سالی پر تنش در پیش

سخنی با خوانندگان –  شاهرخ احکامی – شماره ۶۵ – بهار ۹۱

فرا رسیدن نوروز باستانی را از طرف خود و كاركنان «میراث ایران»، به خوانندگان گرامی و علاقمند و تمام ایرانیان عزیز در هر گوشه دنیا هستند صمیمانه تبریك می‌گویم و آرزویم صلح و صفا، صمیمیت و آرامش، پیشرفت و آزادی برای تك تك شما است. نوروز خجسته، هفده سال است كه همواره با تولد «میراث ایران» همراه است. نشریه‌ای كه به همت و اراده كاركنان بی‌توقع و فداكار آن هدفی جز معرفی فرهنگ و ادب ایران به نسل‌‌های جوان‌تر ایرانی متولد در سراسر جهان، و میزبانان ایرانیان مهاجر در هر كجا كه هستند از سویی، و حراست و حمایت از میراث پربار نیاكان ما در طول تاریخ ندارند. این وظیفه در شرایط دشوار كنونی كه دشمنان ایران و ایرانی می‌كوشند با تبلیغات زهرآگین جو بدبینی و تحقیرآمیزی نسبت به كشور و مردم ما دامن بزنند، بسیار سنگین‌تر شده است.

متأسفانه در نظرخواهی‌ای كه اخیراً از شهروندان آمریكایی انجام گرفته، گفته می‌شود كه رقمی بین 51 تا 53 درصد آنها موافق حمله نظامی به ایران هستند. و باز با نهایت تأسف چند روز پیش كه در تارنمای «صدای آمریكا» اخبار و مقالات را نگاه می‌كردم، دیدم در گوشه‌ای از آن از بازدیدكنندگان این صفحه پرسیده شده بود كه آیا باید به ایران حمله كرد یا نه؟ با شگفتی و دردی سنگین دیدم كه 49درصد بازدیدكننده‌ها‌ی فارسی زبان این سایت موافق حمله به ایران و 42درصد مخالف و 7 درصد بی‌تفاوت بوده‌اند.
این یعنی كه با تبلیغات روزافزون، احتمال حمله به ایران بیشتر از قبل می‌شود و هیاهو و جنجال سران یكدنده و بی‌سیاست ایران، افكار عمومی را چنان آماده ساخته كه اگر روزی خدای‌ناخواسته چنین حمله شومی به ایران صورت گیرد، صدای اعتراض و شكوه‌ای از اكثریت مردم شنیده نخواهد شد!! زهی تأسف! زهی شرم!

اگر به یاد داشته باشیم زمانی هم كه قصد حمله به عراق بود، جنجال تبلیغاتی وسیعی به قصد آماده‌سازی افكار عمومی توسط حكومت آمریكا و غرب انجام گرفت و كوشیدند مردم را با سناریوهای وحشت‌زا كه گویا صدام صاحب سلاح‌های كشتار جمعی است و می‌تواند امنیت همه را به خطر بیاندازد، به نابودی هرچه سریع‌تر صدام (دیكتاتور دیوانه خودخواه و خونخوار) قانع سازند…. از قضا صدام هم با خودنمایی‌ها و غداره‌كشی‌هایش نمی‌خواست میدان را به دشمن بسپارد و با ژست و تبختر برای غرب پیغام‌های آنچنانی می‌داد…

زمان نشان داد كه چگونه صدام با برخوردهای غیرقابل انعطاف و از روی خودبزرگ‌بینی نه تنها خود، بلكه بسیاری از مردم بی‌گناهش را هم دچار مصیبتی كرد كه هنوز ادامه دارد. مردمی كه پیش‌تر هم در نتیجه هشت سال جنگ با ایران كه نتیجه اشتباهات صدام و خودكامگی‌های سران ایران بود بیش از 500هزار قربانی دادند و مردم ایران نیز بیش از یك میلیون كشته و معلول تحمل كردند. ویرانی‌ها و خرابی‌های اقتصادی و اجتماعی آن جنگ هنوز بر زندگی مردم هر دوكشور سنگینی می‌كند. امروز هم به نام دمكراسی به سبك غربی و اختراع غربی، روزی ده‌ها تن بی‌گناه جان‌شان را با بمب و خمپاره و گلوله از دست می‌دهند. حال هم با انتشار اعلامیه‌های «ایران را بمباران كنیدِ» (Bomb Iran)و حمله نظامی به ایران، كه متأسفانه عده‌ای از ایرانیان برون مرزی هم آرزوی آن را دارند، ترس و نگرانی امثال من صد چندان شده است. ترس نه تنها از این كه گردن حاكمان و خودكامگان به زیرتیغ برود، بلكه خدای ناكرده ایران به ایرانستان تبدیل شود و صدهاهزار پیر و جوان، زن و مرد هموطن نیز به هلاكت و نیستی كشیده شوند.

