سخنی با خوانندگان – شاهرخ احکامی – میراث ایران، شماره ۸۶، تابستان ۱۳۹۶
چند ماه گذشته دگرگونیهای زیادی در آمریکا، اروپای غربی، خاورمیانه و ایران اتفاق افتاد که هر یک از آنها به نوبه خود برای مردم این کشورها و مناطق، با دلهره و نگرانی همراه بود و هر لحظه خطر قریبالوقوع جنگ تازهای همه را تهدید میکرد. در آمریکا، هیجان و سروصدایی که رئیسجمهور جدید آن مرتب با حرفها و رفتار ضد ونقیض به راه انداخته، از خبرسازترین مسایل و مشکلات روز بود. یک روز فرو ریختن مادربمبها در سوریه بر سر یک فرودگاه، و روز دیگر تهدیدهایش علیه رهبر کره شمالی، نگرانیآفرین میشد. گاهی نیز اگر از لافزنی درباره ساختن دیوار بین آمریکا و مکزیک مجالی مییافت، برای ایران و حاکمان آن خط و نشان میکشید. سفر اخیر او به عربستان سعودی هم به نوع دیگری جنجالآفرین شده است. اول اینکه، اولین سفر خارجی او به کشوری است که نقش آن در تمام اتفاقات تروریستی دنیا اظهرمنالشمس میباشد. بعد هم فروش بیش از ۱۲۰ میلیارد دلار انواع سلاحهای پیشرفته به همین عربستان و سخنرانی در جمع رهبران کشورهای عربی اسلامی و صحبت از آزادی و برابری در کشوری که هنوز زنانش حتی حق رانندگی ندارند، حضور بدون حجاب همسر و دخترش در جمع مردان و رهبرانی که همسرانشان را در قصرها و خانهها محبوس میکنند، واکنش وسیعی در رسانههای آمریکا و سراسر جهان داشت.
انتخابات پر سر و صدای ایران هم برگزار شد. در این انتخابات اکثریت بالایی از مردم ایران، از زن و مرد و پیر و جوان در داخل و خارج از ایران که نگران روی کار آمدن کسی بودند که سابقهای جز صدور احکام اعدام و زندان نداشته، عزم خود را جزم کردند تا راه او را برای احراز مقام ریاست جمهوری ایران سد کنند. این شخص ابراهیم رئیسی رقیب خطرناک حسن روحانی در انتخابات بود. رئیسی، که گفته میشود آدم بسیار کمسوادی است، فعالیت قضایی خود را در ۲۰ سالگی به عنوان دادستان کرج آغاز کرد و بعد دادستانی همدان را نیز به طور همزمان بر عهده گرفت. در سال ۱۳۶۴ به تهران منتقل شد و جانشین دادستان این شهر شد. وی از اعضای «هیأت چهار نفره اعدامها» در جریان قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان ۱۳۶۷ بود که در نتیجه، با احکام صادره توسط وی بیگناهان بسیاری بخصوص در تابستان ۱۳۶۷ به چوبه دار و یا رگبار گلوله سپرده شدند. اخیراً نیز بعد از مرگ واعظ طبسی، تولیت آستان قدس رضوی از طرف آقای خامنهای به وی واگذار شد. او سر آن داشت که در این انتخابات با هزینه از امکانات مالی بیحد و حصر آستان قدس، نام خود را از صندوق آرا بیرون بیاورد که با حضور گسترده مردم، ناکام ماند. مردم با نگرانی از آنچه از شخصیت رئیسی برمیآمد و در کنار تجربه تلخ نه چندان دور از سلف او، محمود احمدینژاد، کوشیدند راه او را سد نمایند. مردم هنوز دوره هشت ساله احمدینژاد، که با حیف و میل بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار و دزدیهای آشکار با ارقام نجومی خود و همدستانش سپری شد، را از یاد نبرده بودند. مردم هنوز فشار سالها انواع تحریم اقتصادی را که ناشی از گزافه گوییهای غیرمسؤولانه احمدینژاد و تیم حامیاش در محافل بینالمللی و روابط خارجی ایران بود را فراموش نکرده بودند. کسی که با ادعای پرداخت یارانه باعث چنان تورم و افزایش قیمتها شد که مردم فردای خود را نمیتوانستند پیشبینی کنند…. و کسی که باعث به ورشکستگی کشاندن اقتصاد مملکت و سقوط هرچه شتابانتر زندگی مردم به فقر و فلاکت، اعمال فشارهای روزافزون اجتماعی بر جوانان و زنان بود.
