ابوالقاسم لاهوتی شاعر و نویسندۀ کرمانشاهی است. وی در شوروی معاون ماکسیم گورکی در انجمن نویسندگان بود و در تاجیکستان با آوردن دستگاه چاپ، تأسیس انجمن نویسندگان، تأسیس تئاتر و اپرا، نوشتن نمایشنامه و قصه، انتشار اشعارِ متجددانه و سرودن اولین سرود ملیِ تاجیکستان، نقش مهمی در زنده نگه داشتن زبان فارسی در شوروی بجایآورد.
همچنین همسر اوکراینی او، پس از ۵۰سال تلاش، شاهنامه فردوسی را در شش جلد به روسی برگردان نمود.
مردم قدردان تاجیکستان به پاس زحمات او چندین بنا از جمله تئاتر و اپرای شهر، کتابخانه و موزه را با عنوان لاهوتی تأسیس و یا نامگذاری نمودند.
تندیس ابوالقاسم لاهوتی در کنار میرزا تورسونزاده، دو قهرمان ملی تاجیکستان است که در شهر دوشنبه نصب گردیده است.
از دیوان ابوالقاسم لاهوتی، شعر میهن ای میهن، توسط اساتید گرانمایه شجریان، افتخاری و سالار عقیلی در ایران و احمد ظاهر در افغانستان خوانده شده است:
تنیده یاد تو در تار و پودم،
میهن ای میهن
بود لبریز از عشقت وجودم،
میهن ای میهن
ابوالقاسم لاهوتی متخلص به لاهوتی یا لاهوتی خان شاعر، روزنامهنگار، نظامی و فعال سیاسی انقلابی در دوران انقلاب مشروطه بود.لاهوتی از اعضای حزب کمونیست ایران در دهه ۱۹۲۰ میلادی بود. و در دوران رضاشاه تحت تعقیب قرار گرفت و غیاباً محکوم به اعدام گردید ولی موفق به فرار به شوروی شد.
زندگی ابوالقاسم لاهوتی
ابوالقاسم لاهوتی در سال ۱۳۰۵ هجری قمری- برابر با ۱۲۶۴ خورشیدی در کرمانشاه به دنیا آمد. نام پدر او میرزا احمد الهامی بود. پدرش کشاورزی ساده اما اهل شعر و ادب و مردی آزادیخواه بود.
ابوالقاسم لاهوتی در دامان خانواده با ادبیات و شعر و محیط ادبی کرمانشاه آشنا گردید. بضاعت مالی پدر برای تحصیل او کفایت نمیکرد. بنابراین با کمک مالی یکی از آشنایان پدر به تهران رفت و در همان ایام که کمتر از هجده سال داشت، نخستین غزل وی با لحنی سرشار از شور و آزادیخواهی در روزنامه حبلالمتین کلکته انتشار یافت و نام او را بر سر زبانها انداخت. لاهوتی در انقلاب مشروطیت در صف فداییان آزادی قرار گرفت. اندکی بعد وارد ژاندارمری شد، که در آن زمان زیر نظر سوئدیها اداره می شد. رییس ژاندارمری قم بود که بر اثر یک سوءتفاهم میانهاش با سوئدیها به هم خورد و به جرم اقدام به خرابکاری محکوم به اعدام شد. ولی او به خاک عثمانی گریخت و چندی در آن جا با دشواری و پریشانی روزگار گذراند.
در این دوره از زندگانی، به کار بردن شعر فکاهی و طنزآمیز را به عنوان حربهای برای مبارزات اجتماعی از میرزاعلیاکبر طاهرزاده مشهور به صابر آموخت. لاهوتی پس از آن که سه سال در استانبول زیست و به کرمانشاه بازگشت. در دو سال آغاز جنگ جهانی اول، روزنامه بیستون را در زادگاه خود منتشر کرد. بعد از شکست قوای اروپا مرکزی دوباره به ترکیه رفت.
تا این که در آغاز سال ۱۳۴۰ هـ.ق به شفاعت مخبرالسلطنه فرمانفرمای تبریز به ایران بازگشت و با همان درجه سابق وارد ژاندارمری آذربایجان شد. لاهوتی در رأس ژاندارمری تبریز رشادتها از خود نشان داد و با کمک انقلابیون تبریز را گرفـت، اما پس از شکست عملیات آنها، نا گزیز به شوروی گریخت و تا پایان عمر خود در تاجیکستان در سمتهای آموزگاری دبستان، عضویت در حزب کمونیست، ریاست آکادمی علوم تاجیکستان و وزارت معارف به سر برد تا این که سرانجام به سال ۱۳۳۶ شمسی در مسکو در گذشت.
