هوشنگ گیلک ـــ
در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، دولتی به اصطلاح مقتدر و توانا به کشور کوچکی یورش برده و شهرها را ویران کرده و بسیاری از مردم بیگناه را کشته و بیش از چهار ملیون نفر را متواری کرده است؛ حمله روسیه به اوکراین! برای چه منظوری؟ آیا کسی و یا دولتی و یا تشکیلاتی باعث آن شدند که روسیه دست به چنین عمل شنیعی بزند؟یا اینکه به مصداق «نیش عقرب نه از ره کین است» که آنان بدین عمل دست زدند… هر علتی که باشد، کاری بود برخلاف مبادی انسانیت، البته اگر آنان معنی انسانیت را بفهمند، که خیلی بعید بهنظر میآید، بهویژه که این کار را قبلاً در ۲۰۱۴ نیز انجام دادند و چون مخالفتی از جایی ندیدند، محیط عمل را وسعت فراوانتری دادند…. چون میتوانستند که انجام بدهند، پس چرا که انکار را تکرار نکنند. تا آینده چه پیش آورد.
در دفاع روسیه میتوان گفت که دول غرب برخلاف تعهدات ضمنی و اخلاقی خود که به روسها داده بودند، رفتار نکردند و کوشش بر این اصل نمودند که با تشویق در جدایی دولتهایی که در زمان پیشین بخشی از اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل میدادند، روسیه را تضعیف نمایند و تنها بگذارند. بدین روش، روسیه را مجبور به اقدامات نظامی بر علیه آن دولتها کردند و بهطور غیرمستقیم باعث درگیریهای کنونی شدهاند. ممکن است که این فرضیه تا حدودی درست باشد، ولی نمیتواند مجوزی گردد برای کشت و کشتار مردم بیگناه ممالک دیگر.
مردم اوکراین دلیرانه از کشور خود دفاع کردند و میکنند، شجاعت آنان و میهنپرستی و عشق به زادگاهشان باعث آن گردید که ارتش توانای روسیه را متوقف کردند و باعث شکست آنان در برخی از جبههها شدند که به احتمال زیاد سردمداران روسی را مجبور کردند که در طرز فکر خود تجدید نظری نمایند.
شاهد بودن بدین رویدادها مرا به ایام نسبتاً دوری برد. زمان جنگ بینالملل دوم و هنگام حمله به کشور بیطرف من توسط همین متجاوز امروزی به همراهی یک ابلیس خونآشام دیگری به نام دولت انگلیس. روز شوم سوم شهریور ۱۳۲۰ شمسی (۲۵ اگوست ۱۹۴۱) روزی است که تا زندهام خاطره آن در روح من خواهد ماند. دولت سویت شوروی از شمال خاوری تا شمال باختری و انگلیس از خلیج پارس و جنوب باختری و باختر ایران به کشور بیدفاع من حملهور شدند. در آن زمان دایی بزرگ من متصدی مرکز برق پادگان باغشاه بود. تمامی آنان را برای مقابله با شوروی به شمال اعزام کردند. اگر چه چند روزی بعد همه آنان را مجدداً به تهران مراجعت دادند. خوب به خاطر دارم که او به پدرم اظهار داشت که به آنان اخطار شده بود که ارتش را منحل کردهاند و به همگان دستور دادند که به شهر های خود برگردند! نکتهای که مدتها بعد به چگونگی آن پی بردم.
با در نظر گرفتن این دو رویداد بدین اندیشه افتادم که چه تفاوتهایی بین یک ملت زنده و یک ملت مرده ولی زندهنما وجود دارد. تفاوتی بین مردم اوکراین و ایران. جنایاتی که روسیه شوروی و انگلیس، به قول خودشان «متفقین» در زمان جنگ در ایران مرتکب شدند نیاز به گفتگویی دیگر دارد. اما آنچه نشانهای از بدبختی مردم ایران است امریست دیگر. روس و انگلیس، به همراهی یکدیگر، تمام مواد غذایی مردم ایران را چپاول کردند و به مراکز خویش فرستادند و طولی نکشید که کشور دچار قحطی شد. راههای شوسه کشور و راهآهن کشور جزیی از تیول متفقین گردید و انگلیس اجازه نمیداد که دولت آمریکا غله به ایران بفرستد که از طریق راهآهن به نقاط کشور رسانده شود. دلیل آنان این بود که راهآهن برای حمل مواد جنگی به روسیه مورد نیاز است، و زندگی مردم ایران دارای آن ارزش نیست که برای حفظ آنان در فرستادن نیرو به شوروی کاهلی روی دهد. البته وزارت خارجه آمریکا تحت وزارت آقای «کوردل هال» حاضر نبود که به گزارشات نماینده خود آقای «لوییس درایفوس»در تهران گوش بدهد، «هال» مثل اینکه معاونت وزارت خارجه انگلیس را عهدهدار بود، چون برای ایشان گزارشات دولت انگلیس بر آنچه که درایفوس میگفت ارجحیت داشت!