سی و سه سال تجاوز به حقوق مردم كه ابتدا با آرزوی واهی دست یافتن به آزادی و برابری، حق بیان عقاید و افكار، حق انتقاد و اعتراض، به انقلاب منجر شد، بایستی بالاخره انتها و پایانی داشته باشد. ویرانی مملكت، قتل و به بند كشیدن آزادی‌طلبان و آزادی‌خواهان نیز بایستی حد و پایانی داشته باشد، ولی مسلماً نه با جنگ و بمباران!
شبی كه با بی‌صبری و اضطراب مثل میلیون‌ها ایرانی دیگر به تماشای برنامه اسكار نشسته بودم، موقعی كه خانم ساندارا بولاك پاكت محتوی نام برنده بهترین فیلم خارجی را باز می‌كرد، گویی جراحی مشغول شكافتن قفسه سینه و بیرون آوردن قلب من بود. برای چند لحظه احساس می‌كردم قلبم زیر دست جراح از تپیدن بازخواهد ایستاد، تا اینكه پاكت باز شد و نام آقای اصغر فرهادی، كارگردان برجسته ایرانی به عنوان برنده اعلام شد. در آن لحظات قلبم به جای توقف، با هیجان بیشتری شروع به تپیدن كرد. ضربان قلبم با اشك‌های شوق و شادی من و همسرم همراه شد. با احساس غرور به این هنرمند برجسته ایران نگاه می‌كردم كه برخلاف بسیاری از برندگان كه از فرط هیجان مانند كودكان به بالا و پایین می‌پرند و از هر كس و ناكسی تشكر می‌كنند، با متانت و خونسردی پاكتی از جیب خود درآورد و جایزه اسكار را به ملت نجیب كشورش ایران هدیه كرد و از نجابت، تمدن و فرهنگ كشورش و مردم صلح‌دوست آن صحبت كرد. این سخنان اصغر فرهادی نه تنها با تحسین و تمجید ایرانیانِ ایران‌دوست در سرتاسر جهان روبرو شد، حتی احترام و تحسین ناظران و مجریان این مراسم را برانگیخت. و ناباورانه اینكه بسیاری از مردم اسراییل هم، كه هنرمند كشورشان رقیب فرهادی برای دریافت این جایزه بود، سخنان این هنرمند آگاه، مردمی و صلح دوست كشورمان را به دیده احترام و تحسین نگریستند. همچنین مردم آمریكا ابراز احساسات تأیید آمیزی نسبت به این انتخاب نشان دادند.

این مجموعه واكنش‌ها، برای منِ عاشق این سرزمین، نشان‌دهنده یك واقعیت قابل توجه و انكارناپذیر است و آن اینكه مردم این سه كشور، یعنی ایران، آمریكا و اسراییل باهم عناد و دشمنی ندارند و اگر مردم این سه كشور را به حال خود بگذارند، شاید بهترین و نزدیك‌ترین دوستان یكدیگر شوند. مگر نه اینكه بیش از 2500 سال روابط ایرانیان با یهودیان چیزی جز دوستی، یگانگی و همزیستی نبوده است؟ مگر نه اینكه كشوربا عظمت ایران اولین ملكه یهودی جهان، ملكه استر، را داشته است؟ مگر نه اینكه كشور ایران، دانیال پیامبر را به عنوان نخست‌وزیر داشته است؟ مگر نه اینكه كوروش كبیر یكی از مقدس‌ترین و بزرگ‌ترین ناجیان قوم یهود بوده است؟ مگر نه اینكه در زمان جنگ بین‌الملل دوم، مرحوم سرداری، سفیر ایران در پاریس جان صدها و بلكه هزاران یهودی را با صدور پاسپورت ایرانی از چنگال اردوگاه‌های نازی نجات داد؟
آیا از یاد برده‌ایم كه در حادثه یازده سپتامبر2001، مردم شریف ایران اولین كسانی بودند كه برای گرامی‌داشت یاد قربانیان این واقعه شوم شمع روشن كردند و عزاداری كردند؟

