بهرام گرامی
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله «روید» و در شورهزار خس
سعدی
میدانیم که فعل لازم فعلی است که با داشتن فاعل معنای آن کامل میشود و به مفعول نیاز ندارد، مانند رفتن و آمدن و فعل متعدّی فعلی است که علاوه بر داشتن فاعل برای کامل شدن معنا به مفعول نیز احتیاج دارد، مانند گرفتن و دادن. بیش از سی سال پیش در جایی خواندم: «در سال اوّل دبیرستان پس از آنکه از معلّم فارسی اجازه گرفتم، عرض کردم که در مصرع دوم بیت بالا «روید» خیلی درست نیست و «رویاند» صحیحتر است و یا آنکه میتوان جلوی کلمۀ باران در مصرع اوّل یک «از» اضافه کرد. معلّممان سخت برآشفت، گوشم را گرفت و مرا به گوشۀ اتاق فرستاد که تا پایان کلاس در آنجا رو به دیوار بایستم، بیآنکه از برآشفتگیاش چیزی کم شود و بیآنکه دربارۀ شعر حرفی بزند.»
با خواندن مطلب بالا دانستم فقط من نبودم که با این بیت مشکل داشتهام. همیشه فکر میکردم روییدن فعلِ لازم است و لاله خودبهخود میروید و باران عامل رویاندن آن نیست و ناچار بین دو مصرع ارتباط نحوی و منطقی وجود ندارد، مگر آنکه بهگفتۀ آن دانشآموز با افزودن حرف اضافۀ «از» در آغاز بیت (از باران… ) این ارتباط ایجاد شود.
از چند تن اهل کتاب و کتابت نظرخواهی کردم. دوستی گفت رابطهای بین این دو مصرع نیست و لزومی هم ندارد، مصرع اوّل از لطافت باران میگوید و مصرع دوم از رویش لاله و خس. امّا تعداد بیشتری نظر دادند که سعدی در این بیت هنجارشکنی کرده و فعل لازم «روید» را بهجای فعل متعدّی «رویاند» آورده است. شاهد بر این مدّعا لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ بزرگ سخن است که در زیر مدخل روییدن، معانی رویاندن و رویانیدن را نیز ذکر کردهاند و هر دو منبع فقط بیت بالا را شاهد حالت متعدّی آوردهاند. فرهنگ معین و فرهنگ عمید روییدن را فقط بهصورت مص ل (مصدر لازم) مشخّص کردهاند.
عبارت «لاله روید» را کلیدواژۀ جستجو در پایگاه مجلّات تخصّصی نور قرار دادم و 114 نوشتار حاوی این عبارت یافت شد که در 92 مورد «لاله روید» در ارتباط با بیت مورد نظر بود و همانطور که انتظار میرفت تقریباً همۀ آن موارد مربوط به مفهوم بیت و پند و حِکمت یا تعلیم و تربیت بود. هیچکس اشارهای به چند و چون فعل در این بیت نکرده بود، گویی باید همینطور بوده باشد، جز در یک مورد که: «روید، فاعل آن باران است و در اینجا فعل متعدّی است.» (مجلۀ کلک، شمارۀ 8، صفحۀ 82)
در مسیر تألیف «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» به بیت دیگری از سعدی برخوردم که در آن نیز «رُست» در حالت متعدّی «رویاند» آمده است:
نه چمن شکوفهای رُست چو روی دلستانت
نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت
جستجو در شعر قدیم فارسی با تسهیلات کامپیوتری نشان داد که کاربُرد رُست و روید در حالت متعدّی نه محدود به دو بیت یاد شده و نه مُختص به سعدی بوده است، بلکه دیگران نیز رُستن و روییدن را در حالت متعدّی به کار بردهاند، از جمله چهار بیت زیر از مولوی (دیوان 1677، 2679، 4253 و 6978):
بحر و هجران رو نهد در وصل و ساحل رو دهد
پس برویَد جمله عالم لاله و ریحان ما
گر به بستان بیتوایم خار شد گلزار ما
ور به زندان با توایم گل برویَد خار ما
(گُل بروید خار ما = خار ما گُل برویاند.)
هر که روید نرگس گل زآب چشمش عاشق است
هر که نرگسها بچیند دستهبند عامل است
بروید دل گل و نسرین و ریحان
چو از ابر کَرَم باران درآمد
در بیت سوم از سه بیت متوالی زیر از مولوی (دیوان 77-10575) دمیدن در حالت متعدّی بهمعنای رویاند آمده است:
چونک کمند تو دلم را کشید
یوسفم از چاه به صحرا دوید
آنک چو یوسف به چَهَم درفکند
باز به فریادم هم او رسید
چون رَسَنِ لطف در این چَه فکند
چنبرۀ دل گل و نسرین دمید
و باز از مولوی، در سه بیت متوالی زیر (مثنوی 359-361/3) و بیت بعد (مثنوی 1426/4) افعال بروید و نروید و روید در حالت متعدّی است:
غصّهها زندان شدهست و چارمیخ
غصّه بیخ است و بروید شاخ بیخ
بیخ پنهان بود هم شد آشکار
قبض و بسطِ اندرون بیخی شمار
چونکه بیخِ بَد بُوَد زودش بزن
تا نروید زشت خاری در چمن
نیست آن سو رنج فکرت بر دماغ
که دماغ و عقل روید دشت و باغ
در ابیات زیر نیز وجوه فعل روییدن (و در یک مورد دمیدن) بهمعنای متعدّی رویاندن آمده است:
لفظ چون شکّرت اگر شنود
صخره حالی نبات برروید
(مجد همگر، 607-686)
مِی از جام ما خور که در روز حشر
ز خاک تو خورشید روید گیا
(میرداماد، 969-1040)
خاک میروید گل و نسرین و نرگس در چمن
خاک ما خاری نروید خاک بر سر خاک ما
(فیض کاشانی، 1007-1091)
عجب جاییست کوی تو که بهر محنت عاشق
زمینش خار غم روید، هوایش خون دل بارد
(جامی، 817-898)
به کوه مانَد اگر کوه زعفران روید
به ابر مانَد اگر زر دهد باران
(جمالالدّین اصفهانی، متوفی 588)
زآن خُم که مراست کاسه گر جام کشی
خاکت عوض سبزه فلاطون روید
(یغمای جندقی، 1196-1276)
من آن گویم که تا روید زمین را بیخ بوزیدان
قویشاخ و قویبَر باد عزّالدّین بوعمران
(خاقانی، 520-595)
کثرت چو کوه کفر و من بر وحدت دل ثابتم
روید جبال کفر را اشجار ایمان در بغل
(صفا اصفهانی، 1269-1322)
در سه بیت زیر نیز فعل گذشتۀ رُست به معنای متعدّی رویاند آمده است:
به هر گلزار اشکم سبزهها رُست
سمندت را رسد زینسان گیاهی
(ناصر خسرو، 394-481)
زمینی که میرُست مِهرگیاه
برابر شد آخر به خاک سیاه
(سیدای نَسَفی، حدود 1047-1121)
در آثار نظم و نثر دورۀ معاصر افعال روییدن و رُستن و دمیدن، جز در بیت زیر، در حالت متعدّی رویاندن دیده نمیشود و شاید از همینروست که مشاهدۀ حالت متعدّی این فعل در آثار گذشته چنین غیرعادی تلقّی میشود:
فرزانهای بزرگ چو «فرزان» رود به خاک
تا خاک لاله روید و نیلوفر آورد