رضا مقصدی – *زندهیاد «شِرکو بیکس»، شاعر ِکردستان
ترانه خوان شب شکن، که در سکوت لانه کردهای
شنیدهام ز هق هقت، هوای خانه کردهای
چه میشود مگر تو را، که همچو سیل اشک من
در التهاب بی کسی، مرا بهانه کردهای
من از گناه بخت خود، شکایتی نکردهام
تو گر چه خود شکایت از غم زمانه کردهای
من آن عقاب خستهام، که بال و پر شکستهام
تو مرغ پر شکسته را، چرا نشانه کردهای
دوباره میسرایمت، شبی ز قامت غزل
کنون که جان خسته را، پر از ترانه کردهای
چو شعلهای فروختم، شراره گشته سوختم
تو شعلههای سرکش، مرا زبانه کردهای
نفس نفس هوای تو،به خاک مرده جان دهد
مرا ببین درین سفر، کجا روانه کردهای
ز خاک و خشت خانهام، هوا هوا ترانهام
بیا بیا اگر کنون، هوای خانه کردهای
شباهنگ
…و اشک میچکد از چشمهای آیینه
زمین، چه تلخ، چه غمناک
با تو حرف زدهست.
تو ای تبار ِطربناکِ پاکِ دیرینه!
سرودِ سوگِ تو اینک به جانِ باغم ریخت
و اشک میچکد از چشمهای آیینه.
به سینه، آتشِ آهت بلند وُ شعلهور است
زمان، به کینه، فروکُشت خندههایت را
و آرزوی درختانِ باغ ِخوشبویت
فرو خمید وُ به غم، درنشست وُ پرپر گشت
و روزگار تو دیگر، گشت.
بگو به خاطرههایت ،درین تباهی وُ درد
سرودِسوگِ ترا بر زمانه، نقش زنند.
بگو به عاطفههایت،به سینههای سپید
سلامِ سرخِ ترا عاشقانه، نقش زنند.
درین دریغِ بلند
کجاست «بیکس ِ»شاعر؟
کجاست «شِرکو»یت؟*
که غمگنانهترین شعرهای جانش را
برای عشق تو بنویسد.
…………
رضا مقصدی
*زندهیاد «شِرکو بیکس»، شاعر ِکردستان.