در خرداد ۱۳۲۰ از دبستان «امیرمعزی» واقع در خیابان برق نزدیک پامنار سال ششم ابتدایی را به پایان رسانده بودم و خود را برای ورود به دبیرستان آماده میکردم. حمله روس و انگلیس به کشور مان در سوم شهریور ۱۳۲۰ آغاز گردید که بسیار غمانگیز بود. به نظر اینطور میآمد که رویدادهای جنگ اول جهانی دوباره تکرار میشوند. سربازان روس و انگلیس، که مدتی بعد آمریکاییان نیز بدانها اضافه شدند در خیابانهای تهران منظره ناهنجاری را ایجاد کرده بودند. طولی نکشید که جادههای کشور زیر دست ارتش متفقین قرار گرفت و اتوموبیلهای باربری آنان و به ویژه آمریکاییان تمام جادههای شمالی ـجنوبی را در اختیار گرفتند و مسافرت مردم بهلی منقطع و یا بسیار دشوار گردید. راهآهن کشور به واقع زیر تسلط انگلیسیها قرار گرفت.
مردم ایران در ظاهر چارهای جز پذیرایی این گرفتاریها را نداشتند و قیامی که دارای ارزش باشد از خود نشان ندادند. گاهی اعتصاباتی برای کمبود غذا بهعمل میآوردند، ناچیز و نایاب! روزی نبود که چند نفر از مردم توسط حوادثی که از سوی بیگانگان روی میداد از بین نروند. نه دولت ایران و نه اکثریت مردم وقعی به این حوادث نمیگذاشتند.
روزی از پدر بزرگوارم، که خود از میهنپرستان واقعی بود، این پرسش را کردم که چرا مردم ایران بهمثابه مردم کشورهای اروپایی که در زیر سلطه آلمان نازی قرار گرفتهاند و با تشکیل گروههای زیرزمینی بر علیه هیتلر میجنگند، برعلیه متفقین قیام نمیکنند و راهآهن کشور را خراب نمیکنند و پل «ورسک» را نابود نمیکنند؟ آن مرد نازنین پس از نگاه طولانی به من گفتند «برای چنین کاری کشور نیاز به افرادی دارد که دارای حیثیت و غیرت و احساس شرافت باشند و این احساسات سدهها است که از مردم این کشور رخت بر بسته است و با چنین وضعی داشتن توقعی از هممیهنان ایرانی غیرممکن میباشد». چقدر درست گفت آن مرد گرانقدر. خیانت و میهنفروشی دیر وقتی است که جزیی از کارهای روزمره مردم این سرزمین نگونبخت شده است. تاریخ نشان میدهد که افسران ارشد ارتش ایران در زمان اشغال کشور، در یک نشست تصمیم میگیرند که ارتش را منحل کنند و تسلیم بیگانگان شوند. شورای عالی نظامی در روز هشتم شهریور تشکیل میگردد با شرکت سرلشکر ضرغامی، رییس ستاد ارتش؛ سرلشکر نخجوان وزیر جنگ؛ بوذرجمهری فرمانده لشکر اول تهران؛سرلشکر نقدی فرمانده لشکر دوم تهران؛ سرتیپ ریاضی و سرتیپ خسروانی فرمانده نیروی هوایی؛ سرتیپ رزم آرا و ریاضی و امیراحمدی فرمانده حکومت نظامی تهران. از قرار معلوم در این جلسه تصمیم گرفته میشود که قوای ایران قدرت مقاومت در برابر نیروهای متفقین را ندارند و بالانتیجه ارتش را ظاهرا به برهان از بین نبردن مردمی از کشور منحل میکنند.
رضا شاه از شنیدن این خبرآنچنان ناراحت میشود که گروه اصلی را به دربار احضار میکند و با شمشیر یکی از آنان سرلشکر نخجوان، وزیر جنگ و سر تیپ ریاحی را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. در همان زمان از مستخدم خود سلیمان بهبودی میخواهد که هفت تیرش را برایش بیاورد تا جزای آن خائنان را به آنان بدهد، که بهبودی از اینکار ابا میکند. شاه در همانجا آنان را از ارتش خلع میکند و بهزندان میفرستد تا بعداً محاکمه نظامی و اعدام شوند. در اینجا بود که اربابان به یاری آمدند. سفیر انگلیس «سر رابرت بولارد» و وابسته خبری سفارتخانه، خانم «آن لامپتون» بلادرنگ به «بی.بی.سی.» لندن گزارش اینکار را میدهند که شاه برخلاف قانون اساسی کشور با این افسران رفتار و حق آنان را پایمال کرده است. باید دانست که برهان چنین کاری توسط این افراد هیچ رابطهای برای جلوگیری از کشت و کشتار جنگی نبوده، بلکه دستور اربابان و آینده خودشان بود که دست به چنین خیانتی زدند.
