خودشناسی و خودفریبی

مسعود علی‌پور:

خودشناسی و خودفریبی

زندگی بس شوره‌زار و بوستا ن دارد

که بخشیده خدای عادل قرآن!؟

نصیبی زین دو هرکس را

نصیب از شوره زاری شوم

یا از بوستانی شاد؟

چه انصافی است او را؟

تف بر این انصاف گفتم: هر چه بادا باد‌

یقین دارید آیا این تساوی را در انسان‌ها؟

که هر کس سایبان از گل به سر دارد سزاوار است و هرکس شوره زارش

مسکن افتاده است؟

اگر شوروشر گیتی سزای ماست

یا پاداش خوبی‌ها و زشتی‌هاست

دگر بر دوزخ و جنت نیازی نیست

خدا در این میان

افسانه‌پرداز کدامین است؟

چه نقشی می‌کند بازی

بجز لولوی سر خرمن

برای مردمی که

روح‌شان را پایداری نیست

واز اشباح روح خویش می سازند باروئی

که تا اندر خیال خویش

در توفان و برف و باد

سدی گرد خود بینند

بجای پایمردی سر به‌خاک سجده بگذارند

آیا ضعف انسان نیست؟

 که اواین‌سان خدا را بنده باشد

یا بپوشد جهل خود را

با حجاب خالق قادر

معماهاست هستی را:

گره‌های گشوده در مقام عقده های بسته ناچیز است

وما دانای دانایان خدا را خالق و

مشگل‌گشای خویش می‌دانیم

ولی چون عقده‌ای واشد

خود آ گاهیم و

خالق را به چیزی هم نمی‌گیریم

چه اصراری‌ست

بر مجهول خود نام خدا دادن

مشکل را دو تا کردن؟

نیازی هست آیا

تکیه کردن بر خیالی پوچ؟

خدایی را که عادل می‌شمارید

باید مبداء ظلم و ستم باشد

وگرنه زورمند و ناتوان یا ظالم و مظلوم

هرگز نظم گیتی را نمی‌فرسود

توانا یی است آگاهی به جهل خویش

نقاب پوچ را از چهر روح خویش برگیرید

که تا با:

«خودشناسی خودفریبی» را فنا سازید.