ولی مردم این بار هم، نظیر انتخابات ۱۳۸۸ با تمام نیرو به میدان آمدند. مردمی که هنوز هزینه سنگین آزادیخواهی آن سال خود را با نثار جان عزیزانشان و تحمل سختی و زندان بر دوش میکشند،به خیابان آمدند. گرچه رنگی از هراس و نگرانی بر فراز سرشان بود که مبادا توسط حاکمیت سرکوب شوند، ولی در سراسر کشور چون سیل خروشانی برای بستن راه بر کسی از جنس احمدینژاد به راه افتادند، تابه بسیاری از ناملایمات نه بگویند. مردم باید در مقایسه، بناچار به حسن روحانی رأی میدادند که او هم محافظ و نگهبان رژیم است. گرچه مردم گفتهها و سخنرانیهای حسن روحانی در اوایل انقلاب را هم به یاد داشتند. زمانی که او هنوز جوان بود و خیلی تند و آتشین در مجلس شورای اسلامی پیشنهاد کرده بود، برای درس عبرت دیگران، باید مجرمین را در نماز جماعت اعدام کرد و حقوق ارتشیان را چه درخارج و چه در داخل قطع کرد… گویا در همان جلسه، مصطفی چمران، که از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق بود، از حیثیت ارتشیان دفاع کرده و با شهامت سخنان روحانی جوان را رد میکند. با همه این سوابق وقتی که شورای نگهبان حق انتخاب آزاد مردم را از آنها سلب کرد و چند کاندید را جلوی آنها گذاشت، مردم انتخاب بد را به بدتر ترجیح دادند. گو اینکه میدانستند آقای روحانی به قولهایی که در چهار سال گذشته داده، وفا نکرده و بسیاری مسایل حل نشده، همچنان باقی است و تهدید و فشار خارجی، با وجود حل مسأله اتمی ایران، همچنان بر زندگی مردم سایه انداخته است. بحران بیکاری بیداد میکند و در بین دعواهای جناحی راه حل بسیاری از مشکلات مردم همچنان با انسداد روبرو است. ولی با این وجود مردم بین ایشان و رقیب تفاوتهای فاحشی قائل بودند و در انتخاب روحانی روزنه امیدی را میدیدند که شاید با دادن فرصتی دیگر به او، روابط خارجی ایران بهبود یابد؛ زورگوییها و پایمال کردن آزادیهای عمومی مردم کمتر شود؛ بجای فرستادن جوانان بیگناه عضو سپاه و بسیج به جنگهای خارج از مرزهای کشور و صرف میلیاردها دلار برای آنها، این نیروی عظیم انسانی و مالی صرف سازندگی و آبادانی در داخل کشور شود؛ مدارس، بیمارستانها و کارخانهها بازسازی شوند؛ و با به کارگیری سیاست معقول خارجی، مانع زیادهخواهیهای همسایههای ایران، بخصوص در کنار خلیج فارس شوند. کشورهایی که با دلارهای نفتی خود در پی ثبت خلیج فارس به نام خود هستند و با دادن رشوه آثار عتیقه و باستانی ایران را در موزههای لوور و متروپولیتن به نام کشورهای عربی و اسلامی برچسب میزنند.
بارها در این صفحات نوشتهام که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. چند روز پیش ویدیویی دیدم که یک واعظ اصفهانی، به نام آقای دانشمند به مردم هشدار میداد، در شرایطی که عربستان سعودی، به دستور اربابانش برای جنگ علیه ایران شمشیر را از رو بسته است؛ در سالهای گذشته به مسافران ایرانی از زن و مرد و جوان تجاوز جنسی کرده؛ و همینطور با قتل صدها زائر ایرانی در حادثه عمدی دو سال پیش و شانه خالی کردن از مسؤولیت این خشونتها و کشتارها، رفتن به حج جایز نیست و میشود بجای این هزینه و ریختن پول به جیب دولتی که به غیر از دشمنی با مردم ایران، هیچ نفعی برای ما ندارد، بیاییم این پول را صرف کمک به زنان بیوه محتاج، عروسان دم بخت بدون جهاز، کودکان یتیم و بیسرپناه کنیم. این واعظ با شهامت میگفت که من نه مجتهد هستم و نه مرجع دین. من مبلغ مذهبی هستم. او مسؤولان اداره حج را مورد لعن و نفرین قرار داد و از مردم خواست که از رفتن به حج اعلام انصراف نمایند.
چند روز بعد خبری دریافت کردم که میگفت عدهای بالغ بر ۴۵۰ نفر واجبالحج چنین کردهاند و پولهایشان را به بینوایان و مستحقان تخصیص دادهاند.
