گردآوری مطالب: سجاد مرادی
- اگر ارمنستان بر سیونیک تسلط دارد و در اثر رزمایش و مانور نظامی ایران، آذربایجان از موضع خود عقب نشینی کرد و تغییر مرزی رخ نداد که هیچ. با توجه به اینکه آذربایجان از خود چیزی ندارد و تماماً از حمایتهای مالی و نظامی کشورهای دیگر چون ترکیه،روسیه،اسرائیل ،…برخوردار است.
- اگر بدخواهان و دسیسهبازان بخواهند سیونیک را از ارمنستان بگیرند و ارمنستان در این مورد کمکاری کند و راه زمینی و مرزی ایران را با ارمنستان قطع کنند ایران چاره ای ندارد که نخجوان را به ایران ضمیمه کند تا با ارمنستان مرز داشته باشد تا تجارت ما با اروپا قطع نشود. البته تاریخ نخجوان کاملاً ایرانی است.
تاریخچه و قومنگاری نخجوان
اتفاقاتی در جاده مرزی گوریس کاپان افتاده است و در هر حال ما جادهی باکو نخجوان را به مدت سی سال به باکو داده ایم. اگر دولت باکو در جاده گوریس کاپان به کارشکنیهایش ادامه بدهد، ما هم آن عهد ۳۰ ساله را که ترانزیت جاده باکو ـنخجوان را به باکو دادهایم، خواهیم شکست و این راه را برای همیشه میبندیم!
حالا نگاهی به تاریخ نخجوان داشته باشیم که مردم آنجا بیشترین شباهت را با آذریهای ایران دارند. این بدین معنی نیست که ناحیه قفقاز (آران) غیر ایرانی است! بلکه من ایرانی بودن ناحیه آران (سیساکان) را در یک پست جداگانه ثابت کردهام ولی بحث ما این نیست، اما نخجوان در تواریخ در چارچوب آذربایجان واقعی است و از آران جدا حساب خواهد شد.
تاریخ و زبان نخجوان
حقا که نخجوان یکی از شهرهای رنگین جهان است. بعضیها آن را نخجوان و دیگران نخشوان مینامند. این شهر آبروی شهرهای ایران زمین است. امروزه خاننشین جداگانهای در آذربایجان است و خان آن عساگر بسیاری دارد. اعتمادالدوله و کلانتر و داروغه و قاضی و شیخالاسلام خود را داراست. روایت است که این شهر را شاه افراسیاب ساخته و معمور کردهاست. اما مغول با عسگران بیشمار آمدند همه را منهدم کردند. امروزه چهل مسجد، بیست مهمانسرا، هفت حمام زیبا و حدوداً هزار خانه دارد. باغ و باغچهاش کم است و از آن جهت میوهاش هم فراوان نیست. شش نوع پنبه دارد با نامهای: زاغی، منلایی، زعفرانی، لعلی، خاص و بیاض. غله نخجوان مرغوب و جو آن پر قوت است. خربزههای پرآب دارد. زیبایانش سپید رو هستند. خلق نخجوان شافعی مذهب، اما در باطن قزلباش است. قسم میخورند که شافعی هستند، اما دروغ است، جعفری هستند. وقت اذان اوقات خمسه را رعایت میکنند، اما با جماعت نماز نمیخوانند. تجار ثروتمندش فراوان است. خلقش اهل عیش و عشرتاند.
رعایا و مردم عادی این شهر به زبان دهقانی سخن میگویند، اما شاعران عارف و ظریفان ندیم، با ظرافت و نزاکت تمام به زبان پهلوی و مغولی سخن میگویند که زبانهایی باستانی هستند. اهالی شهر هم چنین سخن گویند: اولا زبان دهقانی، دری، فارسی (چلبی فارسی و دری را جدا کرده زبان فارسی در اینجا زبان شهرنشینان نخجوان است و منظور از دری احتمالاً حضور فرزندان خاندان نصیری طوسی در نخجوان را میگوید چون دری زبان اهل خراسان بوده و اطلاق آن به نخجوان به خاطر حضور خاندان نصیری است در حالی که فارسی و دری یکیست در خصوص خاندان نصیری در متن پایینتر گفته خواهد شد) و غازی (منظور از زبان غازی همان زبان جنگاوران یعنی زبان ترکی قبیله استاجلو قزلباش است که زبان ترکی در ادبیات ما به زبان جنگ مشهور بود چون نخجوان شهر جنگزده بود. زبان جنگ بر زبان فارسی یعنی شهرنشینان غلبه کرد)و زبان پهلوی (منظور زبان تاتی و زبان محلی اطراف شهر نخجوان بوده است) . و چلبی میگوید زبانهاى آنها همراه با نام محلهایشان ذکر خواهد شد.
