیلات متوسطه را در دارالمعلمین مرکزی در خیابان امیریه به پایان رساند…
از همکلاسیها و همدورهایهای محمد قریب در دارالمعلمین: محسن فروغی و مهدی بازرگان بودند که بعداً در فرانسه هم همدوره شدند محمدخان در دوران دبستان و دبیرستان همیشه شاگرد اول بود…
شادروان مهندس مهدی بازرگان در کتاب خود «شصت سال خدمت و مقاومت» مینویسد: «در میان همکلاسیهای دارالمعلمین میتوانم از چند نفر نام ببرم و مخصوصاً محمدخان قریب یار و همکار همچون برادر سراسر زندگی پزشک حاذق و مشهور ایران، پایهگذار درس بیماریهای کودکان دوست صمیمی، خوشطبع و مهربان مرد فاضل و با استعداد و قریحه و مسلمان…
دکتر قریب اولین ایرانی بود که کنکور انترنی دانشکده پزشکی پاریس را پشت سر گذارد و پس از او پروفسور یحیی عدل پدر جراحی نوین ایران این افتخار را کسب کرد… دکتر قریب پس از گذراندن دورههای درخشان علمی در سال ۱۳۱۷ به همراه همسر (زری) و دختر (ناهید) به میهن بازگشت…. در سال ۱۳۱۹ پروفسور شارل ابرلن به عنوان اولین رئیس دانشکده پزشکی نوین دانشگاه تهران… تعدادی از پزشکان جوان و خوب تحصیلکرده را به دانشگاه جذب کرد از جمله دکتر محمد قریب و پروفسور یحیی عدل و در سال ۱۳۱۹ دکتر قریب را به عنوان اولین استاد کرسی امراض کودکان منصوب کرد…. استادان پزشکی، دکتر قریب را به لحاظ تشخیص بالینی کمنظیر میدانستند و دانشجویان حتی حضور در مطب او را مغتنم میشمردند…. دکتر قریب کتاب بیماریهای کودکان و کتاب مشکلات طب کودکان (این کتاب با همکاری دکترحسن اهری) منتشر کرد؛… در سال ۱۳۳۳ (۱۹۵۴) نشان افتخار «لژیون دونور» را دریافت کرد؛ با همیاری جمعی از همکاران در سال ۱۳۳۴ انجمن پزشکان کودکان ایران را تأسیس نمود؛ در سال ۱۳۴۷ مرکز طبی کودکان ایران را با دکتر حس اهری تأسیس و بعد با درگذشت دکتر اهری در سال ۱۳۴۹ تا پایان عمر ریاست این مرکز را بر عهده گرفت؛… دکتر قریب در اکثر کنگره های منطقهای و بینالمللی طب کودکان حضوری فعال داشت…وی ازسال ۱۹۶۸ تا سال ۱۹۷۴ در انجمن بینالمللی طب اطفال مقام ارزندهای داشت و مجله معتبر پزشکی M.D. در آمریکا در شماره ماه مه ۱۹۶۵ را به شرح حال و خدمات علمی دکتر قریب اختصاص داد. در سال ۱۳۴۵ نیز نشان درجه اول فرهنگ ایران به دکتر قریب اعطا شد… به دانشجویان و فارغالتحصیلانی که میخواستند به خارج بروند و برای خداحافظی و تشکر به دیدنش میرفتند مکرر می گفت: یادتان نرود مسلمان هستید. درس بخوانید، زن فرنگی نگیرید و برای خدمت به مملکت خود برگردید. گاهی به شوخی یادآوری میکرد که بزرگترین تنبیه و مشکل آنها که زن خارجی میگیرند این است که تا آخر عمر باید در منزلشان به زبان خارجی صحبت کنند. بودجهای اختصاص داده بود که به عنوان قرضالحسنه و بدون توقع تشکر از آن به افراد خانواده یا نیازمندان قرض میداد…