سالهاست که به خاطر تحریمهای اقتصادی بسیاری از درهای فعالیت صنعتی و مالی در دنیا به روی ایران بسته است و از تحویل ۱۲۰-۱۵۰میلیارد دلار پول ایران در دست مصادرهکنندگان غربی و آمریکا خبری نیست. گویا آقای ترامپ در دوره انتخاباتش این پول را از خود میدانسته است. پیش از انتخابات آمریکا هم، قرارداد فروش هواپیماهای بویینگ وایرباس امضا شد و قرار شد که بتدریج به ایران تحویل داده شود. مردم ایران از این قرارداد خوشحال بودند چون فکر میکردند از هواپیماهای فرسوده و خطرناک نجات یافته و دیگر میتوانند با اطمینان بیشتری با شرکتهای هوایی ایرانی به سفر بروند. در گذشته ایرانایر جزو معتبرترین خطوط هوایی و رقیب شرکتهای هوایی آمریکایی و اروپایی بود. در آن زمان نه کسی شرکتهای هوایی قطر، دبی و اتحاد و ترکیه را میشناخت و نه اطمینانی به سفر با آنها داشتند. ولی در این سالها به دلیل ورشکستگی ایران و نداشتن حق استفاده از هواپیماهای تازه و مدرن، مسافران ایرانی، یکی از دلایل بزرگتر و معروف تر شدن این شرکتهای هوایی کشورهای همسایه ایران در سطح جهان شدند. اما متأسفانه دولت جدید آمریکا بار دیگر در پی اعمال فشارهای بیشتر به ایران است و تصمیم دارد در قرارداد فروش هواپیماهای بویینگ و ایرباس به ایران تجدیدنظر نماید و احتمال میرود بازهم ممانعتهایی بیشتری را برای ایران ایجاد کند.
چاره رفع این همه مشکلات و محدودیتها چیست؟
پاسخ به این سؤال تا حد زیادی نامعلوم است. آیا رژیم اسلامی ایران جرأت برقراری آزادی بیشتر در زندگی مردم را دارد؟ آیا رژیم ایران میترسد با آزادی زندانیان بیشمار سیاسی، آزادی حق انتخاب دین و آیین، عقیده سیاسی، انتخاب لباس و پوشاک، خود را در معرض سقوط و نابودی قرار دهد و یا با گشودن درهای زندان، آزادی قلم،سپردن کار مردم به مردم، به تحکیم بقا واعتماد مردم به خود کمک کند؟
سؤال دیگر این است که آیا رژیم حاکم میتواند، دست از مداخله در جنگ کشورهای دیگر و ریختن پولهای بیحساب برای حمایت از آنان بردارد و باعث رفع ترس و نگرانی دشمنانی شود که سراپا مسلح به آخرین تجهیزات نظامی و برخوردار از کمک و حمایت غرب و آمریکا هستند؟ آیا رژیم ایران میتواند با ایجاد روابط دوستانه با همسایگان و سایر کشورهای دور و نزدیک، زمینههای کمک و جذب جوانان ایرانی با استعدادهای خارقالعاده و تحصیلکردههای داخل و خارج از کشور را فراهم کند و بتواند نیروی عظیمی را که امروز دانش و خلاقیت خود را در خدمت آمریکا، کانادا، کشورهای اروپایی وسایر کشورهای جهان قرار داده، به خدمت به مام میهن تشویق وترغیب نماید؟ میشود روزی را تصور کرد که ایران با بهره مند شدن از ثروت عظیم فکری و علمی جوانان و دانشمندان خود به کشوری نمونه در خاورمیانه و شاید هم دنیا تبدیل شده باشد؟
همانطور که از بدو نشر «میراث ایران» در این صفحات مکرراً به سران کشورهای آمریکا، اروپای غربی و سایر دولتمردان و مردمان آنان گوشزد کردهام، بار دیگر تکرار میکنم که جهانیان باید بین مردم ایران و حاکمیت آن تفاوت قایل باشند. باید حساب مردم شریف ایران را از دولتها جدا کرد. خوشبختانه امسال که آقای ترامپ بیش از دیگران علیه دیگران سر و صدا راه انداخت و حتی ایران را در حد داعش تهدیدآمیز خواند، عدهای از سران و بلندپایگان ایرانی برون مرز از دولت آمریکا خواستند تا حساب مردم ایران را از دولت جدا کند. آقای ترامپ در سخنرانیاش درعربستان سعودی، که به گفته بسیاری جای چنین سخنرانیای در آن محیط دربسته نبود، از خوبیها، تمدن باستانی و بزرگ ایران و ایرانی سخن گفت….. راستی این آدم غیرقابل پیش بینی را چطور باید فهمید؟
باشد روزی که در این صفحات به جای این حرفهای غمبار ناشی از نگرانی، داستانهای سرشار از شادی و خوبی برایتان بنویسم. ولی بهرحال، تقصیر از من نیست حقیقت امروز تلخ و نارواست!
به امید روزهای خوب