سپس چلبی میافزاید: در دهات دور وبر ما، میان اقوام گوک دولاق و مغول (حمداللـه مستوفی به قوم کرائیت در نخجوان اشاره کرده است) و تراکمه ( احتمالاً استاجلو های شهر کنگر (با نامی ریشه دیلمی تیره سالاریان) با توجه به جنگاوری کنگریان (قبیله استاجلو) بخشی از مردم کنگر را تشکیل دادهاند و بهتدریج با ایرانی شدن و گسترش کالبد شهر و مردم شهر نخجوان ادغام میشدند.)
…. سپس چلبی اشاره میکند به لهجههای گوناگونی تکلم میکند.
در ادامه میگوید: بعضیها آن را نخجوان و دیگران نخشوان مینامند. این شهر آبروی شهرهای ایران زمین است. امروزه خاننشین جداگانهای در آذربایجان است و خان آن عساگر بسیاری دارد. اعتمادلدوله و کلانتر و داروغه و قاضی و شیخالاسلام خود را داراست. روایت است که این شهر را شاه افراسیاب ساخته و معمور کردهاست. اما مغول با عسگران بی شمار آمده همه را منهدم کردند.
نخجوان در شمال رود ارس واقع و روایاتی بدان منسوب است. از این شهر نیز بزرگان و شاعران و عارفانی به ظهور رسیدهاند که نام برخی از آنان عبارت است از: امیرالدین مسعود از مهندسان و منجمان قرن ششم هجری؛ خواجه خوشنام از عارفان قرن پنجم؛ شیخ حسن نخجوانی عالم و عارف بزرگ قرن هفتم هجری؛ بابا نعمهاللـه نخجوانی از علما و مشایخ قرن نهم صاحب آثار و تألیفات؛ هندوشاه نخجوانی از شعرا و نویسندگان قرن هشتم مولف کتاب معتبر تجارب السلف و فرزند وی محمد معروف به شمس منشی مؤلف کتاب صحاح العجم؛ و خلیل نخجوانی که شرح حالش در تحفه سامی آمده است و همچنین از معمار نخجوانی ابوبکر نخجوانی می توان یاد کرد.۲۱
اردوباد
در اردوباد شاعران و وزیران عالم گوناگونی در این سرزمین برخاسته اند. اردوباد قصبهای از نخجوان از نظر ژئوپلیتیکی و تاریخی نسبت به سایر شهرهای نخجوان کهنتر هست در شرح زیر درباره خاندانهای اردوبادی ۲۲گفته میشود:
ای صـبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن برخاک آن وادی و مشکین کن نفس
حافظ
اردوباددر دامنه کوه کاپان واقع شده درکمال نزهت وخرمی به لطافت و عـذوبت ماء و باغات و بساتین میوه دار وچشـمه های خوشـگوار شـهره آفاقست هیچ منزلی و سـرزمینی نیست که چشـمه آبی در نهایت لطافت و سـردی در آنجا نبوده باشد. مردم آنجا به تشیع فطری وخلوص عقیدت و دوستداری خاندان کرامت و ولایت نشان صـفویه مشهور و معروفند. چنانچه در زمان تسلط رومیه (سپاه ترکان عثمانی) چندمرتبه بدین جهت قتل عام یافتند و خرابی تمام به آن بلده جنت مقام و اختلال به احوال سـکنه و اهالی آنجاخصوصاً از طبقه علیه نصـیریه طوسـیه که از احفاد استادالبشر عقل حادی عشر خواجه نصیرالملـۀ و الـدین طوسـی روحاللـه روحه انـد راه یـافت و درین هنگـام که آن اختلال به نیروی اقبال خسـرو بیهمال زوال پـذیرفت، منظور عنایات شاهانه گشته از جمیع تکالیف دیوانی معاف و مرفوعالقلم و درکل ولایت آذربایجان محسود اماثل و اقرانند و چون آصف جم اقتدار و اعتمادالدوله غفران دثار حاتم بیک از آن سلسـله علیه است و راقم حروف را بنا بر طول مدت معاشرت و هم صحبتی و طریقه اخلاص و نمک خوردگی آن عالیجناب فلک احترام ناگزیر بودکه در این مقام برخی از احوال سـعادت منوال آن سلسـله علیه به قلم اخلاص در صحیفه بیان نگارد.
