بی بی سی فارسی ـــ مجموعه «ناظران میگویند» بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی فارسی میکوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاهها و افکار طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. انتشار این آرا و نقطهنظرها، به معنای تایید بیبیسی نیست.
این روزها موضوع حجاب اجباری، مسئلهای شده است که تقریباً در هر محفل اجتماعی و سیاسی ایرانی، مطرح است. حجاب تنها یک موضوع گفتگو نیست، بلکه در عین حال سالهاست به یک میدان نزاع میان نیروهای مختلف اجتماعی تبدیل شده است.
با وجود آنکه برخی میگویند حجاب مسئله جمعی ایرانیان نیست و موضوعات مهم تری چون دشواریهای اقتصادی در کشور وجود دارد، اما تردیدی نیست که موضوع حجاب، مسئله روزانه میلیونها زن ایرانی است که هر کدام به طریقی با فشار سیاسی و اجتماعی که مقوله «حجاب اجباری» به وجود آورده، دست و پنجه نرم میکنند.
حجاب اجباری برای زنان به عنوان یک سیاست، کمتر از یک ماه بعد از انقلاب ۵۷ وارد زندگی روزمره ایرانیان شد و در تاریخ پر فراز و نشیبش، از سوی مقامهای سیاسی جمهوری اسلامی، نه به عنوان یک موضوع سیاسی، بلکه به عنوان یک «ضرورت دینی» معرفی شد.
شاید همه مخالفان جمهوری اسلامی نیز در ابتدا، حجاب را یک مساله سیاسی تلقی نمیکردند. اما هر چه بود بعد از سالها مبارزه مدنی زنان و مشخصا در پی اعتراضات زن، زندگی آزادی، این موضوع از یک مقوله شرعی و فرهنگی به یک مسئله سیاسی شد؛ مسئلهای که با آرمان حکومت اسلامی گره خورده است.
سالهای پهلوی؛ حجاب از خانواده تا دولت
۱۷ دی ۱۳۱۴ زمانی که رضا شاه تصمیم به اجرای قانون «کشف حجاب» گرفت، مسئله حجاب به سیاست در ایران گره خورد؛ موضوعی که پیش از آن، داشتن و نداشتنش مسئلهای در نظارت حاکمیت نبود.
پس از تصمیم دولت پهلوی به کشف حجاب، برای نزدیک به شش سال، دولت اجازه نداد که متن مستقلی در مخالفت با آن چاپ شود. اما با این حال در روزنامهها و خاطرات برجای مانده از آن زمان میتوان رویکرد سنتگرایان (اسلامگرایان) به این تصمیم را مشاهده کرد. متنهای اولیه نشان از آن دارد که مخالفین کشف حجاب، این عمل رضاشاه را تقلیدی از آتاتورک میدانند ولی با این حال خطابشان نه به دولت که با مومنان است. آنها از مردان و زنان مسلمان میخواهند که خود آنها حجاب را رعایت کنند. حتی راهحلهایی نیز میدهند، از جمله این که تردد از پشت بامها صورت گیرد.
اما از سال ۱۳۲۰ شاهد هستیم که متونی مانند رساله «رد کشف حجاب» اسدالله خرقانی منتشر میشود که مخاطب آن دولت است و از دولت میخواهند که این قانون را لغو کنند.
همراه با تقاضا از دولت برای تغییر رویه در مورد حجاب، به ویژه از دهه ۳۰، رسالهها و مقالات منتشر شده توسط اسلامگرایان ایرانی، از پیوند آن با مقوله حفظ خانواده خبر میدهد. آنها این بار از دولت میخواهند که به مسائل و معضلات به وجود آمده در خانواده در نتیجه «ترویج بیحجابی» رسیدگی کند. خانواده در زبان آنها به موضوعی بدل میشود که محافظ سنت حجاب است تا جامعه، اسلامی باقی بماند.
در مقابل این تقاضاها، دولت پهلوی در ۲۵ خرداد ۱۳۴۶ به سوی اصلاح قانون خانواده در ایران میرود تا نقش سلطه فقه در قوانین کمرنگتر شود. اما همزمان گفتمان اسلامگرایان در مورد حجاب به ویژه با پیوند خوردن به ایدههایی مانند بازگشت به خویشتن علی شریعتی، ابعاد جدیدتری مییابد. اسلامگرایان حجاب را راهی در مقابل «غربزدگی» دولت قلمداد میکنند.
سالهای انقلاب؛ حجاب «مشتی بر دهان منافقین»
با پیروزی اسلامگرایی در انقلاب ۵۷ یکی از اولین موضوعاتی که از سوی شورای انقلاب مطرح میشود مسئله خانواده است. آنها به سرعت و در ۲۵ بهمن قانون حمایت از خانواده پهلوی را لغو میکنند و اینگونه بر لزوم پدیداری یک خانواده با معیارهای اسلامی تاکید میکنند. همزمان با این تغییر، حجاب نیز به یک موضوع مهم بدل میشود که برخی از سیاستمداران وقت، خواهان اجرای آن در دستگاه بروکراسی هستند.
