نگارش: ک. هومان
ـــ بررسی: شاهرخ احکامی ـــ
«جمهوری آذربایجان نامی است مجعول و نادرست»، از قول «محمدعلی گیلک» (خمامی)، از یاران نزدیک و از همرزمان صدیق و مورد اعتماد «میرزا کوچکخان جنگلی» که در کابینهاش مقام وزارت فواید عامه را داشته است، در کتاب پرمحتوا و باارزش خود به نام «تاریخ انقلاب جنگل» مینویسد: «در نتیجه انقلاب روسیه (۱۷ اکتبر۱۹۱۷) بسیاری از قطعات آن مملکت دم از استقلال زدند، از جمله اهالی بادکوبه و نواحی اطراف آن به نام آذربایجان حکومت مستقلی تشکیل دادند و تحت سرپرستی حزب مساوات که همان بلشویکها و طرفداران اصول سوسیالیست رولوسیونری روسیه بودند خود را اداره میکردند…» از طرفی با انتخاب نام «آذربایجان که منحصراً به آذربایجان ایران اطلاق میگردید گمان میرفت حزب مساوات بادکوبه مایل است آذربایجان را از ایران مجزا و ضمیمه قفقاز کند و اهالی را به بهانهی زبان مستعار ترکی فریب داده با خود متحد و یک حکومت ترکزبان، که در باطن آلت دست ترکهای عثمانی باشند، در آسیای وسطی تشکیل دهند و به استقلال ایران لطمه وارد سازند… این گمان تا آن حد قوت یافت که یک دسته از آزادیخواهان ایرانی حزبی به نام حزب دمکرات در بادکوبه تشکیل دادند و علناً با حزب مساوات به مبارزه برخاستند و جریدهای به زبان محلی منتشر کردند که در صفحه اول آن این عبارت «آذربایجان جزء لاینفک ایران است» چاپ میشد.
… عرفانی نماینده هیأت اتحاد اسلام (جنگلیان) و از زعمای معارف گیلان در ملاقاتی با ژنرال قونسول و نمایندگان حزب مساوات در نخستین سؤالش میپرسد: چرا این قسمت از مسلماننشین قفقاز را که جزء فرمانروایی حکومت مساوات است به نام «آذربایجان» موسوم و نام دیگری برای آن انتخاب نکردهاید؟ جواب دادند برای سوا کردن نواحی بادکوبه از قفقاز مانند گرجستان و ارمنستان بهتر و مناسبتتر از کلمه «آذربایجان» کلمه باستانی دیگری پیدا نکردیم و نباید انتخاب این نام باعث رنجش برادران ایرانی بشود و آنها میتوانند مطمئن باشند که مقصود از آذربایجان، آن طرف رود ارس و قسمتی است که سابقا جزء قفقاز بوده است و ما هیچگونه نظر سوئی نداشته و چشم طمع به خاک ایران و آذربایجان ایران نداریم. بلکه طرفدار استقلال کامل و تمامیت ایران میباشیم… در سؤال دوم تکیهگاه خودشان را دولت مقتدر عثمانی معرفی میکنند و این نشان میدهد که تمایل آقایان با ترکهاست و به بنده ثابت گردید تخم افشانی سالیان دراز جوانان اتحاد و ترقی (جنبشی در عثمانی سابق به نام ترکهای جوان -نگارنده) در عالم اسلام و دعوت مردم به اتحاد اسلام…حزب مساوات میخواهد توجه تاریخی و ملی مسلمین قفقاز را برخلاف آرزوی توده مردم از تهران به استانبول و به طرف مرکز حکومت عثمانی متوجه سازد.»…
در کتاب خاطرات دکتر کیانوری، دبیرکل پیشین حزب توده ایران، آمده است: «باقراف که خود یک ایرانیالاصل بود به دنبال الحاق دو آذربایجان بود… شورویها به خاطر اهداف استراتژیک خود از دوران جنگ میخواستند چنین حرکتهایی را حتی اگر زمینه نداشته به وجود بیاورند….
مهندس ناصح ناطق نوشته است: «آذربایجان یکی از کهنترین و استوارترین ارکان ایران است.این خطهی کهنسال از دوردستترین ادوار تاریخ تا کنون جزء اصلی و لاینفک ایران محسوب بوده و پیوسته شریک سختی و خوشی ورنج و راحت بقیه افراد کشور بوده است. مردم آذربایجان از صمیم دل ایرانی بوده و بلکه از هر ایرانی، ایرانیتر است.»….