شاعران اردوباد
اردوباد شهریست در ساحل شمالی رود ارس و مشرق جلفا۲۳. سخنوران پارسیگو و دانشمندان بسیار از آن جا برخاستهاند که از جمله آنان است:
ابراهیم اردوبادی:
از سخنوران قرن یازدهم هجری که در به کار بردن صنعت در مثالالمثل قویدست بود. مدتی نیز در کشور هندوستان به سر برد. از اوست:
هر پیرزنی مرگ طبیعی دارد / مردی که به اختیار میرد مرد است
***
گه در دل خشک و گاه در چشم تر است / آری مه من مسافر بحر و بر است
از دیده گر آید به دلم دوری نیست /راه دریا به کعبه نزدیکتر است۲۴
ثباتی:
در قرن دهم می زیست و به جز شاعری از تواریخ و سیر علوم دیگر نیز بهرهها داشت.۲۵
رامی:
معاصر وحشی بافقی بوده و طبعی لطیف داشت.26
سایر:
از سخنوران قرن یازدهم هجریست. این دو بیت از او در تذکره نصرآبادی آمده است.27
کسی در ره عشق محرم راز نگشت / سائر چو تو هیچ کس نپیمود این دشت
عاقل به کنار راه تا پل می جست / دیوانه پا برهنه از آب گذشت
شاه حسین:
از معاصران امیر علیشیر نوائی و از شاعران مشهور آذربایجان بود. از اوست:
خوش آن ساعت که آید ترک من شمشیر کین با او
رقیبان جمله بگریزند و من مانم همین با او28
صادق:
میرزا صادق اردوبادی از سخنوران قرن دهم هجری و در شاعری تمام بود. این رباعی از اوست:
ای عقل برو به کوه و هامون جا کن / ای عشق بیا در دل پر خون جا کن
گر آرزوی دیدن لیلی داری /در پرده دیده های مجنون جا کن29
ضیائی:
ضیائی اردوبادی از سخنوران بزرگ و خوش ذوق به سال 927 هجری در گذشته است.
نرگس به دور چشم تو میل شراب کرد / مست آن چنان فتاد که یکساله خواب کرد
این بیت را هم در تقاضای اسب خویش سروده و اصطلاحات شطرنج را درآن جمع کرده است:
وزیر شاهی و اسبان پیلتن به کمندت / بگو که رخ به که آرم پیاده مانده و ماتم30
خواجه عتیق اردوبادی:
معاصر شاه اسمعیل و خطاطی ماهر بود.31
فکری اردوبادی:
مصنف هفت اقلیم بیت زیر را از او نقل کرده است:
اگرم ز اشک گلگون شده لاله گون زمینها
نتوان شدن پریشان گل عاشقی است اینها32
میرزا کافی:
بنا به نقل محمد علی خان تربیت عمّ میرزاصادق اردوبادی سابق الذکر بود، و از احفاد خواجه نصیرالدین طوسی و اهل علم و فضل و خطاطی خوشنویسی و قویدست و در سال 969 وفات یافت. از اوست:
کافیست نیم قطره از دریای رحمتت / روز جزا به این گنه بی قیاس ما33
زین العابدین منشی:
میرزا زین العابدین منشی از شعرای نیمه اول قرن یازدهم هجری بود طبعی بلند دارد35
کس ندیدم به هواداری خود زیر فلک / گویی این چرخ همین بر سر ما می گردد
نامی اردوبادی:
محمد علی خان تربیت به نقل از تذکره مجمع الخواص36می نویسد: از سخنوران نامی بود ، جواب قصیده شتر حجره کاتبی37را داده و یک پشه هم بدان افزوده است بدین مطلع:
بس است پشه فکرم شتر به حجره تن / که پشه کار شتر می کند به حجره من
نصیری اردوبادی38:
در قرن یازدهم می زیست به لطف طبع وحدت دهن مخصوص بود.
دیگر از فحول ادبا و دانشمندان این سرزمین «معنیای اردوبادی» است که در مرکز اسناد خطی کتابخانه دانشگاه تهران به شماره 2591 مضبوط است.