برای این ایجاد تغییر در بروکراسی آیت الله خمینی میگوید« «در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند؛ زنها بروند اما با حجاب باشند.» این گفته بود که اعتراضات ۱۷ اسفند ۵۷ را شعلهور کرد.
البته این تصمیم به سرعت عملی نمیشود. میتوان نشانه این عملی نشدن را در تیتر روزنامه کیهان در تاریخ ۱۶ تیر ۱۳۵۹ دید: «حجاب را چگونه باید به ادارات برد؟» و جواب از زبان شورای انقلاب میآید: «ورود زنان بدون پوشش اسلامی به ادارات ممنوع شد».
انقلابیون ۵۷ سه دلیل محوری در گفتمان حجاب را پر و بال میدهند. یکی عطف توجه به مسئله کشف حجاب رضاشاهی است که انقلابیون از آن به قلدرمآبی یاد میکنند.
مسئله دیگر تاکید بر زن تراز انقلابی است که این کار به واسطه پخش تصاویر زنان محجبه و چادری در روزنامههای و مجلات مورد تاکید قرار میگید و بر قابلیتها و تواناییهای این زنان تاکید میشود. با این استدلال زن به عنصری که قوام خانواده را فراهم میکند بدل میشود. افرادی مانند آیت الله ربانی شیرازی میگوید: «ما به زن از دیدگاه انسانی سازنده مینگریم». وی با این نکته و با تاکید بر عدم رواداشت خشونت نسبت به زنانی که حجاب را رعایت نمیکنند، در عین حال وجود حجاب را عامل سلامت خانواده میداند.
مسئلهای که به نظام سیاسی تازه تاسیس اجازه میدهد تا حجاب را بر حیات اجتماعی ایرانیان حقنه کند، جنگ ۸ ساله است. فداکاری زنان در پشت سنگرها، وصایای شهدا، اشعار و خاطرات آنها و تاکیدی که برخی از این مردان بر «زندگی زینب گونه زنان» میکنند، دلیل دیگر پررنگ شدن مسئله حجاب شده و باعث میشود استدلالیهایی نظیر«حجاب تو سنگر تو است» یا «خواهرم حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام میزند» مطرح شود.
وصیتنامههایی مانند آنچه فرجالله ابراهیمی مینویسد نیز تاثیر بسزایی در این میان دارد، چرا که این نوع گفتهها نظیر «حجاب شما از خون شهدا کوبندهتر است» مشروعیت جدیدی برای حکومت جهت اجباری کردن حجاب میدهد؛ نکتهای که در سال ۱۳۶۲ بدل به قانون نیز میشود.
البته این تنها وصایای شهیدان نیستند که تغییر سیاست حجاب را ممکن میکند، بلکه پیوند آن با خواست خانواده شهداست که کارگر میافتد. این خانوادهها تجمعاتی در راستای رعایت حجاب در مناطق مختلف کشور برگزار میکنند. در پی آن هم دادستانیهای کشور اطلاعیههایی مبنی بر «منع ورود بانوانی که رعایت حجاب و پوشش اسلامی را نمیکنند» به اماکن عمومی صادر میکنند.
سالهای بعد از جنگ، حجاب یک مقوله «فرهنگی»
در دوره جنگ هشت ساله، حجاب اجباری در ایران تثبیت شد. اما این تثبیت، با نارضایتیها و عدم تمکینهای مردمی روبرو بود. از این رو مقامات، استدلالهای جدیدتری را برای مشروعیت بخشی به حجاب به وجود آورند. این منظرهای جدید به ویژه از دهه ۷۰ به بعد، از سوی نهادهای گوناگونی که ایجاد میشد، سعی در ترویج حجاب داشت.
برای نهادهایی که از نظرشان حجاب قانونی بود، حجاب نه تنها مسئلهای شرعی و عرفی، بلکه هنجار جامعه ایران بود. در کنار این استدلالها این نهادها از وجود خانواده خوب و اصیلی حرف میزدند که به واسطه حجاب پدید آمده و جامعه را از «تهاجم فرهنگی» مسون میداشت.
با این کارهای «فرهنگی»، دولت پاسخ درخوری از جامعه نگرفت و تلاش کرد روش ترویج «فرهنگ» را تغییر دهد. از این رو در دهه ۸۰ «گشت ارشاد» همراه با مسئله انحرافی بودن بدحجابی مورد تاکید قرار گرفت. هر دو این راهکارها اگرچه ابعاد حقوقی دارند، اما جمهوری اسلامی آنها را «کار فرهنگی و ترویج فرهنگ حجاب» برشمرد.
مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی با عنوان «راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف» در سال ۱۳۸۴ نمودی از این رویکرد است که در مقابل «انحراف» قرار گرفته بود. حتی «گشت ارشاد» در راستای «ترویج فرهنگ حجاب» و با مصوبه شورای فرهنگ عمومی تشکیل تشکیل شد.
در سالهای بعد بیحجابیها و بدحجابیها نه تنها انحراف از هنجار جامعه، بلکه انحراف از تاریخ انسان ایرانی نیز دانسته شد و عدهای تلاش کردند که بگویند «زنان ایرانی» پیش از دوره هخامنشیان هم حجاب داشتند. این رویکردها و استدلالها جزایری جدا از هم نبودند، بلکه در زبان مقامات جمهوری اسلامی به هم گره میخوردند.
علم الهدی امام جمعه مشهد، روز ۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ نمونهای از پیوند این رویکردها را نشان میدهد. وی بیحجابی را نه تنها ناهنجاری اجتماعی دانست، بلکه بر قانونی بودن آن تاکید کرد و از لزوم جریمه بیجابها و از گرفتن حقوق اجتماعی آنها سخن گفت. وی حتی صورتبندی جدیدی از حجاب در دین اسلام نیز ارائه کرد و گفت: «اگر زنی در جامعه بدون حجاب ظاهر شود کارش ایستادگی در برابر شرف پیامبر است.»
حجاب؛ از سیاست تا حرام سیاسی
بعد از اعتراضات زن زندگی آزادی، بُعد دیگری نیز بر منظومه گفتمان حجاب در ایران افزوده شد. مسئله حجاب، به واسطه قتل مهسا امینی و اعتراضات گسترده مردمی، بیش از پیش مقامات جمهوری اسلامی را واداشت تا گفتمان خود را در این مورد بازسازی کند.
دال محوری این گفتمان بعد از اعتراضات توسط آیت الله خامنهای در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ مطرح شد. وی گفت: «مسئله حجاب، محدودیت شرعی و قانونی است، محدودیت دولتی نیست، کشف حجاب حرام شرعی است، حرام سیاسی است، هم حرام شرعی است هم حرام سیاسی است.»
به جز آن که وی مسئله حجاب را در محل تلاقی دو پاره دین و سیاست قرار داد، تاکید کرد که پشت این کشف حجابها «دستگاههای جاسوسی دشمن» قرار دارد. این گفتهها پرده از سیاستی برداشت که سالها در قالبهای مختلف انجام شده اما به زبان نیامده بود؛ اینکه حجاب برای نظام سیاسی ایران، ارزش و موقعیت سیاسی دارد.
با این معنای سیاسی، حجاب نه تنها به سیاست داخلی گره خورده، بلکه بخشی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیز هست. چرا که به واسطه حفظ حجاب در برابر «دشمن» ایستادگی میشود.
عبدالنبی موسویفرد، نماینده ولیفقیه در استان خوزستان میگوید: «دشمن در فکر انتقام از بانوی با هویت ایرانی است که حجاب او را بگیرد.» این نوع سخنان بارها در نیمه دوم سال ۱۴۰۱ در روزنامه کیهان هم نقش بست. از نظر نویسندههای این روزنامه دشمن به دنبال «از بین بردن فرهنگ ایرانی اسلامی و انتقام از حجاب اسلامی» بود تا جمهوری اسلامی را ضعیف کند.
این رویکرد دشمن محور در حالی شکل گرفته است که بنیانگذاران جمهوری اسلامی، سیاست حجاب خود را در واکنش به کشف حجاب رضاشاهی شکل دادهاند. از اواخر دهه ۱۳۳۰ گفتمان اسلامی، حجاب را امری دانسته که باید دولت در آن ورود کرده و آن را سامان دهد.
اما اجرای این باور پس از انقلاب ۵۷ ممکن شد. میتوان عنوان کرد که صورتبندی اسلامگرایان از حجاب، بعد از دوره رضاشاهی، تبدیل کردن «امر شرعی» به موضوعی سیاسی بود، اما آنها توانستند که این باور خود را در قالبهای مختلفی در طول زمان قرار دهند و از بار سیاسی آن بکاهند. اما اعتراضات زن، زندگی، آزادی که حجاب را به نفی نظام سیاسی گره زد، عاملی شد تا سیاسی بودن ایده خوابیده در پشت حجاب اجباری، بیش از پیش عیان شود.
حجاب هم به عنوان عاملی که خانواده اسلامی را سامان میدهد و هم به عنوان نمادی که اسلامی بودن جامعه را نشان میدهد، سیاستی است که حاکمان جمهوری اسلامی از آن برای رسیدن به آرمان حکومت اسلامی (به عنوان مرحلهای از ساخت تمدن اسلامی) بهره میجویند؛ شاید به همین خاطر است که این روزها از آن برای تشخیص دوست از دشمن استفاده میشود.