تنها در تاریکی

مجید قوام‌زاده

تنها در تاریکی

کسی در پناه دیگری نیست
تنها در تاریکی
بی‌ماه و بی هم نگاه تو
پایی بر سنگ
دستی بر آتش می‌برم
تنها صدای باد
بر بام  احساس خانه‌ام
راه می‌رود
دیگر کسی
آشنا به ساز عشق نیست
انگار کردار آدمی
هویتی است پنهان
در نگاه دیگری
دیگر کسی
شب‌های بلند انتظار
و اوقات این همه سال را
به شوق آمدنت
سر نخواهد کرد
کسی در پناه دیگری نیست
صدای باد را بشنو
رویاهای جوانی
به خواب پریشان پیری نمی‌آیند