اخیراً نقشهای از به اصطلاح آذربایجان بزرگ در جمهوری آذربایجان (اران) انتشار دادهاند که از قفقاز تا رشت و همدان را نیز شامل میشود!…
در موقعیت جغرافیایی و پیشینههای تاریخ و فرهنگی آران میخوانیم: در فرهنگ معین درباره «آران» نام اصلی و تاریخی آذربایجان، میخوانیم که اران = آران=آلان: آر (=آریا+ان) سرزمینی که در شمال غربی ایران و مغرب بحر خزر در قفقاز که روسها به آن نام آذربایجان شوروی دادهاند… یونانیان و رومیان باستان آن را «آلبانیا» و ارمنیان «آغوانک» خواندهانداعراب لغت پارسی «آران» را تغییر داده و «دارّان» بر وزن «شداد» نامیدند….
«هردوت» مورخ مشهور یونانی (۴۸۶-۴۲۰ق.م) در یکی از آثارش به نام «زمانهای قدیم» مینویسد:.. قوم «ماد» که ساکن آذربایجان و آران و کردستان و همدان و پیرامون این نقاط بودهاند اشاره میکند، آنان را از اقوام آریایی میشمارد. «گزنفون» سردار جنگی و مورخ و فیلسوف نامدار یونانی، که سالها در دربار کورش دوم پادشاه هخامنشی بوده است، در کتاب خود به نام «آناباز»به گونهای روشن از قبایل و اقوام قفقاز و آذربایجان مینویسد: اما کمترین اشارهای به وجود ترک در آذربایجان و آران نمیکند.
ژنرال «سرپرسی سایکس» یکی از خاورشناسان مشهور انگلیس… تاریخ کشور ما را از قدیمترین اعصار یعنی تقریباً از سه هزار سال پیش از میلاد تا زمان معاصر (پایان قاجاریه) از روی منابع قدیم و جدید و روایات در دو جلد به نام «تاریخ ایران» نگاشته است. نتیجه می گیرد «قوم ماد» که آریایی نژاد بودهاند در حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسیح به ایران کوچ کرده و در بخش شمال غربی (آذربایجان و آران) و کردستان و همدان و ری ساکن شدند و بدین ترتیب این پژوهشگر نیز در هیچ کجا از کتابش به توطن قوم ترک در این نقاط اشارهای ندارد… تا اوایل هزاره دوم ق.م. اقوام آریایی در جنوب روسیه از دریاچه آرال تا ولگای جنوبی و شمال قفقاز پراکنده بودهاند. درحدود هزاره دوم ق.م. گروهی به طرف جنوب شرقی مهاجرت کرده و در قرون هفدهم و شانزدهم ق.م. به رودخانهی «ایندوس» رسیدهاند. گروهی نیز به سوی شمال شرقی ایران مهاجرت کرده و در مناطق توس و سیستان و هرات مستقر گردیدهاند. دسته دیگر از طوایف آریایی با گذشتن از روسیه غربی به جانب اروپا سرازیر گشته شاخهای نیز به سوی غرب ایران و آسیای صغیر (ترکیه کنونی کوچ کردهاند… به گفته کسروی در کتاب «شهریاران گمنام»… تا آنجا که ما میدانیم تا قرنهای هفتم و هشتم (هـ.ق) «آران» نامی است که به روی آنجا معروف بوده از آن پس کمکم روی به ناپدیدی گذارد…از دیرین زمان که آگاهی در دست است همواره آذربایجان یاآذربایگان سرزمینی دیگر است و بزرگتر و شناستر از آن میباشد و همواره این دو سرزمین آذربایجان یا آذربایگان و آران از هم جدا بوده و هیچگاه نام آذربایگان بر آن گفته نشده است ….
در فرهنگ علامه دهخدا آمده است: «به شهادت دقیقترین تجسسهای تاریخی و به گواهی دانش نژادشناسی، هموطنان آذربایجانی خالصترین ایرانیان و بلکه خود اصل و ریشههای تمام نژاد آریایی میباشند.» درباره زبان مردم آذربایجان مینویسد: مردم آذربایجان پیش از رواج زبان ترکی به زبانی که از گویشهای مهم ایرانی (پهلوی) بوده گفتگو میکردهاند و مینوشتند و این گویش به مناسبت نام «آذربایجان» آذری نامیده میشد….