شکی در این نیست که ارتش کوچک ایران نمیتوانست در برابر دو ارتش نیرومند آن روز بجنگد، اما نشان میداد که مردم ایران اگر مردم زندهای بودند، به دفاع از خاک خود قیام میکردند و مردانه دفاع میکردند که تا پیروز شوند و یا نابود گردند. بدین راه نشان میدادند که یک ملت کوچک و زنده از مرز و بوم خود، از شرافت خود و از خانواده خود در برابر دو غول وحشی دفاع نمود، اگر چه مغلوب شد.
کشور وسعت جمعیت زبان رسمی قومیت حکومت رییس جمهور
ایران ۶۳۶۳۷۲ مایل مربع ۸۴،۰۰۰،۰۰۰ پارسی مختلف جمهوری هر چهار سال
اوکراین ۲۳۳۰۳۱ مایل مربع ۴۴،۰۰۰،۰۰۰ اسلاویک خاوری مختلف جمهوری هر پنج سال
گزارشات خبرگزاری ها حاکی از آن است که در برخی از جبهه های جنگ در اوکراین، نه تنها روسها پیشرفتی حاصل نکردند، بلکه در برخی از موارد با شکست روبرو شدند. چنین رویدادی هیچوقت در ایران رخ نداد. به چند شاخص واضحی که بین اوکراین و ایران در جدول فوق نشان دادهام، توجه بفرمایید. اوکراین به تناوب و مکرراً تحت نفوذ روسیه بود، مگر برای مدت کوتاهی بین سالهای ۱۹۱۷-۱۹۲۰ که روسها در بدبختی خودشان غوطهور بودند و بنای کمونیستی را میگذاشتند. روسها تقریبا همان بلاهایی را که به همراهی انگلیس در ایران ایجاد کردند، در اوکراین انجام دادند و باعث دو فقره قحطی در آن کشور شدند، یکی ۱۹۲۱-۱۹۲۲ و دیگری در ۱۹۳۲ -۱۹۳۳ و بدین ترتیب موجب کشته شدن در حدود هشت ملیون از اهالی آن کشور شدند. همان کاری را که انگلیسی ها در ۱۹۱۷-۱۹۱۹ در ایران انجام دادند و باعث کشتار نه تا ده ملیون مردم بدبخت ایران شدند. و همان کاری را که مجدداً روسها و انگلیسیها در زمان جنگ دوم و پس از اشغال ایران انجام دادند و مواد خوراکی ذخیره کشور را به روسیه و توابع انگلیس حمل کردند. انگلیسیها باعث آن شدند که ایران تا مدت مدیدی نتواند غله لازم را آمریکا تهیه نماید.
اوکراین یکی از مراکز بزرگ انرژی اتمی روسیه بود و جایگاه نگهداری مواد هستهای. متأسفانه پس از آزادی آنان در ۱۹۹۱ فریب دول باختری را خوردند و تمامی نیروی هستهای خود را با تشویق آنان از دست دادند به این امید که غرب از آنان در هنگام لزوم دفاع نماید. متأسفانه آنان دول غرب را بخوبی نشناخته بودند که هیچوقت منافع خود را زیر منافع دیگران نخواهند گذاشت. اگر امروز اوکراین دارای نیروی اتمی بود، شکی در این نبود که دولت پوتین در حمله به اوکراین در سال ۲۰۱۴ و حمله ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ تعمق بیشتری به کار میبرد. چه خوش گفت سعدی در بوستان:
به غمخوارگی چون سر انگشت من / نخارد کس اندر جهان پشت من
امروز این مردم ستم دیده به تنهایی در دفاع از کشور خود در مقابل خرس روسی ایستاده و یاری قابل ملاحظهای از هیچ کشور غربی به آنان نمیرسد و روسیه جنایت هیتلری را در آنجا آغاز کرده و مردم بیگناه را طعمه مرگ میکند، همان کاری را که آلمان نازی در برابر یهودیان انجام دادند. آن روز ملل دنیا به بهانه نداشتن دانش بدان عمل هیتلر ساکت ماندند و امروز مردم دنیا بربریت روسها میبینند و خموشی پیشه کردند، زهی بیانصافی!!!
با تمام این تفاصیل مردم غیرتمند اوکراین برای حفظ کشور خود میجنگند؛ این است فرق میان یک ملت زنده و یک ملت مرده زندهنما.