یکی از دوستان دکتر قریب، پروفسور یحیی عدل بود. پروفسور یحیی عدل پدرجراحی ایران نامیده شده بود… مردی خوشرو و مهربان. گفتهاند که در بهمن ماه ۱۳۲۷ که محمدرضاشاه پهلوی هدف تیر عکاسی در مراسمی در دانشگاه تهران واقع شد به همراهان خود دستور داد «مرا ببرید منزل عدل» که البته شاه را به بیمارستان بردند و پروفسور بلافاصله احضار و بیمار تحت عمل جراحی قرار گر فت… در طول خدمت طولانی به جراحی ایران، او درگیر سیاست هم شد… و می گفت: «اگر کسی بخواهد در کارش پیشرفت کند و موفق شود ناچار از دخالت در سیاست است. وقتی من کار خود را شروع کردم بیمارستان سینا ۲۰ تختخواب در اختیار من گذاشت، اما وقتی قبل از انقلاب بازنشسته شدم، بیمارستان سینا ۳۵۰ تختخواب داشت. اگر در سیاست دخالت نمی کردم محال بود این پیشرفت و توسعه حاصل شود»…
در سال ۱۳۱۸ دولت ایران مصمم شد که ریاست دانشکده پزشکی تهران را به یک استاد فرانسوی واگذار کند… دولت فرانسه دکتر شارل ابرلن را برای خدمت معرفی کرد. او طی سالهای ۲۶-۱۳۱۸ دو دوره ریاست دانشکده پزشکی را بر عهده داشت. او برای بازسازی دانشکده پزشکی (سال ۱۳۱۸) به مجلس توسط دولت وقت طرحی فرستاد (علوم) پزشکی دارای ۴۰ کرسی میشد که ۲۸ کرسی متعلق به دانشکده پزشکی و بقیه برای دندانپزشکی و داروسازی بود… ابرلن در مارس ۱۹۴۴ دوباره عازم ایران شد و وقتی وارد ایران شد گفت من برای ایرانیان سه هدیه آوردهام: ۱. پنیسیلین برای درمان بیماریهای عفونی؛ ۲. د.د.ت برای جلوگیری از مالاریا؛ ۳. تستهای انواع خون (قبل از تزریق). وی در ماه مه ۱۹۴۴ دوباره به ریاست دانشکده پزشکی منصوب شد و تا اکتبر ۱۹۴۷ در این مقام باقی ماند….
دکتر قریب در یکی از سخنرانیهایش میگوید:به نظر این جانب درمان صحیح مردم به اصول زیربستگی دارد… الف) دانایی واطلاعات بسیط پزشک؛ ب) صرف وقت و گوش دادن به حرف مردم؛ ج) حلاجی گفتههای مریض و خصوصاً مادران ایشان؛ د) زیرکی و استعداد فطری طبیب؛ هـ) درک حوایج فیزیولوژیک و پاتولوژیک بدن؛ و) استفاده بجا از وسایل پاراکلینیک؛ ز) به کار بردن سلاح دارویی شایسته و لازم و ارزان …
دکتر حسین قریب در نوشته «در کنار پدر» مینویسد: در فاصله سال ۱۳۵۱ تا فوت پدر در بهمن ۱۳۵۳ تقویباً هر روز و شب همراه پدر بودم و من بیش از پیش به خلقیات و علم و فروتنی او پی بردم. علایم فرسودگی و بیماری در سال ۱۳۵۲ کمکم پیدا شد، ولی هنوز با روی خوش وخندههای مکرر بابیماران و بستگان آنها و همکاران برخورد میکرد.وقتی کسی میپرسید «آقای دکتر حالتون چطوره؟» جواب میداد: «الحمداله زندهام» روزی از او پرسیدم چرا از بیماری و خستگی چیزی نمیگویید؟ جواب داد: «اگر دوستم باشد از بیماری من غصه میخورد و اگر دشمنم باشد خوشحال میشود، پس جواب مبهم اولی است…».
و بالاخره خاطرهای از خانم زهرا (زری) قریب همسر دکتر محمد قریب…یک بار جزو نامههای رسیده کاغذی بود به این مضمون: «آقای دکتر بچه من مبتلا به گلود درد بود. آوردم پیش شما معالجه نشد. همسایه ها گفتند برو سر پل امامزاده حسن پیش زن گلوگیر…این زن دست در حلق بچه کرد و دو هسته پرتقال بیرون آورد که «یکی از آنها سبز کرده بود.شما با این زن تماس بگیرید و از طرز معالجهاش استفاده کنید
دکتر میگفت: «حیف که هسته پرتقال را درآورد والا درخت میشد و پرتقال هم میداد! عجب مردم عوامی هستند… نه تنها از این حرفها نمیرنجید، بلکه دلش به حال مردم نادان میسوخت.
کار پر ارزش دکتر هادی بهار و دکتر حسین قریب قابل ستایش است.