محمد معین مؤلف فرهنگ معین در مقدمهی «فرهنگ برهان قاطع» ضمن برشماری لهجههای رایج در ایران، «آذری» را از لهجههای قدیم آذربایجان میشناسد و توضیح میدهد که: «نباید این لهجه ایرانی را با آذری مصطلح ترکان به معنی لهجهی ترکی مستعمل در آذربایجان اشتباه کرد. او سپس با اشاره به دایرةالمعارف اسلام آنچه پیرامون زبان آذری به قلم «اف. گیز» نوشته شده، مینویسد: «اینک در آذربایجان بقایای زبان آذری به عنوان هرزندی -چسنو- قرهچولی = خلخالی و تاتی تکلم میشود.»
کسروی مینویسد: «از نوشتههایی که دانشمندان شناخته و تاریخ سدههای پیشین تاریخ برآوردیم، نیک روشن است که در آن زمانها زبان یا نیم زبانی که در آذربایجان سخن گفته میشد شاخهای از فارسی بوده و آن را «آذری» مینامیدهاند (چنانکه نیم زبانی را که در اران روان بوده است آرانی میخواندهاند و در آن زمانها نشانی از زبان ترکی در آذربایگان (همچنان در آران) پدیدار نبوده است.»
در بخش دگرگونی زبان پهلوی مردم آذربایجان به ترکی – مهاجرت و مستقر شدن بسیاری از ترکزبانان در دوره غزنویان و سلجوقیان و بالاخره طبق نوشته کسروی در کتاب «آذری، جنگها و لشکرکشیهای بین عثمانیها و سربازان حکومت صفویه که بیشتر سرداران و فرماندهانشان ترک زبان بودند، همه به زیان زبان آذری (زبان پهلوی) شد.چون هر دو طرف ترک زبان بودند، از این رو کارها همه به زبان ترکی میبود و آذری جز در خاندانها به کار نمیرفت و روز به روز از رواج میکاست و کمکم فراموش میشد. بدین سان ترکی در زمان سلجوقیان به آذربایجان آمد و در هفتصد سال یا بیشتر کمکم در آنجا چیره شد و زبان بومی را از میان برده که جز در گوشه و کنارها نشانی از آن نمانده… زبان ارانی نیز که برادر زبان آذری بوده به همین سان از میان رفته است…. پراکندگی زبان ترکی در ایران در زمان صفویان به بالاترین پایگاه خود رسید… نکته جالب درباره خاندان صفوی ، آنها از بومیان آذربایجان بودهاند و شیخ صفیالدین اردبیلی نیای بزرگ شاه اسماعیل صفوی مؤسس خاندان صفویه که در زمان مغولان میزیسته دارای دو بیتیهایی به زبان آذری (زبان پهلوی) میباشد…. اما از آنجا که مادر شاه اسماعیل دختر حسن بیک (اوزون حسن) پادشاه آققویونلوها ترک زبان بوده است بنابراین ترک زبان بودن شاه اسماعیل را میتوان دریافت به ویژه که سران سپاهش جملگی از ایلهای ترک به نامهای استاجلو، قاجار، ذوالقدر، افشار، روملو، ورساق، تکلو و شاملو بودهاند….
کتاب پر محتوای آران نه آذربایجان، ترک زبان نه ترک، کتابی است که برای هر ایرانی ارزش داشتن و خواندنش را دارد. هر ایرانی، چه آذربایجانی، خراسانی، گیلکی، کرد، و … که در سرزمین ایران زندگی کرده و میکند. و در بخش هوشیاری و عبرت بحث و دلایل بسیار آورده شده است، که متأسفانه گنجایش این صفحات را ندارد و شاید در شمارههای آینده با اجازه آقای کیکاوس هومان بخشی از آن را چاپ کنیم. در بخشی از نوشته دکتر جهانشاهلو مینویسد:زبانی که در باختر کشور ما زیر تأثیر زبان ترکان فرمانروا پدید آمده است زبان ناب ترکی نیست. چنانکه نه تنها بیش از سه چهارم واژههای زبان ترکی زنگان و آذرپادگان اوستایی و پهلوی دری است بلکه بسیاری از فعلها نیز در این زبان ریشهی اوستایی و پهلوی دارند که با دستور زبان ترکی صرف میشوند… در زمان حیات دکتر جهانشاهلو نویسنده کتاب ارزنده و عبرت آموز «ما و بیگانگان»، در سال های ابتدایی «میراث ایران» چند نوشته درج کردهایم….
توفیق آقای ک (کیکاوس) هومان را در کارهای ارزنده مطبوعاتی و تاریخی و فرهنگیشان خواهانیم.