نجف دریابندری مترجم و نویسنده سرشناس ایرانی، روز ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ در سن ۹۱ سالگی درگذشت. محمدعلی موحد، حقوقدان و تاریخنگار، در توصیف نجف دریابندری گفته بود: «نجف خود استاد خود بوده. خود کِشته و خود دروده و به تعبیر نظامی کباب از ران خود خورده».
نجف دریابندری مترجم آثار همینگوی و فاکنر و بکت و نویسنده کتاب «مستطاب آشپزی» و رفیق نکتهبین و خوشمشرب گروه کثیری از روشنفکران ایران بود.
نجف دریابندری زاده آبادان بود شهری که آمد و شد خارجیها، گوش اهالیاش را با زبان انگلیسی آشنا کرده بود. برخی سالنهای سینمای شهر فیلمهایی به زبان اصلی نمایش میدادند و این زمینه یادگیری زبان انگلیسی برای نجف دریابندریست. چند سال بعد وقتی استخدام وزارت نفت شد، شروع به نوشتن و ترجمه کرد. یک سال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اولین ترجمهاش «وداع با اسلحه» اثر ارنست همینگوی وارد بازار کتاب شد.
خود یک بار در گفتوگویی درباره ترجمه «وداع با اسلحه» گفته بود: «وقتی که این کتاب را خواندم دیدم که نویسنده به زبان خاصی حرف میزند. بنابراین در ترجمه آن، در جستجوی نظیر آن زبان در زبان فارسی بودم. یعنی میخواستم به زبانی دست پیدا کنم که همینگوی در زبان انگلیسی به آن دست پیدا کرده بود». این سعی پیوسته، در دیگر ترجمههای دریابندری هم دیده میشود. از «رگتایم» دکتروف گرفته تا نمایشنامههای لورکا. این رویکرد به عنوان یکی از مهمترین امتیاز آثار نجف دریابندری در ادبیات داستانی معاصر ایران شناخته میشود.
نجف دریابندری در طول دوران فعالیت خود بیش از ۲۰ اثر ادبی و فلسفی ترجمه کرد. نام همینگوی در ایران با کتاب «پیرمرد و دریا» گره خورده است و هرچند که در سالهای بعد از انتشار ترجمه دریابندری از این کتاب، ترجمههای دیگری نیز از این نویسنده آمریکایی به فارسی برگردانده شده، اما ترجمه دریابندری از این کتاب هنوز مشهورترین ترجمه است.
دریابندری به غیر از «وداع با اسلحه» و «پیرمرد و دریا»، «برفهای کلیمانجارو» همینگوی را هم ترجمه کرد.
دو اثر مهم ویلیام فاکنر با نامهای «یک گل سرخ برای امیلی» و «گور به گور نیز با ترجمه زیبای دریابندری به جامعه کتاب خوان ایران عرضه شد. درواقع گروه زیادی از جامعه ادبی ایران، ویلیام فاکنر را با ترجمههای دریابندری شناختند.
دریابندری فقط نویسندگان جدیدی را به کتابخوانهای فارسی زبان معرفی نکرد، بلکه این نویسندههای شهیر را به «درستی» به خواننده فارسی زبان معرفی کرد.
رمان «بازمانده روز» نوشته کازئو ایشیگورو از نمونههای درخشان ترجمه رمان به زبان فارسیست. دریابندری در این رمان برای رسیدن به لحن راوی اصلی داستان، از ظرافتهای زبانی آثار دوره قاجار و روزنامه خاطرات اعتمادالسطلنه بهره میگیرد و لحنی شیرین و در عینحال متفاوت میآفریند.
تاثیر دریابندری تنها در ادبیات داستانی مشهود نیست. وقتی در سال ۱۳۳۳ دستگیر میشود و به زندان میافتد علاقه او به فلسفه هم شکوفا میشود. دریابندری که نزدیک به چهار سال محبوس دیوارهای زندان است، شروع میکند به ترجمه کتاب تاریخ فلسفه غرب نوشته برتراند راسل. کتابی که در سال ۱۳۴۰ منتشر شد.
او بعدها هم کتابهای زیادی در حوزه تاریخ و فلسفه ترجمه میکند؛ «متفکران روس» نوشته آیزایا برلین و «فلسفه روشن اندیشی» ارنست کاسیرر از معروفترین آثار غیر داستانیست که دریابندری ترجمه کرده است.
جهان بیادعای «پانوشتها» و جسارت «اندیشیدن»
خواندن کتابی با ترجمه نجف دریابندری، فقط خواندن تا انتهای قصه نیست. دریابندری اعتقادی عمیق بر پانوشتهای متن داشت؛ شرح دقیق وقایع تاریخی و یا توضیح عباراتی که احتیاج به تعمق بیشتری داشتند.
مقدمه مفصل دریابندری بر کتاب «پیرمرد و دریا» نمونه خوبی برای درک میزان حساسیت او به متن و در عینحال دریچهای گشاده به جهان ادبی همینگوی است.
دریابندری همچنین زبانی صریح و بیپرده در نقد داستان نویسانی داشت که نامشان آنقدر محکم بر اوراق تاریخ ادبیات حک شده بود که جسارات نقد آنها میان مترجمان و نویسندگان دیگر کمتر یافت میشود.
نجف دریابندری به جز ترجمهها، مجموعه مفصلی از مقالات و یادداشتها دارد که در آن به بسیاری از حوزههای اندیشه وارد شده و بیپروا درباره آنچه میاندیشید، نوشته است.
رد پای تاثیرات نجف دریابندری در ادبیات معاصر ایران، شاید از همان سالهایی شروع میشود که او به مدت ۱۷ سال در انتشارات فرانکلین در کنار کسانی چون منوچهر انور کار کرد.
دریابندری در گفتوگوی خود با مهدی مظفر ساوجی با یادآوری دوران فعالیت در انتشارات فرانکلین میگوید که در آن سالها به غیر از ترجمه، کتابهای تألیفی نیز منتشر میکردند و به نویسندگان سفارش میدادند تا کتاب بنویسند.
نجف در توضیح این روش گفته بود «مسأله سفارش برای تألیف کتاب اولین بار بود که در ایران انجام می گرفت. غالباً مؤلفان کتاب را مینویسند و به ناشر میدهند و اگر تأیید شد چاپ میشود. ما در انتشار پارهای از آثار فرانکلین این کار را برعکس کردیم. این از کارهای بسیار جالب صنعتی زاده بود. من یادم هست اولین بار که میخواستیم این برنامه را عملی کنیم، از آقای باستانی پاریزی برای تألیف یکی از این کتابها دعوت کردیم. ایشان خیلی تعجب کرد. گفت من تا حالا خودم کتاب مینوشتم، حالا به من میگویند چه کتابی بنویسم. به هر حال این هم رسمی بود که ما وارد صنعت چاپ و نشر ایران کردیم».
نجف دریابندری اما نثر چابک و شوخ و صمیمیاش را تنها در کار و جهان ادبیات باقی نگذاشت؛ سالهای سال تجربه زیستهاش در جهان «آشپزی» را به شکل کتابی منحصر به فرد به نام «مستطاب آشپزی؛ از سیر تا پیاز» به کمک فهیمه راستکار، همسرش، گردآوری کرد و هم شکل و شیوه پختن صدها خوراک پررنگ و نقش را به خانههای فارسی زبانان فرستاد و هم نمونهای بیبدیل از نثر فارسی را از خود به جای گذاشت.