فرجام نامبارک مدارسی که به‌مناسبت جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در روستاهای ایران احداث شد

مرتضی دهکردی ـــ 

در سال ۱۳۵۰ خورشیدی به مناسبت دو هزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران، جشن‌های شکوهمند و خیره‌کننده‌ای با مشارکت بسیاری از شاهان و رؤسای کشورهای جهان در تخت جمشید برگزار شد که از نظر شکوه و جلال تاکنون نظیر آن در هیچ کشوری در دنیا دیده و شنیده نشده است.

هم‌زمان با اقدامات گسترده‌ای که برای تحقق هرچه بهتر و رنگین‌تر این جشن‌ها صورت می‌گرفت، گروهی از دولت مردان و دست اندرکاران رژیم سلطنتی پهلوی بر آن شدند تا به میمنت و مبارکی این ایام، به خدمتی بزرگ و انسانی و فرهنگی بپردازند و از افراد متمکن و فرهنگ‌دوست دعوت کنند تا هر یک از آنها هزینه احداث یک یا چند بنای ساختمان در روستاهای مختلفی که فاقد مدرسه هستند به عهده گرفته و هم‌زمان با برگزاری جشن‌ها، دو هزار و پانصد مدرسه نیز افتتاح گردد.

از آنجا که این پیشنهاد، طرحی انسانی و قابل ستایش به شمار می‌آمد، حتی منتقدین و مخالفان رژیم پهلوی را نیز تحت تأثیر قرار داد و به‌زودی مورد توجه ثروتمندان و افراد خیرخواه جامعه قرار گرفت و گروه کثیری از انسان‌های فرهنگ‌دوست با کمال میل و رغبت در تحقق این هدف مشارکت نمودند و هر روز نام و تعداد نیکوکارانی که به این جریان فرهنگی پیوسته و هزینه احداث یک یا چند مدرسه را تقبل کرده بودند، در رادیو و تلویزیون و روزنامه‌های اطلاعات و کیهان اعلام می‌شد. الحق نهضت پاک و مقدسی بود و تحقق آن به رژیم سلطنتی مشروعیت می‌بخشید.

استقبال فرهنگ دوستان از این پیشنهاد به حدی گسترده بود که به جای ۲۵۰۰ مدرسه، اعتبار احداث 2820 ساختمان تأمین شد و آن چنان امیدی در جامعه ایران پدید آمد که نظیر آن کمتر دیده شده است.

برای احداث بنای هر مدرسه مبلغ ۲۵ تا 30‌هزار تومان پیش‌بینی شد و مقرر بود که با همکاری و همراهی اهالی محل، این مدارس ساخته شود و هم‌زمان با برگزاری جشن‌ها، مدارس مزبور نیز افتتاح گردند و سپاهیان دانش، امر آموزش کودکان روستاها را آغاز نمایند.

پس از چند ماه به‌تدریج عملیات ساختمانی این مدارس به پایان رسید و با تبلیغات فراوان به آموزش و پرورش تحویل شد و مدارس رسماً افتتاح گشته و به کار پرداختند.

این طرح به حدی انسانی و ارزشمند بود که جز تحسین و ستایش، پاسخی نداشت و تأسیس 2820 مدرسه در نقاط مختلف، مژده گرانبهایی بود که توسعه اقتصادی و اجتماعی روستاها را نوید می‌داد و امید می‌رفت که عقب‌افتادگی قرون و اعصار گذشته روستاها به تدریج پایان پذیرد.

دریغا و صد دریغا که پس از گذشت 2-1 سال که از تحویل مدارس به آموزش و پرورش سپری شد، اغلب هفته‌هاگزارش‌هایی به دفتر طرح‌های عمرانی وزارت آموزش و پرورش که من مسؤول آن بودم می‌رسید حاکی از اینکه ساختمان برخی از مدارس یادبود، وضع مطلوبی ندارند و برای تعمیر و ترمیم آنها تقاضای بودجه می‌شد.