چگونگی و علت ترک زبان شدن مردم نخجوان و اردوباد را از زبان کسروی در کتاب آذری, زبان باستان (39) اشاره شده است:
…یکی از آن پیشامدها اینکه صفویان بیشتر پیروان ایشان از ایلهای ترک میبودند . چنانکه چون شاه اسماعیل برخاسته یاران او جز ایلهای استاجلو و شاملو و تکلو و ورساق و روملو و ذوالقدر و افشار و قاجار نبودهاند و دستههایی نیز از قرجه داغ آذربایجان با ایشان بودهاند. تاجیکان یا بومیان فارسی زبان ایران از پانصد سال باز، در نتیجه رواج صوفیگری و باطنیگری و خراباتیگری و سپس در سایه کشتار مغولان و چیرگی دویست ساله ایشان، اندیشه آزادی و گردنفرازی و جانبازی را فراموش کرده و به یکبار از شایستگی افتاده بودند و از ایشان جز کار چامه سرایی (شعر سرائی) و پنداربافی و ستایشگری و اینگونه چیزها برنیامدی، و این فیروزبختی خاندان صفوی بود که اینان را در کنار نهاده ایلهای بیاباننشین ترک را پیش کشیدند و دست به دوش آنان نهاده و به پادشاهی برخاستند
ابن خلدون درباره عصیبت نکات مهمی را اشاره دارد بی ربط موضوع بحث بالا در خصوص شاعران و عالمان اردوباد و نخجوان نیست:
ابن خلدون بر آن بود که تمدن، صناعت و کتابت، علوم و فنون کار شهرنشینان است و مردم صحراگرد و بادیه نشین از قبیل اعراب و ترکان از عهده این کار بر نمیآیند. در مقابل، غلبه بر دولتهای بزرگ به قصد پادشاهی بر آنها و سپس پاسداری از سرزمینهای بزرگ و فرمان راندن بر آنها تنها کار قبایل دلیل صحرانشین و بیابانگرد است (در واقع نظامی گری و ارتشی)که به نیروی عصبیت به آن دست مییازند، چرا که «هدف عصبیت، چنانکه معلوم شد، غلبه و تسلط برای رسیدن به پادشاهی است»
و در دوره معاصر ابن خلدون و بخصوص دوران کنونی کلا دچار تحولات ماهوی و به گفته ابن خلدون «اختلاط انساب» یعنی آمیزش تبارها و شهر نشین شدن اکثریت آن اقوام مورد بحث بوده است.40
________
۲۱. دانشمندان آذربایجان، فرهنگ سخنوران و ماخذی که در ان کتاب ذکر شده است و راجع به نخجوان علاوه بر ماخذ مذکور رجوع شود آذربایجان و نهضت ادبی از دکتر جمال الدین فقیه.
۲۲. اسکندربیگ منشی، ج۲
۲۳. نزهه القلوب ، قاموس الاعلام.
- تربیت ص4 به نقل از سفینه خوشگو.
- تربیت به نقل از خلاصه الاشعار و ماخذ دیگر .
- تربیت175 و مجمع الخواص ص232.
- تذکره نصر آبادی ص282 -تربیت ص178.
- تربیت187& ndash;تحفه سامی.
- مجمع الخواص ص90& ndash;تربیت ص212 ).به نقل از خلاصه اشعار و ماخذ دیگر).
- تحفه سامی 119 و دهخدا و ماخذ دیگر. 296 تربیت
- همان
- مجمع الخواص ص176& ndash;هفت اقلیم اقلیم چهارم ، تربیت 301.
- تربیت ص312)به نقل از ماخذ متعدد دیگر)
- تربیت ص361. 35. همان ماخذ.
- نام این سخنور در دانشمندان آذربایجان اثر مرحوم تربیت «ناجی» ذکر شده ولی در مجمع الخصواص «نامی» درجست.
مرا غمیست شتر بارها به حجره تن شتر دلی نکنم غم کجا و حجره من
شاعری متخلص به واصفی قصیده مزبور را جواب گفته و در هر بیت عناصر اربعه را نیز بدان افزوده است بدین مطلع.
مبند بر شتر بارها به حجره تن شتر در آب فناران و حجره آتش زن
- طالبان تفصیل رجوع فرمایند مجله آینده سال 1306& ndash;شماره20 ص582 ،مقاله ای سودمنداز مرحم تربیت.
- هفت اقلیم(چهارم).
- احمد کسروی.آذری،زبان باستان_ص18
- ابن خلدون، مقدمه، ج. اول