یكی از آرزوهای مردم ایران آن است كه بتوانند به آمریكا سفر كرده یا مهاجرت كنند، چون از دید آنها آمریكایی‌ها مردمی مهمان‌دوست و مهربان هستند. پس چگونه می‌شود كه خدای‌ناكرده روزی به خاطر لجبازی و دیوانگی سران و حاكمان دولت‌ها، بمب‌های ویرانگر و كشنده بر سر و خانه مردم ایران ریخت و یا برعكس ایرانی‌ها بخواهند خانه و زندگی اسراییلی‌ها را مورد هدف ویران‌كننده خود قرار دهند؟

چگونه می‌شود چنین روز نامیمونی را برای نسل‌های آینده توجیه كرد؟ و گفت این همان مردمی هستند كه 2500 سال باهم زیستند و به هم یاری و كمك كردند و امروز چند خفاش جنگ‌طلب از هر سو چنین سرنوشت شومی را برای مردمانش رقم می‌زنند؟

روزی كه شنیدم نیروی دریایی آمریكا در میان جنجال‌های هولناك احتمال بستن تنگه هرمز و احتمال حمله آمریكا به ایران، ملوانان آمریكا در وسط دریا، ملوان‌ها و كشتی‌رانان ایرانی را از چنگال دزدان دریایی نجات داده‌اند، و پس از چند روز، دوباره خواندم كه ملوانان نیروی دریایی آمریكا درخلیج فارس، كشتی از كارافتاده ایرانی رابا سرنشینانش نجات‌داده‌اند…. با شگفتی و حیرت دوباره با خود اندیشیدم كه حتی ملوانان و نظامیان نیروی دریایی آمریكا، اگر از خود اختیاری داشته باشند، روحیه انسانی‌شان به تجاوزگری و جنگ و كشتار می‌چربد و موقعی كه مسأله نجات حتی به ظاهر دشمنانشان باشد، از هیچگونه فداكاری، كوتاهی نخواهند كرد. پس بیاییم و از این وقایع عبرت بگیریم و نگذاریم تا خدای ناخواسته، آتش جنگ برفراز كشورمان افروخته شود. بایستی هر كدام از ما به نوبه خود، از سران دولت‌ها بخواهیم دست از لجبازی و عناد بردارند و بدانند كه دوران حكومت آنان نیز كوتاه است و چند صباحی بیشتر بر اریكه قدرت نخواهند بود. ولی، مردم و كشورهایی چون ایران واسراییل و آمریكا می‌مانند. مباد آن روز كه به خاطر خودكامگی و خودخواهی و با خیال حفظ حاكمیت و قدرت برای زمان طولانی‌تر در دستان خود، مردم بی‌گناه منطقه را به خاك و خون بكشانند. این سران خودكامه باید بدانند، اگر مردم را به حال خود بگذارند، خود این ملت ها راه‌های صلح‌آمیزتر، آرام‌تر و زیباتری را برای حل موارد اختلاف با یكدیگر پیدا خواهند كرد و در حفظ یكپارچگی این سرزمین‌ها خواهند كوشید.

هفده سال با آرزوی فردای بهتر و زیباتر و در صلح زیستن، كار آسانی نیست. از یزدان پاك می‌خواهم كه این آرزو را با من به دنیای دیگر روانه نسازد و تا زنده هستم، زیبایی و لذت زندگی در صلح و صفای مردم كشورم و منطقه را ببینم و عطر خوش گل‌های زیبای دوستی و یكرنگی را استشمام كنم و بتوانم فرشته آزادی را در آغوش بگیرم. از خوانندگان، دوستان و علاقمندان «میراث ایران» بازهم صمیمانه سپاسگزارم و نوروزی فرخنده را برای همه آرزومی‌كنم.