در ابتدا ما به این گزارش‌ها اهمیت چندانی نمی‌دادیم و آنها را مغرضانه تلقی کرده و بر این گمان بودیم که عوامل چپ و مخالفان رژیم این شایعات را دامن می‌زنند. با گذشت چند ماه، گزارش‌های بیشتر در همین زمینه از دیگر مناطق رسید و کارشناسان ما متوجه شدند که با مشکل عمده‌ای روبرو شده اند.

به گروهی از چند آرشیتکت و مهندس ساختمان مأموریت داده شد تا به مناطق مختلف رفته و مشکل مدارس مزبور را مورد بررسی قرار دهند. پس از مراجعت این گروه معلوم شد که ویرانی ساختمان‌های مزبور شایعه نیست، بلکه چون به هنگام ساختن آنها کمترین نظارت فنی صورت نگرفته و پیمان‌کاران سعی داشته‌اند که هر قدر ممکن است، بنا زودتر و ارزان‌تر تمام شود و هزینه‌های ساختمانی از 30هزار تومان تجاوز نکند، لذا اکثر ساخنمان‌ها بدون کندن پی و شفته‌ریزی آهک بنا شده‌اند (در آن سال‌ها هنوز استفاده از بتن و سیمان در ساختمان‌های یک طبقه در ایران مرسوم نبود). بدین ترتیب با نخستین بارندگی‌های شدید، دیوارها نشست کرده و ترک خوردگی پیدا شده بود.

به تدریج ویران شدن مدارس یادبود، گستردگی بیشتر پیدا کرد و ادارات آموزش و پرورش از دفتر طرح‌های عمرانی می‌خواستند تا به آنها اجازه داده شود تا اینگونه بناها تخریب گردند و به جای آن بنای دیگری به وجود آید.

طبق قانون محاسبات عمومی که سال‌ها قبل در زمان علی اکبر داور به تصویب رسیده بود، تخریب هر بنای متعلق به دولت، ولو آلونکی بی‌ارزش باشد، فقط با تصویب هیأت وزیران میسر بود و چنانچه ساختمانی بدون اجازه هیأت دولت تخریب می‌شد، دستور دهنده دادگاهی می‌شد و مجازات سنگین در انتظار او بود.

به این ترتیب هربار که درخواست ویران کردن مدارس یادبود از شهرستان‌ها به ما می‌رسید، با همکاری دفتر حقوقی وزارت آموزش و پرورش، تصویب‌نامه‌ای تهیه می‌کردیم و به نخست‌وزیری می‌فرستادیم تا اجازه هیأت دولت صادر گردد.

به‌تدریج تقاضای تخریب این مدارس افزایش یافت، لذا نامه‌ای به نخست‌وزیری نوشتیم و تقاضا کردیم که هیأت وزیران اجازه دهد که ویران کردن مدارس یادبود فقط با تأیید و تصویب وزیر مسکن و شهرسازی و وزیر آموزش و پرورش، قانونی شود. 2-1 ماه بعد موافقت هیأت وزیران به ما رسید و کار ساده‌تر شد.

اما به تدریج تعداد مدارس رو به ویرانی افزایش یافت و مشکلات بسیار به بار آمد. لذا با مذاکراتی که بین دو وزیر نام برده صورت گرفت، قرار شد آنها اختیارات قانونی خود را به مدیران کل آموزش و پرورش و مدیران کل مسکن و شهرسازی استان‌ها تفویض نمایند و فقط آمار ساختمان‌های ویران شده به وزارت مسکن و آموزش و پرورش داده شود.

تا فروردین 1356 که من  مسؤولیت سازمان نوسازی مدارس کشور را به عهده داشتم،متأسفانه بیش از 2000 باب از مدارس مزبور، تخریب شد که ما آمار آنها را به وزارت مسکن و شهرسازی فرستادیم.

و بدین ترتیب بود که طرح انسان‌دوستانه و خیرخواهانه‌ای که با هزار امید و آرزو آغاز شد و امید می‌رفت که ساختار زندگی حدود 3000 روستا را تغییر دهد، با شکست و نومیدی کامل مواجه گشت و فرجامی نامبارک یافت.