نخستین اشعار ابوالقاسم لاهوتی در روزنامه مشهور آن عصر حبلالمتین و ایران نو به چاپ رسید. اما اشعار سالهای آخر عمرش در روزنامه آواز تاجیک طبع و منتشر میشد.
دیوان لاهوتی مجموعهای است از قطعه و غزل و مقداری تصنیف و ترانه، که عموماً با زبانی ساده و روان سروده شده است. زبان شعرهای اجتماعی او اغلب حماسی و خشن و فاقد تصویرهای شعری است. از نظر مسلکی بر روی هم او را باید شاعری مادی و معتقد به مارکسیسم قلمداد کرد که شعر خود را سلاحی میدانست برای تحقق آرمانهای طبقه کارگر.
شعر لاهوتی از نظر ساخت و قالب، یکسره از نوآوریهای شبه نیمایی خالی نیست. برای مثال شعر سنگر خونین او که ترجمه یکی از شعرهای ویکتور هوگوست. به صورت شکسته در سال ۱۳۰۲ شمسی در مسکو سروده است.
آثار ابوالقاسم لاهوتی
او اولین شعرش را در سال ۱۸۹۹ سرود و با سه دیوان اشعار از شعرا و شخصیتهای بزرگ تاجیکستان است و مجسمه وی در کنار میرزا تورسونزاده بر روی ساختمان اتحادیه نویسندگان تاجیکستان قرار دارد.
سرود جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان، سرود ملی تاجیکستان، در سال ۱۹۴۶ توسط ابوالقاسم لاهوتی سروده شد.
کاوه آهنگر -۱۹۴۷، قصیده کرملین -۱۹۲۳، تاج و بیرق -۱۹۳۵، مجموعه اشعار -۶۳–۱۹۶۰.
دیوان لاهوتی، نشریات دولتی، ادبیات بدیعی، ۱۹۳۹ در مسکو که در موزه لاهوتی نگهداری میشود. انعکاس دورههای مختلفی است از شروع مبارزه برای مشروطیت ایران، ۱۹۰۸، تا شرکت در ساختمان سوسیالیزم در سسسر.CCCP سریلیک یا SSSR انگلیسی.
شاهنامه
ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان روسی که با همکاری همسرش سلسله بانو انجام شد. در خانه وی با نستعلیق درشت خطاطی شدهاست:
رفیقان اگر چه نه من طوسیام
ابوالقاسم اولاد فردوسیام
ترانه یار مستچاهی یا کمر باریک یا یار تاجیک مربوط به ۶۰ تا ۹۰ سال پیش در ۱۹۲۵ میلادی از سرودههای لاهوتی میباشد که توسط خوانندگان متعددی از جمله فرامرز آصف، ظاهر هویدا و نسیم هاشمی اجرا شد و بسیاری از مردم به باور اشتباه ،سراینده این ترانه را ظاهر هویدا میپندارند.
در ساختمان رادیو و تلویزیون ملی تاجیکستان در شهر دوشنبه اولین نسخه اجرا شده این ترانه با مدت ۲ دقیقه و ۱۵ ثانیه با خوانندگی تهفه فاضلوا و انور ملا قندف و رهبری ارکستر سرکیسف از گروه سازهای ملی تاجیکستان موجود است.
عبدالخالق نبوی، پژوهشگر ادبیات، انستیتوت زبان، ادبیات،شرقشناسی و میراث خطی به نام رودکی میگوید که از سلسلهبانو همسر وی روایت است که زمانی که لاهوتی در قطار با خانمی به نام «گل مومنوا» که یک دختر مستچاهی بوده آشنا میشود، از او میشنود که در زادگاه وی، مستچاه، وقتی پسر و دختر عاشق میشوند، در زمان ملاقات برای یکدیگر شعر میگویند و این برای لاهوتی الهامبخش این شعر میشود.
از اشتباهات رایج عموم مردم درباره این شعر دو اصطلاح «صلح و صفا کن» و «دو تا زلف پریشان» هستند که در واقع در شعر اصلی «صبح و صفا کن» و «تو تا زلف پریشان» بودهاند.
مستچاه، در رشتهکوه زرافشان تاجیکستان واقع است و دلشاد رحیمُف، مردمشناس انستیتوت شرقشناسی تاجیکستان میگوید این منطقه مردمی سُغدیتبار دارد که در دوران باستانی تاجیکستان از سمرقند و بخارا به سمت کوهستان مهاجرت کردند. این منطقه به مناظر زیبا و مردم زیبارو به ویژه گل دختران مستچاه با لباسهای محلی مشهور است.
یار مستچاهیام / بت تاجیک من
کمر باریک من / بیا نزدیک من /شام تاریک من/ صبح و صفا کن/جفا دیگر بس است / آخر وفا کن
یار مستچاهی/ تو تا، زلف پریشان شانه کردی/ مرا یکبارگی دیوانه کردی.
اگر جادو نهای پنهان ز مردم/ در دل تنگ من/ چون خانه کردی
یار مستچاهی
سرود ملی تاجیکستان
در خانه وی موزه لاهوتی به ترتیب زیر خطاطی شده:
چو دست روس مدد نمود
برادری خلق سوت،(سویت)استوار شد
ستاره حیات ما شراره شد
گذشتههای پرافتخار ما
بهجلوه آمدند و در دیار ما، دیار ما
مستقل دولت تاجیکان برقرار شد
…
به رسم ما، ز نسل ما
کسی نمیدهد امان به خصم بیحیا
ز خاندان سوتی نمیشود جدا
یگانگی را به خود سپر کنیم
به دشمنان همیشه ما ظفر کنیم، ظفر کنیم
زندهباد ملک ما، نسل ما، اتحاد ما!
شعر
لاهوتی اصطلاحات و واژگانی را که تا پیش از آن راهی در شعر فارسی نداشت به زبان شعر وارد کرد. در شعر وی واژگانی از قبیل سوسیالیزم، فاشیسم، کالخوز، کامسومول، فابریک، کالکتیو، آیروپلان و … به وفور به چشم میخورد و افزون بر واژگان میتوان استعارهها و تشبیههای بیسابقهای را نیز مشاهده نمود. در مجموع زبان شعر وی ساده و عامه فهم و نزدیک به زبان گفتار است. اما در غزل زبانی نزدیک به زبان رایج در ادبیات کلاسیک فارسی را به کار گرفتهاست.
لاهوتی برای بیان اندیشههای نو در وزن عروضی نیز دست به نوآوری میزند. در اشعار وی به سبب آشنایی وی با ادبیات اروپا گاه به اقتضای گفتگوهای بلند، مصراعها کوتاه و قافیهها جابهجا شدهاست.
به سبب همین نوآوریها از لاهوتی به عنوان پیشگام شعر نوی فارسی یاد میشود و با توجه به تقدم زمانی وی بر نیما یوشیج، تجربههای نوآورانه وی در شعر را نیز بر نیما مقدم شمردهاند.
لاهوتی خود را متأثر از میرزا علیاکبر طاهرزاده صابر، شاعر ترک قفقازی میدانست. مضمون اصلی اشعار وی حمایت از رنجبران و مظلومان و دعوت آنان به تلاش و حرکت و حق طلبی است.
ترجمه
سرود انترناسیونال که به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شدهاست اولین بار توسط لاهوتی به فارسی ترجمه شد.
برخیز، ای داغ لعنتخورده، دنیای فقر و بندگی!
جوشیده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی.
باید از ریشه براندازیم کهنه جهان جور و بند،
آنگه نوین جهانی سازیم، هیچبودگان هر چیز گردند.
روز قطعی جدال است، آخرین رزم ما.
انترناسیونال است نجات انسانها.
مرگ ابوالقاسم لاهوتی
در سال 1336دفتر زندگی لاهوتی سراینده انقلابی روز ما پس از 73 سال زندگی پر تلاش بسته شد . وی که آرزو داشت در خاک میهن جان دهد و در میهن به خاک سپرده شود در غربت جان سپرد و در همانجا به خاک سپرده شد .
ـــــــــــــــــــ
منابع:
مردان پارس، راسخون و ویکیپدیا
برگرفته از اینترنت.